معرفی و دانلود کتاب خلع شدگان

معرفی کتاب خلع شدگان

کتاب خلع شدگان نوشته‌ی اورسولا لو گویین رمانی علمی-تخیلی و تأثیرگذار است که با روایت جسورانه و فلسفی‌اش، تصویری از تضاد میان آزادی فردی، مسئولیت جمعی و ساختارهای اجتماعی ارائه می‌دهد. داستانی درباره‌ی زندگی یک فیزیک‌دان در دو سیاره به نام‌های آنارس و اوراس که خواننده را درگیر پرسش‌هایی بنیادین درباره‌ی عدالت، نظام سیاسی و معنای آزادی می‌کند.

درباره‌ی کتاب خلع شدگان

دو سیاره به نام‌های «آنارِس» و «اوراس» در مقابل هم قرار دارند: آنارِس سیاره‌ای خشک و بیابانی است که مردمانش بر پایه‌ی ایدئولوژی اشتراکی زندگی می‌کنند؛ بدون دولت، بدون مالکیت خصوصی و با رویکردی به همکاری و برابری. در مقابل، اوراس سیاره‌ای مرفه است با نظام سرمایه‌داری، اختلاف طبقاتی و ساختارهای قدرت. جایی که ثروت و نابرابری بر زندگی حاکم‌اند. در این بین، فیزیک‌دان برجسته، شِوِک، تلاش می‌کند «اصل مقارنه» خود را که امکان برقراری ارتباط سریع بین سیارات را فراهم می‌کند، منتشر کند. این مسیر او را از آنارِس به اوراس می‌کشاند. جایی که باید با ساختار طبقاتی، فساد و تضادهای اجتماعی روبه‌رو شود. اما خیلی زود درمی‌یابد که خود به مهره‌ای در بازی سیاسی مرگباری بدل شده است. کتاب خلع شدگان (The Dispossessed) نوشته‌ی اورسولا لو گویین (Ursula K Le Guin) رمانی علمی-تخیلی است که با زبانی شاعرانه و فلسفی، خواننده را به تأمل در ماهیت انسان، مسئولیت فرد در اجتماع و محدودیت‌های اجتماعی دعوت می‌کند.

تخیل قوی و نقد ساختارهای اجتماعی در کتاب خلع شدگان

کتاب خلع شدگان یکی از معدود آثار علمی-تخیلی است که توانسته نقدی جدی بر ساختارهای اجتماعی واقعی باشد و هم‌زمان تخیلی قوی و اندیشمندانه ارائه دهد. این کتاب یک آرمان‌شهر مبهم را به تصویر می‌کشد؛ آرمان‌شهری که نقایص، معایب و محدودیت‌هایی دارد و همچنان مدینه‌ی فاضله‌ی مطلق نیست. این رمان بیش از آنکه داستانی صرف برای سرگرمی باشد، یک تجربه فکری و فلسفی است، دعوتی به تأمل درباره‌ی ساختارهای اجتماعی، آزادی، عدالت و مسئولیت.

آرمان‌شهری بی‌تصنع از فانتزی‌پرداز بزرگ قرن بیستم

اورسولا لو گویین، نویسنده‌ی آمریکایی یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان ژانر علمی‌-تخیلی قرن بیستم است که از مرزهای ژانر عبور می‌کند و رمان‌هایش را اندیشه‌محور می‌نویسد. او که بیش از پنجاه جایزه‌ی ادبی و مدال بنیاد ملی کتاب را دریافت کرده، در این اثر با زبانی شاعرانه و اندیشه‌ای عمیق، خواننده را به دنیایی می‌برد که در آن «آرمان‌شهر» بدون تصنع و شعار معنا پیدا می‌کند.

در مجموع، کتاب خلع شدگان ترکیبی است از تخیل علمی، نقد اجتماعی و دغدغه‌ی انسانی که همچنان پس از دهه‌ها، تازه و بیدارکننده باقی مانده است. اورسولا لو گویین مجموعه‌ای از داستان‌های مستقل در جهانی مشترک به نام چرخه‌ی هین (The Hainish Cycle) نگاشته که رمان خلع شدگان، یکی از داستان‌های مستقل این مجموعه است. نشر چشمه این کتاب را با ترجمه‌ی حامد کاظمی منتشر کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب خلع شدگان

• برنده‌ی جایزه هوگو برای بهترین رمان در سال 1975
• برنده‌ی جایزه نبولا برای بهترین رمان در سال 1974
• برنده‌ی جایزه‌ی تالار مشاهیر پرومتئوس در سال 1993
• برنده‌ی جایزه‌ی لوکاس برای بهترین رمان در سال 1975
• برنده‌ی جایزه‌ی ژوپیتر برای بهترین رمان در سال 1975
• نامزد جایزه‌ی یادبود جان دبلیو. کمپبل برای بهترین رمان علمی تخیلی 1975
• نامزد جایزه‌ی دیتمار برای بهترین داستان بلند بین‌المللی در سال 1975
• نامزد جایزه‌ی ایکتینو برای بهترین رمان ترجمه شده در سال 2019

