معرفی و دانلود کتاب آخر داستان
برای دانلود قانونی کتاب آخر داستان و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب آخر داستان
کتاب آخر داستان، تنها رمان لیدیا دیویس، نویسندهی مشهور برندهی جایزهی من بوکر است که با نگاهی ژرف و متفاوت به عشق مینگرد. نویسنده در این رمان سعی دارد با یادآوری خاطرات و تجزیه و تحلیل احساسات و افکارش، داستان عشق عمیقی که تجربه کرده است را روایت کند. روایتی که با استفاده از فرمی پیچیده مخاطب را غرق خود میکند و سؤالاتی اساسی دربارهی عشق، خاطرات، تجربیات و احساسات در ذهنش ایجاد میکند.
دربارهی کتاب آخر داستان
تا به حال شده است از جایی در کودکی خاطرهای داشته باشید و بعد در بزرگسالی به آنجا بروید و ببینید با اینکه تغییر زیادی نکرده، چقدر با خاطراتتان فرق میکند؟ شده است فردی در خاطرتان بسیار زیبا ثبت شده باشد، اما پس از مدتی که او را میبینید متوجه شوید که آنقدرها زیبا نیست؟ شده در جمع دوستان، خاطرهای تعریف کنید و افراد دیگری که در آن خاطره حضور داشتهاند، آن را اصلاح کنند؟ شاید ما جز داستانی خیالی از گذشتهی خود نمیدانیم. شاید همهی آنچه به خاطر میآوریم، داستانی به نویسندگی ذهنمان است؛ داستانی بر اساس واقعیت. درک این موضوع و قبول آن، تجربهای دردناک است. تجربهای دردناک که ما نیز، به همراه قهرمان رمان آخر داستان (The end of the story) از سر میگذرانیم.
لیدیا دیویس (Lydia Davis) نویسندهی رمان خارجی آخر داستان، به نوشتن داستانهای کوتاه مدرن، استفاده از فرمهای خاص در ادبیات و شوخطبعی خود مشهور است. او که جوایزی همچون من بوکر و جایزهی قلم مالامود را از آن خود کرده است، در تنها رمان خود، جریان زنی را روایت میکند که به خود میپیچد تا خاطراتش از عشقی عمیق و جانانه را واکاوی و از آن رمانی خواندنی خلق کند. قهرمان داستان که استاد ادبیات است و با یکی از دانشجویانش که 13 سال از او کوچکتر است وارد رابطهای عاشقانه میشود. رابطهای که در نهایت، با تلخی به پایان میرسد. اما راوی، برای این که جدایی را هضم کند از رابطه مینویسد. میخواهد آنچه بر او گذشته را روایت کند تا کلاف سردرگم ذهنش باز شود. اما هرچه عمیقتر غواصی میکند، به ژرفای تاریکتری از ذهن خود میرسد که راوی را راجعبه همه چیز به شک میاندازد؛ راوی و البته مخاطب را.
سبک و فرم خاصی که لیدیا دیویس در این رمان در پیش گرفته، این است که نه اشخاص، نه مکانها و نه هیچ چیز دیگر، اسمی ندارند؛ این تکنیک حالتی از بیزمانی و بیمکانی در ذهن میسازد که در نهایت، داستان را به قصهای جهان شمول تبدیل میکند و گسترهی مفاهیم را بسیار وسیع میسازد. مفاهیمی که در واقع نیز جهانی و گستردهاند؛ عشق، تنهایی، رنج، تردید و از خود بیگانگی. نکتهی دیگری که رمان آخر داستان را متفاوت میکند این است که مخاطبْ خود را در میانهی روند خلق رمان میبیند و در لایههای مختلف با نویسنده که نمیداند آیا همان قهرمان داستان است یا نه، به پیش میرود. از جایی به بعد، مخاطب خود را در آغوش او رها میکند و با جملات از سطحی به سطح دیگر و از لایهای به لایهی دیگر جابهجا میشود و همراه او لذت میبرد و رنج میکشد.
اگر از طرفداران داستانهای کوتاه لیدیا دیویس هستید، باید بدانید با اینکه این اثر نیز مانند سایر کارهای او، پرطرفدار و محبوب است، ولی تفاوتهایی نیز با کارهای دیگرش دارد. نویسنده در کتاب آخر داستان، بیشتر با زبان بازی کرده است و همراه با جملات کوتاه و سادهی همیشگی، جملاتی طولانی اما پرکشش نیز دارد که بر اساس نیاز روایت، در جای جای کتاب به چشم میخورند. به علاوه در این کتاب، بیشتر تحلیل و قضاوت میکند و از موجز بودن، به سبک داستانهای کوتاه خبری نیست.
