معرفی و دانلود کتاب دختر خارجی
برای دانلود قانونی کتاب دختر خارجی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب دختر خارجی
فرودگاه نیویورک آغاز غربت است. ماروسیا دست فرزندش را در دست گرفته و خودش هم نمیداند در این سرزمین بیگانه قرار است چه کند! در واقع او زندگی فروپاشیدهی خود را رها کرده و بهدنبال فروپاشی جدید آمده. کتاب دختر خارجی نوشتهی سرگئی دولاتوف ما را با جمعی از افرادی که از اتحاد جماهیر شوروی به آمریکا آمدهاند تا طعم زندگی تازهای را بچشند، آشنا میکند. ماروسیا شخصیت اصلی این داستان اجتماعی است. او نمایندهی افرادی است که نه میتوانند در کشور خود خوشبخت باشند و نه در غربت و این دوگانگی و تضاد، تا ابد با آنها همراه است.
دربارهی کتاب دختر خارجی
«به روسی حرف بزنید!» این قانون محلهی صد و هشتم نیویورک است. مهم نیست که افراد این محله هزاران کیلومتر از سرزمین خود دور هستند و دقیقاً در سرزمین دشمن و مخالف وطن خود زندگی میکنند. آنها نمیتوانند و نمیخواهند هویت خود را از یاد ببرند. برای اهالی این محله روس بودن و روس ماندن در اولویت است. سوپرمارکتها، رستورانها، زبانی که با آن صحبت میکنند و... همگی روسی است. یکی از این افراد که البته نقش اول کتاب دختر خارجی (A Foreign Woman) نیست اما میتواند ما را با وضعیت مهاجران روسی در آمریکا آشنا کند، یِسِلیوسکی است.
او در کییف شوروی استاد دانشگاه و مدرس «مارکسیسم - لنینیسم» بود. یکبار دانشمندی بلغارستانی از او دعوت میکند تا برای سخنرانی دربارهی مارکسیسم به صوفیه برود، اما برای یِسِلیوسکی ویزایی فرستاده نمیشود تا سخنرانیاش را انجام دهد. او هم که در لحظه دچار یأس فلسفی میشود، برای مهاجرت به آمریکا درخواستی میفرستد و از شوروی به مهد سرمایهداری مهاجرت میکند. حالا راننده تاکسی است. ایکاش این سقوط جایگاه اجتماعی حداقل با شادی درونی همراه بود، اما آن یأس و ناامیدی از همان موقع که بهسراغش آمد، دیگر جایی نرفت و همچنان با یِسِلیوسکی همراه است. تقریباً تمام اهالی خیابان صد و هشتم که سرگئی دولاتوف (Sergei Dovlatov) ما را با آنها آشنا میکند، به همین وضعیت دچارند. شخصی که داستان دختر خارجی، احوالات او و وقایع زندگیاش پس از مهاجرت به آمریکا را شرح میدهد، ماروسیا تاتارویچ است که با او بیشتر آشنا خواهیم شد.

سقوط آزاد دختر خارجی در عشق
دقیقاً نمیدانیم هبوط ماروسیا از بهشت تا قعر جهنم چه ارتباطی به اتحاد جماهیر شوروی دارد و چرا این دختر تصور کرد با مهاجرت به آمریکا میتواند به خطاهای بیپایانش خاتمه دهد. چیزی که او را به ویرانی و سرخوردگی رسانده، بلاتکلیفی خودش در عشق است. پدر و مادر ماروسیا تا سال 1938 جزو طبقات پایین جامعه محسوب میشدند، اما بهمرور زمان و با اجرای سیاستهای دولت سوسیالیستی، طبقات اجتماعی به یکدیگر نزدیکتر شدند و والدین ماروسیا نیز به جمع طبقهی متوسط جامعه پیوستند. شغل حزبی و دولتی آنها موجب شد تا با افراد بانفوذ رفت و آمد کنند و زندگیشان را تغییر دهند. در همان ایام ماروسیا به پسری ضدشوروی و مخالف سوسیالیسم دل میبازد، اما آن پسر نمیتواند عشق ماروسیا را برای خود حفظ کند.
ارتباط این دو جوان با یکدیگر قطع میشود و ماروسیا در ابتدای جوانی با پسر یک ژنرال بلندپایه ازدواج میکند. تا زمانی که پدر آن پسر زنده است، همهچیز خوب پیش میرود اما بعد از مرگ ژنرال، پسر او نمیتواند جایگاه شغلی و اجتماعی خود را حفظ کند و زندگیاش با ماروسیا هم آنقدر عاشقانه و مستحکم نیست که پایدار و شیرین بماند. خیانتهای ماروسیا به همسرش هم از همان زمان آغاز میشود. او دچار افسردگی و پوچی شده و میخواهد با لذتجویی و هیجان، شادی و آرامش را به زندگیاش برگرداند. بدیهی است که زندگی مشترک شخصیت اصلی داستان دختر خارجی به طلاق منجر میشود. سرگئی دولاتوف احساسات و افکار ماروسیا را با ما در میان میگذارد تا با حس و حال یک زن فروپاشیده بهتر آشنا شویم.
ماروسیا به لذتجویی ادامه میدهد. با مردان مختلف و از اقشار گوناگون ارتباط برقرار میکند. از میان تمام آن مردان، هنرمندی بهنام برونیسلاو رازودالوف، حس عشق را دوباره در ماروسیا زنده میکند اما او از خود ماروسیا بیتعهدتر است و به وفاداری اعتقادی ندارد. با این حال ماروسیا از او فرزندی به دنیا میآورد؛ پسری کوچک بهنام لووشکا؛ اما این کودک هم قرار نیست پدر بیبند و بارش را به زندگی مشترک پایبند کند. ماروسیا که حالا از زندگی شخصی ناکام و ناامید است، تصمیم میگیرد خاک شوروی را ترک کند! مقصد او آمریکاست؛ جایی که از نظر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... دشمن شوروی محسوب میشود و قرار است برای ماروسیا جهان تازه و فرصتی دوباره را به ارمغان آورد! فرصتی که قرار نیست زندگی و حال ماروسیا را بهتر کند.