نکوداشت‌های کتاب خلع شدگان

• داستانی خوب روایت شده که بسیار پرمعناست؛ داستانی که باید بارها و بارها خوانده شود. (روزنامه‌ی تایمز)
• کتاب اورسولا لو گویین آنقدر متقاعدکننده است که باید حداقل به مدت 10 سال جلوی نگارش آرمان‌شهرهای تجویزی را بگیرد. (روزنامه‌ی نیویورک تایمز)
• داستان‌سرایی اورسولا لو گویین تیزبینانه، استادانه، خنده‌دار، تأمل‌برانگیز و هیجان‌انگیز است و تمام آنچه را که یک داستان علمی تخیلی می‌تواند باشد، به نمایش می‌گذارد. (مجله‌ی امپایر)
• اورسولا لو گویین یکی از عالی‌ترین نویسندگان است؛ نه یک نویسنده‌ی ژانر علمی-تخیلی بلکه در جهان ادبیات یک نماد است. (استیون کینگ، نویسنده)

کتاب خلع شدگان برای شما مناسب است اگر

• به داستان‌هایی علمی-تخیلی با بار فلسفی و اجتماعی علاقه‌مندید.
• ساختارهای انسانی، عدالت، نظم و آزادی را زیر ذره‌بین می‌برید.
• به ژانر علمی-تخیلی با عمیق‌ترین تفکرات می‌نگرید و از رمان‌هایی لذت می‌برید که فراتر از سرگرمی، پرسشگر و تأمل‌برانگیز باشند.

در بخشی از کتاب خلع شدگان می‌خوانیم

در یک پنجره‌ی مربع‌شکل، روی دیواری سفید، آسمان صاف و عریان دیده می‌شود. در مرکز آسمان، خورشید می‌درخشد.

یازده کودک در اتاق‌اند. اکثر آن‌ها دوتا دوتا یا سه‌تا سه‌تا در اتاقک‌های نرده‌ای قرار دارند که روی نرده‌های‌شان بالشتک‌های نرم تعبیه شده، لم داده‌اند یا در حال هیاهو یا در حال چرت زدن هستند. دو کودکی که از همه بزرگ‌ترند، برای خود می‌چرخند، یک بچه‌ی تپل که فعالانه تکه‌های پازل را از تخته‌ی بازی جدا می‌کند و دیگری، گرد و گوشتالو، در مربع زرد حاصل از نور آفتاب که از میان پنجره می‌تابد، نشسته و با نگاهی ابلهانه و مشتاق به تشعشع آفتاب خیره شده است.

در اتاق انتظار، سرپرستار، زنی یک‌چشم با موهای خاکستری با مردی قدبلند با چهره‌ای غمگین، حدوداً سی‌ساله مشورت می‌کند. مرد می‌گوید «اون مادره به اَبِنای فرستاده شده. می‌خواد اون بچه این‌جا بمونه.»

«پس، بفرستیمش به مهد کودک تمام‌وقت، پالات؟»

«آره. من به یک خوابگاه برمی‌گردم.»

«نگران نباش، اون همه‌مون رو این‌جا می‌شناسه! ولی مطمئنی دیولبتو رو هم بعد از رولاگخیلی زود می‌فرسته اون‌جا؟ چون شما شریک زندگی هستید، و هر دوتون مهندسید؟»

«آره، ولی اون زن... انستیتوِ مرکزی مهندسی اون رو می‌خواد، می‌دونی که. من به اون خوبی نیستم. رولاگ باید کار بزرگی بکنه.»

سرپرستار سر تکان داد و آه کشید. با انرژی گفت «حتا با وجود این...» و دیگر چیزی نگفت.

نگاه پدر، به کودک گرد و گوشتالو خیره بود، که آن‌قدر سرگرم نور بود که متوجه حضور او در اتاق انتظار نشده بود. در همین حین کودک چاق داشت به‌سرعت به سمت کودک دیگر می‌آمد، با وجود این‌که به خاطر پوشک خیس و شکم‌داده‌اش، به شکل عجیبی چهاردست‌وپا می‌خزید. از سر معاشرت یا بی‌حوصلگی نزدیک آمده بود، اما وقتی به مربع نور آفتاب رسید فهمید که آن‌جا گرم است. خیلی سنگین کنار کودک گوشتالو فرود آمد طوری که او را به سایه هل داد.