معرفی و دانلود کتاب خانه استارلینگ

معرفی کتاب خانه استارلینگ

آرزوها مثل گربه‌ی ولگرد می‌مانند، اگر به آن‌ها غذا ندهید، راهشان را می‌کشند و می‌روند. کتاب خانه استارلینگ داستانی در ژانر گوتیک و تخیلی، زندگی اوپال، دختری که باید در فقر و سختی برادرش جسپر را بزرگ کند را به تصویر می‌کشد. این رمان از الیکس ای. هارو نامزد جایزه‌ی بهترین کتاب گودریدز در ژانر فانتزی شده است و می‌خواهد ما را به دنیای تیره و تار شهر ایدن ببرد؛ شهری که رازهایی نامعمول را در قلب خودش جای داده است.

درباره‌ی کتاب خانه استارلینگ

روزهایی بود که ایدن در ایالت کنتاکی آمریکا شهری بود که همه با معادن زغال سنگ آن را می‌شناختند اما الان صرفا یک شهر نفرین شده است. اوپال که مادرش را از دست داده، مجبور است برای تأمین خرج و مخارج جسپر، برادرش که مبتلا به آسم است، هم دوشیفت کار کند هم گه‌گاهی دست به دزدی بزند. اوپال آن‌قدرها آدم محبوبی نیست که کسی حمایتش کند، اما فقط یک چیز دیگر هست که مردم ایدن بیشتر از آن بدشان می‌آید: خانه‌‌ی استارلینگ! بنایی که پیچک‌ها آن را احاطه کرده‌اند و نقش و نگار هیولاها بر دیوار آن، هر کسی را به وحشت می‌اندازد.

رمان خانه استارلینگ (Starling House) نوشته‌ی الیکس ای. هارو (Alix E. Harrow)، با یک رویا آغاز می‌شود. اوپال گه‌گاه در خواب‌هایش می‌دید که نوری کهربایی رنگ از داخل خانه‌‌ی استارلینگ برای او سوسو می‌زند. خانه‌ای که هیچ‌کس به آن رفت و آمدی ندارد. مطلقا هیچ‌کس! برای همین یک شب تصمیم می‌گیرد که به آن خانه نزدیک شود اما نگهبان خانه، آرتور استارلینگ، پسری با ظاهری ژولیده که به کلاغ شباهت دارد، مانع ورود او به خانه می‌شود و از او می‌خواهد با تمام توان از آنجا بگریزد. گویی اسراری در خانه وجود دارد که حتی نگهبان خانه هم از آن می‌هراسد.

بازگشت به خانه‌ای نفرین شده

رویاهای اوپال او را تعقیب می‌کنند، از سویی دیگر سایه‌ی فقر و ناامنی بر روی زندگی او و برادرش افتاده است و در شهری که همه‌ چیز در آن محکوم به پوسیدگی و نابودی است، یک شغل جدید به اوپال پیشنهاد می‌شود و آن هم مأموریت نظافت خانه‌ی استارلینگ است. خانه‌ای که انگار خون اوپال به دهانش مزه کرده و الان چیزهای بیشتری از او می‌خواهد!

الیکس ای. هارو در این رمان فانتزی مرثیه‌ای از زوال‌هایی که حاصل سال‌ها نفرین و فریب بوده به خواننده ارائه داده است. خانه‌ای نفرین شده که مثل یک قصر بزرگ و تودرتوست اما همه چیز آنجا قصد جان آدم‌ها را می‌کند. حالا جسپر و اوپال، نقطه‌های امید روشنی هستند که می‌خواهند تن بیمار این شهر را تا آنجایی که می‌توانند شفا دهند.

رمان گوتیک خانه استارلینگ باوجوداینکه از ترس‌ها و وحشت‌ها حکایت می‌کنند، کماکان خواننده را به تامل وامی‌دارد و به او نشان می‌دهد که برای گذر از زوال، چاره‌ای جز ماندن و مبارزه کردن نیست. این اثر با ترجمه‌ی الهام صیفی کار در انتشارات کتابسرای تندیس به چاپ رسیده است.

