معرفی و دانلود خلاصه کتاب صوتی هزار و یک شب، قسمت هفتم: حکایت عشاق
برای دانلود قانونی خلاصه کتاب صوتی هزار و یک شب، قسمت هفتم: حکایت عشاق و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی خلاصه کتاب صوتی هزار و یک شب، قسمت هفتم: حکایت عشاق
کتاب صوتی هزار و یک شب، قسمت هفتم: حکایت عشاق (میکرو کتاب)، روایتگر تلاش دختر وزیر برای زنده ماندن است، شهرزاد شروع به گفتن حکایتهایی متداول میکند، هر حکایت درمانی برای روح زخم خورده پادشاه میشود.
در طول تاریخ داستانهای کتاب هزار و یک شب (One Thousand and One Nights) توسط افراد گوناگونی گردآوری شده است. داستانهای این کتاب صوتی بخشی از هویت جمعی ماست و به بیان حکایت و افسانههایی میپردازد که گذشتگان ما دربارهی اسطوره و جهانی که در آن زندگی میکردند، ساختهاند. اصل کتاب به زبان فارسی پهلوی بوده که بعد از ترجمه آن به عربی، متاسفانه نسخه اصلی از بین میرود. اما نکتهای که در پس این هزار و یک شب است، میتواند داستان امروز هر کدام از ما انسانها باشد.
عبداللطیف طسوجی، نویسنده، مترجم و از فاضلهای دوره فتحعلی شاه بود. او در سال 1259 به دستور شاهزاده بهمن میرزا ترجمه هزار و یک شب از عربی به فارسی را شروع میکند. علم ادبی او در زمان خودش به قدری بوده که لغتنامه برهان قاطع را اصلاح کرد. محمدعلی خان اصفهانی، متخلص به سروش، هم او را در این راه و در تبدیل اشعار عربی به فارسی همراهی کرد. سرانجام در سال 1261 برای اولین بار در چاپخانه سنگی تبریز هزار و یک شب چاپ میشود و تا به امروز هم از همان نسخه طسوجی استفاده میشود.
این کتاب صوتی در قالب میکروکتاب به شما عرضه شده تا با صرف هزینه و زمان کمتر از تمام بخشهای اصلی و مهم، به دور از حاشیه و اضافه گویی کتاب اصلی از محتوای آن بهرهمند شوید. میکروکتابها تحت قواعد و استانداردهای خلاصه نویسی برای شما چکیده شدهاند. شما با شنیدن آنها همان اطلاعات مفیدی را دریافت میکنید که کتاب اصلی در اختیارتان میگذارد.
در بخشی از میکرو کتاب صوتی هزار و یک شب، قسمت هفتم: حکایت عشاق میشنویم:
شب چهارصد و دهم برآمد؛ شهرزاد گفت: اى ملک جوانبخت، آن جوان به محض آنکه توان راه رفتن یافت، از دیر بیرون رفت و در خانهی دختر نشست. آن دخترک او را دید، برخاست، به سوى او آمد و گفت: به خدا سوگند که دلم به حال تو به رحم آمد، اگر تو به دین من بگروی، با تو ازدواج میکنم. آن جوان گفت: خداوند ممنوع کرده است که من از دین خود بازگردم و به دین دیگرى بگرایم. دخترک گفت: اگر این چنین است، دست از سر من بردار و دیگر به سراغ من بازنگرد. جوان گفت: دل من به فرمان من نیست. دخترک از او روی گردانید و رفت. باز کودکان گرد جوان را گرفتند و او را آنقدر با سنگ زدند تا اینکه بر زمین افتاد. همان موقع، من از دیر بیرون آمدم و حال او را دیدم. کودکان را دور کردم، سرش را از خاک برداشتم. شنیدم که با خود مىگفت: خداوندا من و آنها را با هم در بهشت جای بده! او را برداشتم و به دیر بردم. پیش از رسیدن به دیر، درگذشت و به رحمت ایزدى پیوست. من او را خارج از دهکده، با مناسک مسلمانان به خاک سپردم.
شب درآمد و نیمههای شب، همان دخترک در خوابگاه، فریادى بلند کشید و اهل دهکده جلوی در خانهاش جمع شدند و از ماجرا پرسیدند. دخترک گفت: همین ساعت که در خواب بودم. آن مرد مسلمان نزد من آمد و دست مرا گرفت و به بهشت برد...
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | خلاصه کتاب صوتی هزار و یک شب، قسمت هفتم: حکایت عشاق |
نویسنده | عبداللطیف طسوجی |
مترجم | جلال نوع پرست |
راوی | راضیه اسدی، مهدی افشاریان |
ناشر صوتی | سبکتو |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۱ ساعت و ۲۹ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | خلاصه کتاب صوتی داستان و رمان ایرانی |
از سبکتو و کتابراه خیلی خیلی ممنونم
از موسیقی بگم که محشر بود و منو به دل قصه میبرد
از محتوا بگم که کم نظیر بود.
سپاس از شما عزیزان که با رقص موسیقی و رنگ زیبای کلایم این آثار ارزشمند و تاریخی سرزمینمون رو باری دیگر جاوید میکنید. جاوید باشید