معرفی و دانلود کتاب تفنگ برادرم

معرفی کتاب تفنگ برادرم

کتاب تفنگ برادرم رمانی کوتاه، گزنده و جنایی از رای لوریگا است که با صدایی صادقانه از یک نوجوان، تصویری تند از خشونت، هویت و تأثیر رسانه‌ها بر زندگی خانوادگی ارائه می‌دهد. این اثر یک داستان جنایی درهم‌تنیده با طعم نوآر است که خشونت ناگهانی و ماجراهای نگران‌کننده را با نقد فرهنگ رسانه‌ای ترکیب می‌کند.

درباره‌ی کتاب تفنگ برادرم

راوی داستان برادری بزرگ‌تر از خود دارد که یک نگهبان امنیتی را در مواجهه‌ای خشونت‌آمیز، با تفنگ می‌کشد و از صحنه فرار می‌کند. او همراه دختری جوان می‌گریزد و این فرار به یک ماجرای رسانه‌ای تبدیل می‌شود. مادر و راوی داستان، ابتدا با همدردی عمومی روبه‌رو می‌شوند. وقتی برادر مرتکب قتل‌های دیگر می‌شود و داستان آن‌ها بیش‌از پیش جلوی چشم مردم قرار می‌گیرد، آن‌ها شهرت و حتی ستاره شدن را نیز تجربه می‌کنند. کتاب تفنگ برادرم (My Brother's Gun) رمانی جنایی نوشته‌ی رای لوریگا (Ray Loriga)، نویسنده‌ی اسپانیایی است که با زبانی ساده، اما تلخ، خشونت و نقش رسانه‌ها را در تطهیر آن بازتاب می‌دهد.

نوآر مدرن، جنایت و شهرت در رمان تفنگ برادرم

یکی از جنبه‌های برجسته رمان تفنگ برادرم، استفاده از ژانر نوآر در بستر یک جنایت مدرن است. رای لوریگا با لحن تلخ و موجز، شخصیت‌هایی آشفته و روابط پیچیده آن‌ها را به تصویر می‌کشد. او به‌صورت ماهرانه رسانه‌ها را نقد می‌کند و نشان می‌دهد چگونه قتل تبدیل به کالایی برای مصرف عمومی می‌شود و چگونه خبر جنایت می‌تواند زندگی یک خانواده را سر زبان‌ها بیندازد. شخصیت‌ها در این داستان، همان‌طور که لوریگا نشان می‌دهد، نه قهرمان‌های واضح‌اند و نه شرورهای صرف. برادر بزرگ و راوی داستان، هر دو در بحران هویت قرار دارند و اعمالشان بیشتر نمادی از بی‌نظمی درونی است تا صرفاً جنایت برای منافع مادی. این ترکیب جنایی و نوآر باعث شده داستان عمق روان‌شناختی بسیار قوی داشته باشد.

در مجموع، رمان تفنگ برادرم داستانی بی‌پرواست که مخاطب را با سؤالاتی عمیق درباره مسئولیت، شهرت، خشونت و هویت مواجه می‌کند. این رمان که با ترجمه‌ی اسدالله امرایی و چاپ نشر چشمه منتشر شده است، هم‌زمان هیجان‌انگیز، تأمل‌برانگیز و ترسناک است؛ اثری که فراتر از یک جنایت ساده، به بحران درونی شخصیت‌ها و تأثیر جامعه بر آن‌ها می‌نگرد.

