معرفی و دانلود کتاب ابدی‌ها

معرفی کتاب ابدی‌ها

کتاب ابدی‌ها ده داستان کوتاه خواندنی و یک متن سخنرانی را در بردارد که به قلم فیلیپ کی. دیک، یکی از خلاق‌ترین نویسندگان ادبیات آمریکا نوشته شده‌اند. داستان‌های این کتاب همگی از ژانر علمی تخیلی برخوردارند و با بهره‌گیری از حقایق علمی و تکنولوژی‌ به روایت ماجراهایی تأمل‌برانگیز می‌پردازند و در اغلب اوقات خواننده را به تفکر در باب مفاهیم عمیق هستی‌شناسی دعوت می‌کنند.

درباره‌ی کتاب ابدی‌ها

کتاب ابدی‌ها (The Collected Stories of Philip K. Dick) مجموعه‌ای است که برخی از تأثیرگذارترین و مبهوت‌کننده‌ترین داستان‌های کوتاه علمی تخیلی جهان را در خود جای داده است. داستان‌هایی که در اوج خلاقیت فیلیپ کی. دیک (Philip K. Dick) به رشته‌ی تحریر درآمده‌اند و نشان از نبوغ و تخیل مثال‌زدنی او دارند. در این کتاب مخاطب داستان‌هایی با عناوین «سی بزرگ»، «امیدوارم به زودی برسم»، «غریبه‌ای بر دار»، «مورچه‌ی الکتریکی»، «ابدی‌ها»، «ماشین بقا»، «مداخله‌گر»، «سندرم گریز»، «مشکل حباب‌ها» و «گروه تطبیق» خواهد خواند.

فیلیپ کی. دیک در این داستان‌ها که هر کدام در سال‌های مختلفی نوشته شده و در مجلات متنوعی به انتشار رسیده‌اند، واقعیت‌های علمی، فناوری‌ها، طبیعت انسانی، ذهن بشر و حتی مفاهیم فلسفی مثل معنای وجودی انسان را به چالش می‌کشد و با در آمیختن این موضوعات با خلاقیت بی‌نظیر خود، دست به آفرینش اثری خواندنی و ماندنی می‌زند.

برای مثال در داستان مورچه‌ی الکتریکی ماجرای مردی را شرح می‌دهد که با کشف یک حقیقت، واقعی بودن خود و اطرافیانش را زیر سؤال می‌برد. داستان گروه تطبیق از سرنوشت کسی می‌گوید که به اشتباه از زمان خودش خارج شده است و موضوع عدم قطعیت در جهان واقع را به طرز خلاقانه‌ای مطرح می‌کند. داستان امیدوارم به زودی برسم روایتگر زندگی فردی است که چنان در دنیای ساختگی غرق شده که دیگر قادر به تشخیص واقعیت از توهم نیست.

داستان مشکل حباب‌ها نیز دنیایی را به تصویر می‌کشد که در آن هر کس می‌تواند برای خودش جهانی را درون یک حباب داشته باشد و اختیار زندگی موجودات انسان‌نمای درون آن را به‌ دست بگیرد. در این روایت داستانی نیز مانند سایر داستان‌های این مجموعه به شیوه‌ای مبهوت‌کننده مسائلی مثل مسئولیت اخلاقی، واقعیت عینی، فلسفه‌ی زندگی و مفاهیم عمیق دیگری به ذهن خواننده متبادر می‌شود.

در کنار این داستان‌ها با متن «چطور جهانی را خلق کنیم که دو روز بعد ویران نشود؟» نیز مواجه خواهید شد. فیلیپ کی. دیک این متن را در سال 1978 و برای یک سخنرانی نوشته بود. سخنرانی‌ای که به نظر می‌رسد هیچ وقت فرصت ایرادش برای این نویسنده فراهم نشد. با این وجود بعدها این متن در یکی از مجموعه‌داستان‌های او به چاپ رسید. شما می‌توانید بخشی از این متن خواندنی را در کتاب ابدی‌ها بخوانید و از نظریات این نویسنده‌ی نابغه‌ درباره‌ی ژانر علمی تخیلی و مسیری که در این راه طی کرده است آگاه شوید.

