معرفی و دانلود کتاب 20 افسانه شیرین ایرانی
برای دانلود قانونی کتاب 20 افسانه شیرین ایرانی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب 20 افسانه شیرین ایرانی
کتاب 20 افسانه شیرین ایرانی نوشتهی حمیدرضا اشرفیان، شامل بیست افسانه زیبا و خواندنی است که بعضی از آنها با نثر آهنگین و بعضی دیگر در قالب قصه منظوم روایت شده.
قصهها و افسانهها جزئی از فرهنگ مردم هر کشوری هستند. افسانهها سرگذشت انسانهای واقعی بوده ولی با گذشت زمان راویان قصهها آرزوها و فرهنگ آن سرزمین را به آن اضافه کردهاند. در زمانی که هیچگونه وسایلی که امروزه برای گذراندن اوقات فراغت وجود دارد نبود، قصهها و افسانهها وسیلهای برای سرگرمی مردم بودهاند.
به ویژه در زمستانها که شبها طولانی است همه خانواده دور کرسی جمع میشدند و پدربزرگ یا مادربزرگ برای خانواده سرگذشت یا افسانهای را تعریف میکرد که این افسانهها به صورت شعر خوانده میشد و علاوه بر سرگرمی، نکات اخلاقی و پند و اندرز فراوان دیگری دربرداشت که به بقیه اعضای خانواده یاد داده میشد.
در بخشی از کتاب20 افسانه شیرین ایرانی میخوانیم:
روزی روزگاری دو دوست به نامهای حسن و علی برای جمع آوری هیزم به جنگل رفتند تا ظهر کار کردند و ظهر برای رفع خستگی و تشنگی به کنار رودخانه رفتند و آن جا نشستند. در همین موقع متوجه شدند یک پوست روی آب شناور است.
حسن گفت: «به نظر من این پوست یک خیک عسل است.» علی که طمع کرده بود خیک عسل را به دست آورد، بدون این که فکر کند، گفت: «من میروم ببینم این پوست خیک عسل است یا نه.» حسن هرچه اصرار کرد که علی نرود، علی قبول نکرد و با شنا خود را به پوست رساند. وقتی که علی خوب به پوست نزدیک شد تا آمد به پوست دست بزند و بفهمد که آن خیک عسل است یا نه خرس بزرگی سرش را از زیر آب در آورد.
تازه علی متوجه شد که آن پوست خیک عسل نبوده بلکه خرسی بزرگ است که سرش را زیر آب کرده و میخواست ماهی بگیرد. وقتی خرس متوجه علی شد نعرهای هولناک کشید و به علی حمله کرد و دست او را گاز گرفت. علی که بسیار ترسیده بود صدای کمک کمکش به هوا بلند شد. حسن که متوجه شد دوستش به خطر افتاده است تصمیم گرفت به داخل آب برود و دوستش را نجات بدهد ولی چون جریان آب تند بود و شنا هم بلد نبود نتوانست به داخل آب برود. در این وقت فکری به خاطر حسن رسید زود تبرش را در آورد و بلندترین درخت نزدیک رودخانه را قطع کرد. درخت درون رودخانه افتاد و به این ترتیب حسن توانست به داخل رودخانه برود و خرس را بکشد و دوستش را نجات بدهد. حسن تکهای از پیراهن خود را پاره کرد و زخم علی را بست و او را به طبیب رساند و طبیب علی را مداوا کرد. علی از دوستش تشکر کردو قول داد که از این به بعد طمع نکند و به چیزی که نمیداند نزدیک نشود و جان خود و دیگران را با کارهایش به خطر نیندازد.
فهرست مطالب کتاب
کوزه لوبیا
قضاوت عجولانه
پادشاه و دختر باهوش
سنگ صبور
کلاغ، شغال و گرگ
عاقبت طمع
قسمت
پادشاه گل خار و صد مهر نگار
میوه به و پسر شاه
بهروز و گلزار
جوانمرد و ناجوانمرد
ملک محمد و ملک جمشید
پسر شاه و دختر خوش اقبال
فریدون و فریبا
بگو رفیقم سوخت
مکر زنان
امان از دست آدمیزاد
شاه عباس و پارچه زر بافت
وطن
پادشاه و پیرمرد
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب 20 افسانه شیرین ایرانی |
نویسنده | حمیدرضا اشرفیان |
ناشر چاپی | انتشارات انوار |
سال انتشار | ۱۳۸۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 85 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-7064-62-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کهن فارسی |