در نکوداشت کتاب تفنگ برادرم

• وقتی برادر راوی نوجوان، یک نگهبان بدرفتار را می‌کشد و همراه با دختری جوان و جذاب فرار می‌کند، آن‌ها و خانواده‌شان تبدیل به ستارگان فرهنگ عامه می‌شوند و نقش‌هایی را بازی می‌کنند که به پیچیدگی روایت رسانه‌ها از جنایت اصلی هستند. رای لوریگا وحشتی را توصیف می‌کند که در خانواده‌تان نفوذ می‌کند و بخشی از آن می‌شود، و این همان چیزی‌ست که همه چیز را تغییر می‌دهد. (ژورنال لایبرری)

اقتباس سینمایی از کتاب تفنگ برادرم

• رای لوریگا بر اساس کتاب تفنگ برادرم فیلمی اسپانیایی با نام «La pistola de mi hermano» ساخته است. در این اقتباس، رای لوریگا، به‌شخصه نوشتن فیلمنامه و کارگردانی آن را برعهده داشته است.

کتاب تفنگ برادرم برای شما مناسب است اگر

• به رمان‌های جنایی و درام علاقه دارید، اما صرفاً دنبال معمای کارآگاهی نیستید.
• موضوعاتی چون تأثیر رسانه و فرهنگ عامه بر خشونت برایتان جذابیت دارد.
• به داستان‌هایی با عمق روان‌شناختی، هویت پیچیده و نقد اجتماعی علاقه‌مندید.

در بخشی از کتاب تفنگ برادرم می‌خوانیم

گلوله به لپش خورد، درست بالای چال لبخندش، و راه کشید به سمت مغزش. با خروج گلوله کلاهش هم پرید.

نگهبان کف سالن به پیچ‌وتاب مرگ افتاده بود. این را می‌دانستیم. هیچ‌کس تکان نخورد. صادق باشیم، کی آن نگهبان‌ها را داخل آدم به حساب می‌آورد، هان؟ به‌هرحال پیچ‌وتابش چندان طول نکشید. ناگهان کمرش تاب برداشت. مثل کمان خم شد، کمانی بدون تیر. بی‌فایده.

مرد.

برادر آدم که کسی را می‌کشد، اوضاع خیلی شیر تو شیر می‌شود. مثل خواندن خبر در روزنامه نیست. هراس و وحشت به درون خانواده نشت می‌کند و بخشی از آن می‌شود و همین همه‌چیز را به هم می‌ریزد. مقتول را نمی‌شناسید، اما قاتل را چرا. اشتباه نکنید؛ نمی‌گویم که تأییدش می‌کنم، فقط می‌خواهم بگویم که جلوِ تفنگ و پشت تفنگ دو نفر ایستاده. اگر داستان درست بیان شود، نه آن‌گونه که گزارشگر تلویزیون می‌گوید، آهنگ ماجرا تغییر می‌کند؛ هر چند ناگفته پیداست که آهنگِ مرده است.

بعد از این‌که آن مرد دیگر تکان نخورد، آدم‌های دوروبرش که دمر افتاده و خود را به مردن زده بودند جان گرفتند. برادر من هم فلنگ را بسته بود؛ انگار آب شده و به زمین فرورفته بود. همه‌چیز به‌سرعت اتفاق افتاد. شاهدان افتادند به وِرووِر داستان‌سرایی درباره‌ی آن‌چه اتفاق افتاده. هر کدام نقش‌ خود را بزرگ‌تر از حد واقعی‌اش نشان دادند. انگار بدون آن‌ها صحنه‌ی جرم قابل‌بازسازی نبود. بانویی گفت گروهی متشکل از شش مرد بودند و او مچ دست یکی را گرفت، اما طرف فرار کرد. شاهد دیگری گفت که دو مرد چینی بودند. تنها یکی از شاهدان، خانمی حدود چهل‌ساله که برورویی هم داشت، راستش را گفت؛ قاتلِ نگهبان بسیار خوش‌چهره بود. شاید باورش سخت باشد، اما تا عصر آن روز پلیس دوازده‌تا از خلاف‌کارهای چینی و پنج مرد خوش‌چهره را دستگیر کرد.

فهرست مطالب کتاب

درباره‌ی برج بابل
درباره‌ی نویسنده
بچه‌ها را راحت بگذار
این‌جا همه با هم هستیم
سنگین‌ترین مجازات الاهی
تمام هواپیماهای جهان