دختر خارجی در مهد سرمایهداری
او حالا واقعاً به دختر خارجی تبدیل شده. برخلاف دخترخالهاش که سالهاست در این شهر شلوغ و زشت زندگی میکند، نمیتواند با نیویورک خو بگیرد. همهچیز برای او ترسناک است. او انگلیسی بلد نیست و نمیتواند کار کند. باید هر چه سریعتر خانهای بیابد تا مزاحم دخترخالهاش نباشد. او باید به استقلال برسد اما مگر مستقل شدن در کشوری کاملاً بیگانه ساده است؟ خودش هم نمیداند چرا سرزمینش را رها کرده و به آمریکا آمده، اما حالا دیگر وقت پشیمان شدن نیست. باید بتواند وضعیت جدید را بپذیرد و با آن زندگی کند. تنها چیزی که سرگئی دولاتوف آن را در زندگی ماروسیا ثابت نگه داشته، «مردان» هستند.
ماروسیا هر روز از طرف مردان گوناگون درخواستهای رابطه و ازدواج و... میگیرد؛ مردانی که هر کدام ویژگیهای منحصربه فرد و عالی دارند اما ماروسیا هیچکدام از آنها را دوست ندارد. او هنوز نتوانسته بافرهنگ و جهان جدیدی که اطرافش را تسخیر کرده ارتباط برقرار کند. البته اوضاع قرار نیست برای همیشه اینگونه بماند. رمان اجتماعی دختر خارجی مردی از آمریکای جنوبی را که تقریباً همانند ماروسیا از کشوری دیگر به آمریکا مهاجرت کرده، بر سر راه این دختر قرار میدهد. ارتباط این دو نفر، چالشهای مهاجران و کشمکشهای آنان با جهان جدید از موضوعاتی هستند که سرگئی دولاتوف در داستان دختر خارجی به آن پرداخته است و ما را نیز با چندگانگی و تضادهای درونی آنها مواجه میکند.
کتاب دختر خارجی با ترجمهی مهدیه تاری در انتشارات چام به چاپ رسیده است.
کتاب دختر خارجی برای شما مناسب است اگر
- به داستانهای اجتماعی که پدیدهی مهاجرت را مطرح میکنند و دربارهی تضادهای زندگی پس از مهاجرت سخن میگویند، علاقه دارید.
- از تحلیل تأثیر ایدئولوژیها در زندگی شخصی افراد لذت میبرید.
- به داستانهایی که بهجای پیچیدگی و مبهمگویی، وقایع را به ترتیب و بر اساس زمانبندی منطقی روایت میکنند، علاقهمندید.
در بخشی از کتاب دختر خارجی میخوانیم
من ترسو نیستم، اما ما در یک کشور خارجی هستیم. عملاً زبان بلد نیستیم. از قوانین هم سر درنمیآوریم. به اسلحه هم عادت نداریم. درحالیکه اینجا از هر دو نفر یکی اسلحه دارد. اگر بمب نداشته باشد…
تازه میگویند که اهالی آمریکای لاتین از سیاهپوستها خطرناکترند. سیاه پوستها حداقل دویست سال برده بودند که روی ذهنیت آنها تأثیر گذاشته است؛ اما اینها؟ همهشان مثل هم چهارشانه، گستاخ و پرخاشگرند…
در لنینگراد هم دعوا و درگیری بود، اما همهشان بدون عواقب مرگبار سروتَهش هم میآمد.
یکبار یادم میآید در جمعی نشسته بودیم. استوکالینِ نویسنده مست شد و به زایتسفِ ادیب گفت:
یک مشت حوالهی چانهات میکنم.
و او جواب داد:
حرفش را هم نزن، برای اینکه من پیرو مکتب تالستویام. هرنوعی از خشونت را رد میکنم. اگر مرا بزنی گونهی دیگرم را پیش میکشم.
استوکالین فکر کرد و گفت:
برو به جهنم! …
خیالمان راحت شد، فهمیدیم قرار نیست دعوا شود و به بالکن رفتیم.
ناگهان سر و صدایی میشنویم. باعجله به اتاق برمیگردیم. میبینیم، استوکالین روی زمین افتاده و زایتسفِ پیرو مکتب تالستوی با مشتهای بزرگش به صورت او میکوبد…
فهرست مطالب کتاب
یادداشت مترجم
خیابان صد و هشتم
دختری از یک خانوادهی خوب
پس از فرو ریختن کاخ آرزوها
استعدادها و خاطرخواهها
همانها و گونزالس
گفتوگوها
در خیابان و خانه
میخواهم به خانه برگردم
عملیات «ترانه»
طوطی را بگیرید!
«هَپی اِند»
نامهی نویسندهی حاضر به ماریا تاتارویچ بهجای پایان
مشخصات کتاب الکترونیک
| نام کتاب | کتاب دختر خارجی |
| نویسنده | سرگئی دولاتوف |
| مترجم | مهدیه تاری |
| ناشر چاپی | انتشارات چام |
| سال انتشار | ۱۴۰۳ |
| فرمت کتاب | EPUB |
| تعداد صفحات | 180 |
| زبان | فارسی |
| شابک | 978-622-90356-6-5 |
| موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی، کتابهای ادبیات کلاسیک |