این اثر سرگرم‌کننده، جذاب و در عین حال تأمل‌برانگیز با ترجمه‌ی پیمان صارمی و الهام حق‌پرست به فارسی ترجمه شده و انتشارات کتابسرای تندیس آن را به دست خوانندگان مشتاق رسانده است.

نکوداشت‌های کتاب ابدی‌ها

• این مجموعه‌داستان در تلاش است تا خوانندگان را قانع کند که این نویسنده‌ی فقید حوزه‌ی ادبیات علمی تخیلی، صرفاً یک نویسنده‌ی ژانر نبوده است. (پابلیشرز ویکلی)
• فیلیپ کی. دیک نویسنده‌ای نابغه، منحصربه‌فرد و بسیار هوشمند بود که به خوانندگانش روشنی می‌بخشید. (واشنگتن پست)
• گزیده‌ای فوق‌العاده از داستان‌های کوتاه فیلیپ کی. دیک در کتاب ابدی‌ها گرد آمده و خواندنش برای هوادارانش ضروری است. (ای. وی. کلاب)

کتاب ابدی‌ها برای چه کسانی مناسب است؟

کسانی که از مطالعه‌ی داستان‌هایی که حضور علم و تکنولوژی در آن پررنگ است، لذت می‌برند از خواندن داستان‌های این کتاب شگفت‌زده خواهند شد. افزون‌بر این، خوانندگان می‌توانند با مطالعه‌ی این اثر و درک مفاهیم نهفته در زیرلایه‌های داستان، تجربه‌ی منحصربه‌فردی داشته باشند.

در بخشی از کتاب ابدی‌ها می‌خوانیم

سارا بلند شد. کمى چاق اما خوش‌قیافه بود. «توى بیمارستان نبودى به همین دلیل اومدم اینجا. بعد از دعوایى که داشتیم، هنوز اون کلیدى رو که توى ماه مارس بهم داده بودى، داشتم... خیلى افسرده به‌نظر میاى.»

سپس به طرفش آمد و با نگرانى به چهره‌اش خیره شد: «خیلى درد دارى؟» «به خاطر اون نیست.» کت، کراوات، پیراهن و سپس پانل روى سینه‌اش را در آورد. زانو زد و دستکش‌هاى میکروابزار را به دستش کرد. مکثى کرد، سپس به سارا نگاه کرد و گفت: «مى‌دونم که یه مورچه‌ى الکتریکى هستم. از یه جهت قابلیت‌هاى خاصى بهم مى‌ده که حالا مى‌خوام کشف‌شون کنم.» انگشتانش را خم کرد و در انتهاى گیره‌ى سمت چپ، یک میکرو پیچ‌گوشتى کوچک حرکت کرد و زیر لنزهاى بزرگ‌کننده قابل دیدن شد. به سارا گفت: «اگر مى‌خواى، مى‌تونى تماشا کنى.»

سارا شروع به گریه کرد.

پول بدون اینکه سرش را از کارش بلند کند با حالتى پرخاشجویانه گفت: «چى شده؟» «من... خیلى ناراحت‌کننده‌ست. تو مدیر خوبى براى ما در تراى پلن بودى و همه‌مون بهت احترام مى‌ذاشتیم. اما حالا همه چى تغییر کرده.»

یک نوار پلاستیکى سوراخ‌نشده آورد و تکه‌اى افقى و بسیار باریک از آن را جدا کرد. سپس نوار اصلى درون بدنش را به دقت از قسمتى که چهار ساعت بعد توسط اسکنر خوانده مى‌شد، قطع کرد. نوار بى‌سوراخى که بریده بود را در جهت راست اسکنر چرخاند و با یک میکروالمنت حرارتى در جایش جوش داد. سپس حلقه‌ى نوار اصلى را دوباره در ابتدا و انتهاى آن چسباند. به این ترتیب، او یک مرگ بیست دقیقه‌اى را وارد نوار واقعیتش کرد... که طبق محاسباتش، چند دقیقه بعد از نیمه شب اتفاق مى‌افتاد.

فهرست مطالب کتاب

چطور جهانى را خلق کنیم که دو روز بعد ویران نشود؟
سى بزرگ
امیدوارم به زودى برسم
غریبه‌اى بر دار
مورچه‌ى الکتریکى
ابدى‌ها
ماشین بقا
مداخله‌گر
سندرم گریز
مشکل حباب‌ها
گروه تطبیق