جوایز و افتخارات کتاب خانه استارلینگ

• نامزد بهترین کتاب گودریدز در ژانر فانتزی سال 2023؛
• کتاب پرفروش ساندی تایمز؛
• نامزد جایزه‌ی لوکاس در ژانر ترسناک؛
• نامزد جایزه‌ی جهانی فانتزی.

نکوداشت‌های کتاب خانه استارلینگ

• کتاب خانه استارلینگ بدون شک جایگاه خود را در کنار خاطره‌انگیزترین خانه‌های جن‌زده‌ی داستان‌های تخیلی خواهد یافت. (هفته‌نامه‌ی ناشران، نقد ستاره‌دار)
• الیکس ای. هارو با ترکیب کردن داستان‌های پریان و ادبیات گوتیک، داستانی هراس‌آور از اشتیاق، دروغ‌ها و نفرین‌های نسل‌به‌نسل ساخته است. (اسکول لایبرری ژورنال، نقد ستاره‌دار)
• این کتاب هرچه را که بخواهید، دارد... شهری نفرین‌شده، خانه‌ای جن‌زده، فضایی وهم‌آلود. علاوه بر آن شخصیت‌هایی دارد که حاضرند همه چیزشان را به خاطر بیندازند. (باشگاه کتاب ریس)‌
• تیز و برنده همچون قهرمان اصلی‌اش... داستان رازآلود خانه استارلینگ یک اثر گوتیک هوشمندانه و باشکوه است که ریشه‌هایش را در وجودتان می‌دواند و در رویاهایتان باقی می‌ماند. (کت هاوارد)

کتاب خانه استارلینگ برای شما مناسب است اگر

• از طرفداران ادبیات گوتیک و فانتزی‌های ماورایی هستید.
• از خواندن داستان‌های معمایی، تخیلی و فانتزی لذت می‌برید.
• خواندن رمان‌هایی ترسناک با محوریت خانه‌های نفرین‌شده و جن‌زده برایتان جذاب است.

در بخشی از کتاب خانه استارلینگ می‌خوانیم

وارث خانۀ استارلینگ نگاه طولانی و زشت دیگری به من می‌اندازد، گویی می‌داند اگر حسابی بدعنق نباشد، من دوباره دوان‌دوان به مسیر ماشین‌روی این خانه برمی‌گردم؛ انگار خبر ندارد که هشت سال کار در خرده‌فروشی مرا مصمم و قرص‌ومحکم کرده است.

به آرامی تا ده می‌شمارم. کرکرۀ شلی بالای سرمان با صدای بلندی تکان می‌خورد.

پسر انگار با خودش کلنجار می‌رود، لب‌هایش پیچ‌وتاب می‌خورد تا این‌که محتاطانه می‌گوید: «این حرفت هم... کاری از پیش نمی‌بره.» از خودم می‌پرسم نکند به طریقی از خواب‌های من خبر دارد، از این‌که شب‌ها درحالی‌که اشک روی شقیقه‌هایم راه گرفته و نام کسی روی لبانم است، از خواب می‌پرم. دلم می‌خواهد بدانم قبلاً هم این اتفاق برای شخص دیگری افتاده یا نه.

موهای روی بازوهایم سیخ می‌ایستد. با لحن منطقی و معقولی می‌پرسم: «پس چی کار کنم که کارم راه بیفته؟»

«نمی‌دونم.» از حالت ناموزون دهانش این حس را می‌گیرم که از ندانستنِ مسائل خوشش نمی‌آید. «شاید اگه بهش زمان بدی...»

گوشی‌ام را بررسی می‌کنم، یک دسته مو از زیر کلاهم بیرون می‌زند. «خب، باید تا بیست دقیقۀ دیگه برگردم و فردا هم باید دو شیفته کار کنم.»

طوری به من خیره می‌شود گویی نمی‌داند شیفت یعنی چی یا این‌که چرا کسی باید دو شیفته کار کند. سپس چشمانش به جایی سمت چپ من حرکت می‌کند و روی حلقه موی فرم می‌ماند.

لبۀ پره‌های بینی‌اش سفید می‌شود. ناگهان به نظر می‌رسد به جای سنگ از آب راکد ساخته شده و من می‌توانم مجموعه‌ای از احساسات را ببینم که در سطح او موج می‌زند: سوء‌ظن وحشتناک، شوک، غم و اندوه، احساس گناه بسیار عمیق.