اسدلله امرایی، کتاب آخر داستان را به شیوایی به فارسی برگردانده و نشر افق آن را به چاپ رسانده است.
نکوداشتهای کتاب آخر داستان
- کتابی تحسینبرانگیز که بر پایهی درکی عمیق، زبانی به شدت صادقانه و مکاشفهآمیز و مفاهیمی تفکربرانگیز بنا شده است. (بوک لیست)
- رمان اول دیویس، رمانی نفسگیر، زیبا و فارغ از سانتیمانتالیسم دربارهی شور عشق، حسرت و خاطرات است. کتاب آخر داستان در تحلیل روان انسان نوشته شده؛ جایی که غم از دست دادن و یادآوری خاطرات، با یکدیگر تلاقی میکنند. (دیتیلز)
- رمان آخر داستان موفق میشود دو وجه یک موضوع را به همراه یکدیگر به مخاطب عرضه کند، داستان و روند دردناکی که نویسنده برای خلق آن از سر میگذراند. این دستاوردی خارقالعاده و بسیار مدرن است. (نیویورک آبزرور)
رمان آخر داستان برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب آخر داستان برای علاقهمندان به رمانهای مدرن و ادبیات آمریکا خواندنی خواهد بود.
در بخشی از کتاب آخر داستان میخوانیم
اولین باری که گفتم دوستش دارم حرفی نزد و خیلی متفکرانه فقط نگاهم کرد. انگار حرفم را سبکسنگین میکرد. آنموقع از درنگش سر درنیاوردم. کلمات تقریباً بهاکراه از دهنم پرید و او هیچ جوابی نداد. الان گمان میکنم اگر او برای گفتن عین جملات من آنقدر تأمل کرده، لابد عشق او از عشق من عمیقتر بوده. شاید عجله کردم و آنقدر زود این جمله را به زبان آوردم که نمیشد جدیاش بگیری. خودش میدانست، هرچند نتوانست جلوی خودش را بگیرد و چند روز بعد، همین را به من گفت. شاید واقعاً عاشقم بود یا گمان میکرد که هست.
جایی میگویم کاملاً ناگهانی عاشقش شدم، وقتی در پرتو نور شمع به هم زل زده بودیم. ولی این زیادی سادهانگارانه است، بهعلاوه یادم نمیآید از کدام نور شمع حرف میزنم. شب اول، توی کافه از نور شمع خبری نبود و بعد هم که به خانهی من رفتیم شمعی در کار نبود، پس از قرار، منظورم این نیست که همان شب اول عاشقش شدم. یادم هست درست صبحِ روز بعد که دوباره دیدمش، حس کشش شدید و غیرمنتظرهای داشتم. اگر عاشقش نشده بودم، دیگر نمیدانم چه حسی بوده. اگر آنموقع عاشقش شده بودم، لابد زمانی بوده بین لحظهای که صبح زود ترکم کرد و لحظهای که دوباره دیدمش، مگر اینکه درست همان آنی عاشقش شده باشم که دوباره او را دیدم.
حتماً باید وقتی حضور نداشته و من حواسم نبوده، پیش آمده باشد؟ شاید ناگهانی پیش نیامده و کلاً بهتدریج اتفاق افتاده، یعنی وقتی دوباره دیدمش چیزی که حس کردم تازه درجهی اول کار بوده. درجات بعدی کمی بعد از عصرِ همان روز، فردا، پسفردا و پسینفردا و دو روز بعد از آن، پیش آمد تا به این پایه رسید؛ به درجهی اعلای شدتش، اوجی که بیش از آن مقدور نبود، و بعد متزلزل شد و به نوسان افتاد و افت کرد. نکند همیشه در افتوخیز بوده؟ ولی میدانم لحظهی عاشق شدنم این نبود، پس هنوز مطمئن نیستم منظورم کدام نور شمع بوده.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب آخر داستان |
نویسنده | لیدیا دیویس |
مترجم | اسدالله امرایی |
ناشر چاپی | نشر افق |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 240 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-353-951-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان روانشناسی خارجی |