معرفی و دانلود کتاب از همان راهی که آمدی برگرد
برای دانلود قانونی کتاب از همان راهی که آمدی برگرد و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب از همان راهی که آمدی برگرد
کتاب از همان راهی که آمدی برگرد به قلم فرشته نوبخت، توسط چهار راوی که هر کدام حول هستهی اصلی داستان به روایت زندگی خود میپردارند، به رشته تحریر درآمده و در نهایت داستانهایی تو در تو در دل قصه اصلی روایت میشود.
شخصیت اصلی داستان دختری به نام شیوا است. دختری که کودکیاش را در پرورشگاه گذرانده و بزرگ شده اما اکنون میخواهد که برای خودش زندگی کند. قصد دارد کار پیدا کند و جایگاهی مناسب بدست آورد اما آشنایی او با یکی دیگر از شخصیتهای داستان او را به دردسر انداخته و از مسیر و هدفش دور میکند.
اتفاقاتی در کنار داستان اصلی که درونمایهای اجتماعی دارد نیز در جریان است و دو مرد و دو زنِ راوی که از طبقات مختلفی هستند، از زندگیهای خود میگویند و در قسمتهایی از ماجرا در مسیر یکدیگر قرار میگیرند.
فرشته نوبخت در سال 1354 متولد شد. این نویسنده و روزنامهنگار زن ایرانی ابتدا فعالیتهای ادبیاش را از فضای مجازی شروع و مقالاتش را در نشریه ادبی گلستان و رودکی منتشر کرده است. او که در حوزهی نقد و بررسی کتاب نیز مشغول به فعالیت است، تا به امروز بیش از صد نقد، معرفی کتاب، و مقاله ادبی در کارنامه خود به ثبت رسانده. درونمایه اکثر آثار نوبخت، جهان زنان است.
در بخشی از کتاب از همان راهی که آمدی برگرد میخوانیم:
گوشی را گذاشتم و باز زدم زیر گریه. به آن اشکها احتیاج داشتم. ننه نریمان نبود. نریمان نبود. رضا بود، ولی نبود و صدای آرامِ فرید تنها صدایی بود که آن روزها توی گوشم بود. اتاق سرد بود. باران روی ناودان ضرب گرفته بود و مثلِ همهی روزهای بارانی، بوی چاهِ فاضلاب میآمد.
بلند شدم بخاری را روشن کردم. پاها و آرنجهای رضا را چرب کردم تا زخم نشود. موهایش را شانه زدم و برایش ترانهی بارون بارونه خواندم. آنقدر خواندم تا اشکم درآمد و بغض خفهام کرد. بعد نشستم جلوِ تخت رضا و تا صبح خیره شدم به صورتش، به دستهای لاغرش که دیگر چیزی از آنها نمانده بود جز پوستِ تیره و موهای کرکیِ روی انگشتها؛ به ناخنهای بزرگ و سفیدش. به کاسهی گشادِ چشمهاش.
رضا را دوست داشتم. وقتی عاشقش شدم اول بهار بود. برای ساختنِ کارگاهِ نانوایی و تنور زدن، آمده بود کلخوران که او را دیدم. به همهی لباسهاش گچ و گل چسبیده بود. چشمهاش را از همان اول، دوست داشتم، قد بلندش، نگاه مهربانش. یک ماه از کنارِ نانوایی که رد میشدم میفهمیدم دارد تماشایم میکند. میگذاشتم سیر نگاهم کند و از تصور آن نگاهها دلم ضعف میرفت. کار کارگاه که تمام شد و تنور اولین نان را داد دستِ مردم، آمد خواستگاریام.
خواستگاریِ یک عملهی ساختمان از دخترِ معتمدِ روستای کوچکمان، از صد تا فحشِ خواهر مادر برای برادرهایم بدتر بود. بیرونش کردند و برایش خط و نشان کشیدند اما او دستبردار نبود. از دَدِه جانم که آن روزها سخت مریض بود، وقت گرفت تا خصوصی با او صحبت کند. دده جانم فارسی بلد نبود و زبان رضا را خوب نمیفهمید، ولی از او خوشاش آمد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب از همان راهی که آمدی برگرد |
نویسنده | فرشته نوبخت |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۳۹۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 130 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-229-334-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |