نقد، بررسی و نظرات کتاب ویرانه های هوس - فریده نجفی
4.2
1145 رای
مرتبسازی: پیشفرض
خطر اسپویل :
کتاب در مورد دختری به نام پریوش بود که فقیر بود و تصمیم می گیرد با دکتر پیر و پولدار ازدواج کند او که تازه به دوران رسیده بود ارتباط خود را با بیشتر اقوام و دوستان که فقیر بودند قطع کرد دوستش کتایون را نیز دک کرد و تصمیم می گیرد با پولدارها دوست شود اما به دلیل خوی بدش هیچ دوستی پولداری نیز ندارد با تمام امکانات لازم تحصیل خود را رها می کند و وقت خود را در آرایشگاه و باشگاه می گذراند بچه های خود را نیز به پرستار و خدمتکار می سپارد او دچار بیماری روانی بوده و زندگیش راضی نبود بیشتر رفتار خوبش با دیگران از روی ریا و تظاهر بود او قدر زندگیاش را نمی دانست و بسیار عصبی و ناراحت بود و هیچ چیز او را خوشحال نمی کرد دوستش کتی برای دوستی پیش قدم شد و غرور نداشت پریوش با دیدن شوهر جوان کتی در مقایسه با شوهر پیر خود احساس کرد که جوانی اش حیف شده است و تصمیم گرفت خیانت کند او با فرزین دوست شد و او نیز موافقت کرد آن ها با پول های دکتر به خارج فرار کردند و فرزین به نیت جهانگردی با او همراه شد آن ها همه جا را گشتند اما هنگامی که پول ها تمام شد فرزین از او دل زده شد و به ایران بازگشت پس از مدتی پریوش فقیر به ایران نزد خانواده اش آمد پدر او و دوستانش که گنج یاب بودند تصمیم داشتن جنسی که از موزه دزدیده بودند در خارج بفروشند پریوش برای به دست آوردن پول زیاد در کار آن ها شریک شد اما عاقبت در فرودگاه دستگیر می شوند تمام کارهایش مادرش از او ناراضی بود و به حرفش گوش نمی داد برای آخرین بار کتی آمد و او را دستگیر شده دید و گفت از او متنفر است و خوشحال است که بازنده است او گفت که دکتر با پرستار بچه ها ازدواج کرده و اکنون یک پسر دیگر نیز دارد و خود او با فرزین برای آینده شان برنامه ریزی می کند.
کتاب در مورد دختری به نام پریوش بود که فقیر بود و تصمیم می گیرد با دکتر پیر و پولدار ازدواج کند او که تازه به دوران رسیده بود ارتباط خود را با بیشتر اقوام و دوستان که فقیر بودند قطع کرد دوستش کتایون را نیز دک کرد و تصمیم می گیرد با پولدارها دوست شود اما به دلیل خوی بدش هیچ دوستی پولداری نیز ندارد با تمام امکانات لازم تحصیل خود را رها می کند و وقت خود را در آرایشگاه و باشگاه می گذراند بچه های خود را نیز به پرستار و خدمتکار می سپارد او دچار بیماری روانی بوده و زندگیش راضی نبود بیشتر رفتار خوبش با دیگران از روی ریا و تظاهر بود او قدر زندگیاش را نمی دانست و بسیار عصبی و ناراحت بود و هیچ چیز او را خوشحال نمی کرد دوستش کتی برای دوستی پیش قدم شد و غرور نداشت پریوش با دیدن شوهر جوان کتی در مقایسه با شوهر پیر خود احساس کرد که جوانی اش حیف شده است و تصمیم گرفت خیانت کند او با فرزین دوست شد و او نیز موافقت کرد آن ها با پول های دکتر به خارج فرار کردند و فرزین به نیت جهانگردی با او همراه شد آن ها همه جا را گشتند اما هنگامی که پول ها تمام شد فرزین از او دل زده شد و به ایران بازگشت پس از مدتی پریوش فقیر به ایران نزد خانواده اش آمد پدر او و دوستانش که گنج یاب بودند تصمیم داشتن جنسی که از موزه دزدیده بودند در خارج بفروشند پریوش برای به دست آوردن پول زیاد در کار آن ها شریک شد اما عاقبت در فرودگاه دستگیر می شوند تمام کارهایش مادرش از او ناراضی بود و به حرفش گوش نمی داد برای آخرین بار کتی آمد و او را دستگیر شده دید و گفت از او متنفر است و خوشحال است که بازنده است او گفت که دکتر با پرستار بچه ها ازدواج کرده و اکنون یک پسر دیگر نیز دارد و خود او با فرزین برای آینده شان برنامه ریزی می کند.
باسلام و عرض تبریک خدمت سرکارخانم فریده نجفی بابت این رمان زیبا و آموزنده
که البته دهه شصتیهایی مثل من، از برخی احوالات و احساساتی که در ذهن نویسنده، بروی صفحه، تقریر شده، کم و بیش آگاه و حسش میکنیم
مثل، بمباران و لحظات آژیر قرمز و پناهگاه و حتی **عشقهای یواشکی** و نگاههای دزدکی و ریز...
اما بزرگترین ایراد، غلطهای بسیار زیاد و روی مخ!! تایپی بود که حقیقتا آزار دهنده بود
واینکه بعضی توصیفها که بسیار زیبا و دلچسب
می نمود (همون حس وحالی خاص برای دهه شصتی ها)
اما رفته رفته، بوی افراط و در اواخر، حالت عذاب داشتند که باید ازلحاظ ادبی، بصورت مکرر استفاده نمیشدند و اصطلاحات دیگری جای آنها را میگرفت
واینکه امثال پری، واقعا کم نیستند و این عاقبت تلخ بااینکه ازلحاظ عقلی، واجب مینمود (مطرود توسط دکتر و فرزندان و از دست دادن زندگی ایده آل و به فلاکت افتادن و حتی از چشم مادر افتادن و...) اما حس ترحمی هم بهمراه میآورد و خواننده را به همدردی وا میداشت البته بااینکه شدیدا
هوس و هوس بازی و لجن بودن!!
مورد تقبیح ست.
مجددا متشکرم
و حتما حتما تاکید میکنم که دوستان دیگر هم آنرا مطالعه کنند و لذت ببرند
خیلی خیلی جالب و آموزنده بود. متشکرم🙏🥀
که البته دهه شصتیهایی مثل من، از برخی احوالات و احساساتی که در ذهن نویسنده، بروی صفحه، تقریر شده، کم و بیش آگاه و حسش میکنیم
مثل، بمباران و لحظات آژیر قرمز و پناهگاه و حتی **عشقهای یواشکی** و نگاههای دزدکی و ریز...
اما بزرگترین ایراد، غلطهای بسیار زیاد و روی مخ!! تایپی بود که حقیقتا آزار دهنده بود
واینکه بعضی توصیفها که بسیار زیبا و دلچسب
می نمود (همون حس وحالی خاص برای دهه شصتی ها)
اما رفته رفته، بوی افراط و در اواخر، حالت عذاب داشتند که باید ازلحاظ ادبی، بصورت مکرر استفاده نمیشدند و اصطلاحات دیگری جای آنها را میگرفت
واینکه امثال پری، واقعا کم نیستند و این عاقبت تلخ بااینکه ازلحاظ عقلی، واجب مینمود (مطرود توسط دکتر و فرزندان و از دست دادن زندگی ایده آل و به فلاکت افتادن و حتی از چشم مادر افتادن و...) اما حس ترحمی هم بهمراه میآورد و خواننده را به همدردی وا میداشت البته بااینکه شدیدا
هوس و هوس بازی و لجن بودن!!
مورد تقبیح ست.
مجددا متشکرم
و حتما حتما تاکید میکنم که دوستان دیگر هم آنرا مطالعه کنند و لذت ببرند
خیلی خیلی جالب و آموزنده بود. متشکرم🙏🥀
اول خسته نباشید میگم به خانم نجفی بابت نوشتن این کتاب زیبا:)
از خوبیهای کتاب بگم اینکه شخصیتها و اتفاقات خوب بودن و ادم حس میکرد در واقعهها حضور داره ولی کاش اخرش اینجوری نمیشد! درسته که پری به همه بدی کرد و کتایون و بچش و بچههای پری بیشترین قربانی و فرزین کمترین قربانی بودند و به همه بد کرد حتی به دکتر ولی دکتر مثل اینکه زیاد شکنجه نشد به اندازه پری بالاخره به زندگیش ادامه داد ولی کتایون چون زن بود خیلی بیشتر از دکتر اذیت شد ولی کتی هم گناه داشت بالاخره از بچگی تو زندگیش شانس نداشت و همیشه بدبختی میکشید و عقدهای شده و بود و البته کمی مشکلات روانی پیدا کرده بود ولی با زندگی با دکتر قطعا خوشبخت بود و باید این رو نگه میداشت ولی رابطه با فرزین واقعا بزرگتریم اشتباهش بود که تقاصشو پس داد و واقعا حقش بود ولی کاش ادامه زندگیش بعد از دیدار با کتایون حداقل یه زندگی معمولی بود که گذشته قبل از ازدواجش جبران بشه و یه ادم کل عمرش جز ۱۰ سال از زندگیش بدبخت نباشه ولی کتایون هم کمی مقصر بود نباید اینقدر به کتایون اعتماد داشت و اینقدر از فرزین پیشش تعریف میکرد و زندگیشو خوشبختترین و بدون مشکل بازگو میکرد! و اما بچههای پری بخصوص پسرش در حق مادرشون کم کاری کردند هر چی باشه مادر احترامش واجبه حتی اگه بد باشه! عشق مادر به بچه و بچه به مادر تکه و هیچ چیز مانعش نمیشه! (البته پدر هم همینطوره) حداقلش این بود که یه سراغی از مادرشون میگرفتند بالاخره هر چی باشه مادرشونه:)
از خوبیهای کتاب بگم اینکه شخصیتها و اتفاقات خوب بودن و ادم حس میکرد در واقعهها حضور داره ولی کاش اخرش اینجوری نمیشد! درسته که پری به همه بدی کرد و کتایون و بچش و بچههای پری بیشترین قربانی و فرزین کمترین قربانی بودند و به همه بد کرد حتی به دکتر ولی دکتر مثل اینکه زیاد شکنجه نشد به اندازه پری بالاخره به زندگیش ادامه داد ولی کتایون چون زن بود خیلی بیشتر از دکتر اذیت شد ولی کتی هم گناه داشت بالاخره از بچگی تو زندگیش شانس نداشت و همیشه بدبختی میکشید و عقدهای شده و بود و البته کمی مشکلات روانی پیدا کرده بود ولی با زندگی با دکتر قطعا خوشبخت بود و باید این رو نگه میداشت ولی رابطه با فرزین واقعا بزرگتریم اشتباهش بود که تقاصشو پس داد و واقعا حقش بود ولی کاش ادامه زندگیش بعد از دیدار با کتایون حداقل یه زندگی معمولی بود که گذشته قبل از ازدواجش جبران بشه و یه ادم کل عمرش جز ۱۰ سال از زندگیش بدبخت نباشه ولی کتایون هم کمی مقصر بود نباید اینقدر به کتایون اعتماد داشت و اینقدر از فرزین پیشش تعریف میکرد و زندگیشو خوشبختترین و بدون مشکل بازگو میکرد! و اما بچههای پری بخصوص پسرش در حق مادرشون کم کاری کردند هر چی باشه مادر احترامش واجبه حتی اگه بد باشه! عشق مادر به بچه و بچه به مادر تکه و هیچ چیز مانعش نمیشه! (البته پدر هم همینطوره) حداقلش این بود که یه سراغی از مادرشون میگرفتند بالاخره هر چی باشه مادرشونه:)
رمان خیلی جالبی بود. از اینکه یک نفر قدر داشته هاشو ندونه و چشمش دنبال تنهاگزینه خوشحالی زندگی دیگران باشه متنفرم. شخصیتهای دردکشیدهای چون کتایون به ناحق بازیچه غرور افراد خودشیفتهای چون پریوش میشوند. پریوش اگر سیاست داشت میتوانست از پول دکتر برای ارتقای سطح تحصیلش استفاده کنه تا ایام زندگیش بخ بطالت نگذره پری از پول دکتر برای خاموش کردن عقده هاش استفاده میکرد در صورتی که میتوانست بهترینها رو برای خودش داشته باشه. افسوس که چون فرزین دنبال خوشیهای زودگذر بود برای فرونشاندن عطش نداشتههای دوران قبل از ازدواجش. واقعا تاسف آوره آویزونه شخص خوش گذرانی مث فرزین بشی تا عقدههای حوست فروکش کنه. پری شور جوانی داشت کسی چون دکتر نمیتونست این شور رو تخلیه کنه فقط پولش میتونست عقدههای روانی پری رو پوشش بده. اگر دکتر جوان تر و پر انرژی تر بود شاید وضع فرق میکرد. و در آخر برای شخصیتهایی چون پری خیلی ناراحت میشم آنقدر بعد از خیانت بد میآورند و بلند شدنشان بعد از شکست طاقت فرساست. البته چون حس انتقام دارند و هنوز از اعمالشان متنبه نشدند موفق شدنشان به درازا میکشد.
کتاب متاسفانه خیلی غلط املایی داشت و واقعا تعجب داشت میشه از۴ نفر اعضای خانواده سه نفرشون دقیقا همش اشتباه پشت اشتباه داشته باشن و مدام درگیر به خطر انداختن و از بین بردن یه زندگی باشندو وقتی این کتاب را میخوندم یاد این ضرب المثل افتادم که کبوتر با کبوتر باز با باز، ضمن اینکه در ازدواج دونفر خانوادها و فرهنگ خانوادهها و اینکه از لحاظ سطح به هم بخورند خیلی مهمه ودر آینده ان زندگی تاثیر گذار است.
از شخصیت دکتر بسیار خوشم امد چون فوق العاده آدم مثبت و بدرد اجتماع و مردم میخورد و به خیلیها کمک میکرد بدون هیچ گونه چشمداشتی، فقط متعجبم که چرا باید این دختر را برای ازدواج انتخاب میکرد با این همه تجربه و کار در بیمارستان و مطب.
البته اون هم مشخصه عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند.
به نظرم پریوش تقاص کار خود را پس داد و کتایون قربانی شد و فرزین بدون هیچ مشکلی به زندگیش ادامه داد.
از شخصیت دکتر بسیار خوشم امد چون فوق العاده آدم مثبت و بدرد اجتماع و مردم میخورد و به خیلیها کمک میکرد بدون هیچ گونه چشمداشتی، فقط متعجبم که چرا باید این دختر را برای ازدواج انتخاب میکرد با این همه تجربه و کار در بیمارستان و مطب.
البته اون هم مشخصه عشق پیری گر بجنبد سر به رسوایی زند.
به نظرم پریوش تقاص کار خود را پس داد و کتایون قربانی شد و فرزین بدون هیچ مشکلی به زندگیش ادامه داد.
آخ که چقدر حرص خوردم در طول خوندن این رمان
رمان داستان فوق العاده آموزندهای داره با اینکه طولانی اما جذابیتش خواننده رو وادار به ادامه دادن میکنه
نویسنده خیلی خوب واقعیت جامعه رو به نمایش گذاشته
هیچوقت نتونستم امثال پریوش هارو درک کنم اصلا بحث اینکه طرف به دکتر به تمام ثروت و خوشبختی که داشت به دوست خودش و... خیانت کرد و نمیکنم فقط در عجبم چطور یه مادر میتونه همچین کاری بکنه مادر شدن یه موهبت بزرگ الهی کاش خدا به کسانی که لیاقت ندارن این فرشتههای بی گناه و نمیداد
گاهی وقتا از حماقتهای کتی خیلی حرص میخوردم اما در نهایت با اینکه میدونم در قضیه خیانت فرزین و پریوش بیشترین آسیب و خورد خوشحال شدم که فرزین به این طریق از زندگیش حذف شد
فکر دختر کتایون عذابم میده کاش پدری مثل فرزین نداشت
رمان داستان فوق العاده آموزندهای داره با اینکه طولانی اما جذابیتش خواننده رو وادار به ادامه دادن میکنه
نویسنده خیلی خوب واقعیت جامعه رو به نمایش گذاشته
هیچوقت نتونستم امثال پریوش هارو درک کنم اصلا بحث اینکه طرف به دکتر به تمام ثروت و خوشبختی که داشت به دوست خودش و... خیانت کرد و نمیکنم فقط در عجبم چطور یه مادر میتونه همچین کاری بکنه مادر شدن یه موهبت بزرگ الهی کاش خدا به کسانی که لیاقت ندارن این فرشتههای بی گناه و نمیداد
گاهی وقتا از حماقتهای کتی خیلی حرص میخوردم اما در نهایت با اینکه میدونم در قضیه خیانت فرزین و پریوش بیشترین آسیب و خورد خوشحال شدم که فرزین به این طریق از زندگیش حذف شد
فکر دختر کتایون عذابم میده کاش پدری مثل فرزین نداشت
محتویات این کتاب و موضوع اصلی این کتاب هیچ وقت قدیمی نمیشه، حتی میشه گفت به تازگی درجامعه این موضوع به وفور دیده میشه و همین شخصیت پری را در پیش گرفتند، و این یک موضوع کاملا جدی که نسل مادر گیرش هست و به همین علت که آمار طلاق بالا رفته، بدلیل شخصیتهایی مثل پریوش، که روز به روز زیاد میشوند و همین راه در پیش میگیرند، و به دلیل هرکمبودی چ درکودکی و چ درخانواده. اون کمبود را دربیرون از خانواده دنبال جبرانش هستند و این میشه که یک بچه با همون کمبودها بدنیا میاد اگر در رابطهای هستید که شما رو در سر دو راهی گذاشته عشق یا ثروت توصیه میکنم این کتاب مطالعه کنید تا حدی با تغییراتی کم و یا زیاد آیندهی چنین تصمیمی را برای شما به تصویر کشیده است.
کتاب جالبی بود، خیلی خوب اشکالاتی که در جامعه ما هست اعم از آدمهای تازه به دوران رسیده و نوکیسه و آدمهایی که با ندانم کاری و طمع زندگی رو به کام خودشون و اطرافیان شون تلخ میکنند و باید قبل از تولید مثل به مشاور مراجعه کنند رو توصیف کرده، و البته نشون داده که در برقراری ارتباطهای خانوادگی هم زن و هم مرد باید مراقب حرکات و رفتارهای اطرافیان شون باشند و صِرف همکلاسی بودن دلیلی برای رفت و آمد خانوادگی نیست. اینجا نقش زن به عنوان یک عامل قوی در تخریب تمام بنیانهای خانوادگی نشان داده شده و هوس یک عامل مهم. ولی شاید باید به چیزای دیگه هم فکر کنیم. اینکه یک سرنوشت هم برای دختر و هم مادر شبیه هم هست نکته قابل تاملی هست
فقط بلده برای اینکه صحنه توی ضحن ادم نقش ببنده بگه که کمی بازوی اورا فشرد -بازو به بازوی یکدیگر راه میرفتند و...
فرزین که پسر داییش بود مثلا قبل از خواستگاری ازش چند بار دستش رو گرفت و این با تعریفات از دختر و فضای داستان در تناقض هس و فرزین چنان ازش خواستگاری کرد که انگار پادشاه هفت جهانه
موقع خواستگاری ازش هم که بدون اینکه از دختر چیزی بپرسه از راه دانشگاه منحرف شد و رفت کافه و دختره انگار که کل دنیا رو بهش داده بودن خوشحال بود
این اغراق در عشقی دختر به پسر در عین حال که هنوز علاقشون رو ابراز نکردن هیچکدوم و فقط بهم نگاه میکردن مسخرس و دختر در عین تحقیر مثل انسانهای خل برخورد میکنه و واقعا بخش خواستگاری فرزین از کتایون مسخره بود و به همین دلیل همونجا ولش کردم!!
فرزین که پسر داییش بود مثلا قبل از خواستگاری ازش چند بار دستش رو گرفت و این با تعریفات از دختر و فضای داستان در تناقض هس و فرزین چنان ازش خواستگاری کرد که انگار پادشاه هفت جهانه
موقع خواستگاری ازش هم که بدون اینکه از دختر چیزی بپرسه از راه دانشگاه منحرف شد و رفت کافه و دختره انگار که کل دنیا رو بهش داده بودن خوشحال بود
این اغراق در عشقی دختر به پسر در عین حال که هنوز علاقشون رو ابراز نکردن هیچکدوم و فقط بهم نگاه میکردن مسخرس و دختر در عین تحقیر مثل انسانهای خل برخورد میکنه و واقعا بخش خواستگاری فرزین از کتایون مسخره بود و به همین دلیل همونجا ولش کردم!!
کتابی بود که باعث شد بفهمم من چقدر فحش بلدم و هر چی که یاد داشتمو نداشتمو به دختر نقش اصلی و زات خبیثش میدادم بنظرم شخصیتی مثل پریوش واقعا وجود نداره شایدم احتمالش کم باشه ولی با اینحال خیلی افکارم در مورد مسئله عشق یا پول تغییر کرد ممنون فریده خانوم نجفی رمانتون ارزش خواندنو داشت و من از خوندنش لذت بردم فقط بنظرم زیادی اخرشو کش دادن من عاشق دختر شخصیت دوم کتایون شدم که چقدر مقتدر بودو فقط عمل اخرشو نتونستم درک کنم چطور تونست بازم با فرزین زندگی کنه من اگه بودم عمرا دس به همچین کاری نمیزدم خب در پایان ب همه میگم این رمان واقعا حرفی برای گفتن داشت و پایان لایقی هم ساخت ممنون
باسلام خدمت نویسنده محترم این رمان ارزنده خانم نجفی عزیز.
این رمان زیبا جوری واقعیت رو بیان میکنه که انگار اصلا رمان نیست قطعا در دنیای امروزه خیلی از افراد به همچین سرگذشتهای دچارن انسانهای قدر نشناس و ظالمی که فقط به خودشون فکر میکنن و در گودال عمیقی فرو میرن کسانی که لایق زندگیهای شایسته نیستن و به جایگاه اصلی خودشون برمیگردن هر خوبی یه بدیهای هم در کنارشه صولتی گر چه اختلاف سنی زیادی داشت ولی عشقشو همه جوره ثابت کرد واز همسرش مانند گنجینهای باارزش مواظبت کرد ولی کو لیاقت پریوش. هر کسی به هرجایگاهی که لیاقت داره برمیگرده. به همه دوستان پیشنهاد میکنم این رمان بی نظیر رو از، دست ندین
این رمان زیبا جوری واقعیت رو بیان میکنه که انگار اصلا رمان نیست قطعا در دنیای امروزه خیلی از افراد به همچین سرگذشتهای دچارن انسانهای قدر نشناس و ظالمی که فقط به خودشون فکر میکنن و در گودال عمیقی فرو میرن کسانی که لایق زندگیهای شایسته نیستن و به جایگاه اصلی خودشون برمیگردن هر خوبی یه بدیهای هم در کنارشه صولتی گر چه اختلاف سنی زیادی داشت ولی عشقشو همه جوره ثابت کرد واز همسرش مانند گنجینهای باارزش مواظبت کرد ولی کو لیاقت پریوش. هر کسی به هرجایگاهی که لیاقت داره برمیگرده. به همه دوستان پیشنهاد میکنم این رمان بی نظیر رو از، دست ندین
اولا داستان که پر از خطای تایپی بود و اصطلاحات توصیفی برای حالت روحی افراد نیز به طرز آزاردهندهای در تمام کتاب به شکل مفرط استفاده شده بود. اصطلاحاتی مثل (سر و گردن تکان داد) یا (خیلی عصبانی بود و خون خودش را میخورد) و بسیاری از اصطلاحات دیگر در یک یک جملات برای توصیف نفرات استفاده شدهاند تکراری و خسته کننده بود.
و اما پریوش حتی تا آخرین محاوره داستان هم احساس پشیمانی نکرد و حتی از داخل بازداشتگاه و سالن دادگاه هم هنوز متکبرانه با افراد صحبت میکرد. به نظرم این پایان مناسبی برای داستان نبود.
و اما پریوش حتی تا آخرین محاوره داستان هم احساس پشیمانی نکرد و حتی از داخل بازداشتگاه و سالن دادگاه هم هنوز متکبرانه با افراد صحبت میکرد. به نظرم این پایان مناسبی برای داستان نبود.
عالی بود خیلی ماهرانه وبدورازاغراق زندگی دودوست ک کاملانگرش وتفکرمتفاوتی داشتن نشون دادوازدواج کاملامتفاوتی ک نشون دادهرکدوم ب کجاختم میشن مقایسه خیلی عالیی داشتن ومادیگرایی وتجملاتی بودن پرویوش واینک تقریبابلایی ک سرهمسرش صولتی اورده بود تقریباهموناروفرزین تلافی کرد اون ب بچه هاش احساس مسولیت نداشت وخودخواه بودفرزینم این حسودرمقابل پریوش داشت خیلی عالی دوطرزتفکر ودوزندگی رومقایسه کرده بودو همه رونشون داده بود ک چی میشه اخراین راههایی ک پریوش وکتایون انتخاب کردن
باسلام داستان درمورد دو دوست بود که هیچ وجه اشتراکی باهم نداشتن یکی خیلی خوب یکی خیلی بد من تعجب میکنم که چجوری اونا باهم دوست بودن؟!! از حق نگذریم قلم خوب خانم نجفی از وقایع دهه ۶۰مارابردبه اون دوران و توانست خوب توصیف کند ولی بنظرمن شخصیت پردازیها خیلی غلو آمیز بودیاخیلی سیاه یا سفیدبودن، شخصیت خاکستری نداشتیم مثلا دکتر که اینقدرآدم خوبی بود بدون چشمداشت به همه کمک میکردچراباید آدمی مثل پریوش راانتخاب میکرد؟ ولی درکل همه به سزای عملشون رسیدن کتاب آموزندهای بود
داستان خیلی طولانی بود درحدی که یک صفحه در میون میخوندم ولی درکل عالی بود ظرز فکر پریوش حالمو بهم زد ولی دلم برای کتایون خیلی سوخت ولی فرزین احمقترین نقش داستان بود که لیاقت کتایون رو نداشت ولیی جمله هست که شنیدم که میگهی خانوم روزی از یک انسان دانا میپرسد که این مردها کی میخواهند یاد بگیرن که زن دوم اصلا کار درستی نیست انسان دانا در جواب گفته هر وقت یک زن یاد بگیرد که زن یک مرد زندار نشود واقعا هم همین طوره هر کس باید از خودش شرو کنه.
غلط املایی در این کتاب به حدی زیاده که مخاطب دائم داستان را گم میکنه. من با خواندن ۱۰۰ صفحه اول چندین بار خواستم کتاب را نیمه تمام بذارم و دیگه نخونم.
از بعضی لغات و اصطلاحات نه چندان جالب و مناسب استفاده شده مثلا برای دکتر چندین بار از اصطلاح یالقوز استفاده شده و.... نویسنده بسیار زیاد شاخه به شاخه پریده به صورتی که اصلا متوجه نمیشی این پاراگراف از قول چه کسی گفته شده و باعث کلافگی و سر در گمی خواننده میشه در کل خواندن این کتاب را زیاد توصیه نمیکنم...
از بعضی لغات و اصطلاحات نه چندان جالب و مناسب استفاده شده مثلا برای دکتر چندین بار از اصطلاح یالقوز استفاده شده و.... نویسنده بسیار زیاد شاخه به شاخه پریده به صورتی که اصلا متوجه نمیشی این پاراگراف از قول چه کسی گفته شده و باعث کلافگی و سر در گمی خواننده میشه در کل خواندن این کتاب را زیاد توصیه نمیکنم...
مادرها نباید در مورد نداری و مشکلات و بدبختیهای خودشون با بچهها درد و دل کنند. این کار باعث میشه از بچگی یک عقده در دل بچهها جوونه بزنه. باید طوری بچه رو تربیت کرد که قانع باشه و شکرگزار. رفتار و تربیت پدر و مادر در آیندهی بچهها خیلی تاثیر داره.
معمولا آدمهایی مثل پریوش که خیلی هم کمبود دارند مشکل اساسی در کودکی دارند. سعی کنیم با مطالعه بیشتر فرزندان خوبی تربیت کنیم تا جامعه خوبی داشته باشیم. ممنون از نویسنده کتاب
معمولا آدمهایی مثل پریوش که خیلی هم کمبود دارند مشکل اساسی در کودکی دارند. سعی کنیم با مطالعه بیشتر فرزندان خوبی تربیت کنیم تا جامعه خوبی داشته باشیم. ممنون از نویسنده کتاب
نویسنده اخر داستان رو باز گذاشته بود تا خودمون تصور کنیم زندگی اون چیزی نیست که ما میبینیم این که هیچ اتفاقی برای فرزین نیفتاد درسته زندگی بالا پایین زیاد داره و طول میکشه تا ادمها تقاص بدن اینکه ما همیشه فکر میکنیم هیچ اتفاقی نمیافته اشتباهه بلاخره هر کسی یجایی و با یه چیزی تقاص کاراشو پس میده فقط این ماییم که در اثر گذر زمان نمیبینیم فرزین هم اگه اونموقه چیزی نشده دلیلی بر بی انصافی نیست اکر داستان ادامه داشت اون هم در گذر زمان تاوان میداد.
بسیار منطقی و واقع بینانه شخصیت افراد سود جو را به تصویر کشیده بود. از کارمای پریوش خیلی لذت بردم چون انهمه قساوت نباید بی جواب میماند. قطعا این یک رمان درام و غمگین نیست. امثال کتایون باید چشمشان را باز کنند و واقع بینانه با افراد اطرافشان برخورد کنند تا از اسیبهای احتمالی اینده در امان باشند اگرچه در این اتفاقات برد با کتایون بوده که از شر مرد هوس بازی مثل فرزین خلاص شده و بالاخره تصمیم درستی برای زندگیاش گرفته است رمان زیبایی بود
بنظر من به جز پریوش که شخصیت اصلی و منفی داستان بود دیگران هم بی تقصیر نبودن، از جمله کتایون که حاضر بود با مرد خودخواهی مثل فرزین زندگی کنه و به همه بگه احساس خوشبختی داره فقط بخاطر جذابیت ظاهری این آقا بدون هیچ حسن اخلاقی و فداکاری و مسئولیت پذیری در این مرد، دکتر هم با وجود پختگی فریب ظاهر میخوره و نمیتونه مقاومت کنه با اینکه میدونه پریوش مادی نگره البته در آخر راهشو پیدا میکنه برخلاف سه شخصیت دیگر داستان که همچنان همونن
با سپاس از کتابراه. از خواندن این کتاب لدت بردم. یک کمی متو یاد مادام بواری مینداخت به نطرم رفتارهای پریوش تا جایی که خیانت نکرده بودتوجیه پدیر بود دخترجوانی که واقعا از ان خانه پدری پردرد سر خسته شده بود و به دتبال راهی برای زندگی بهتر بودو فرار از اصل و گدشته نامطلوب خودش اما از جایی به بعد حماقت و هوس باعت شد ان چه رشته را پنبه کنه. دختر بی عقل. قلم نویسنده عاااالی امیدوارم شاهد اتار بیشتری ا ز ایشان باشیم.
کتاب خوبی بود. متن پختهای داشت. انگار نویسنده واقعا روی همه چیز فکر کرده بود. برای من از همه جاش جالب تر این بود که نشون داد زندگی اونقدرام که میگن عادلانه نیست. کلی اتفاق بد واسه ادمای خوب افتاد در حالی که اصلا حقشون نبود و برای فرزین اتفاق ناخوشایندی که دل آدم رو خنک کنه، نیفتاد. مثه زندگی واقعیمون که همیشه برامون سواله که چرا خیلیا تقاص کاراشونو نمیدن؟ همین مطابق واقعیت بودن داستان برام خیلی جذاب بود.
درسته که جاه طلبیهای آدمی میتونه زندگی آدمارو تباه کنه ولی هرکسی مسئول افکار و اعمال خودشه، در مورد هوسرانی هم یک مسئله دو طرفه ست نه یکجانبه که تمام گناهها به پای پریوش نوشته شده فرزین هم گناهکار بود حتی بیشتر از پریوش ولی عاقبت هر کدام خیلی متفاوت بود تمام بدبختیها سر پریوش تموم شد که من منظور نویسنده رو متوجه نشدم که چرا؟ اگر هوس ویرانی داره برای هر دو طرف ماجرا باید داشته باشه.
زیاد از شخصیت پریوش خوشم نیومد، به نظرم شخصیت جالبی نداشت و با کارایی که میکرد باعث ناراحتی اطرافیانش میشد، طمع چشاشو کور کرده بود و بجز پول چیزی نمیدید و حالا که بهش رسید یادش افتاد بره دنبال هوس هاشبلند پروازی زیاد و طمع و غرور بیش از اندازش آخر کار دستش داد و باعث شد تقاص همه چیو پس بدهولی در کل عالی و آموزنده بود و میشه نتیجههای زیادی ازش گرفتممنونم از نویسندهی عزیز🙏🏻
با اینکه من این مدل رمانها رو که حالت پندآمیز دارن دوست ندارم و ترجیح میدم که شخصیتهای اصلی داستان آدمای پاک و موفقی باشن، به نظرم ارزش خوندن رو داشت و آموزنده بود.
اینکه توجه داشته باشیم که همچین آدمای پست و موذی وجود دارن و باید توی انتخابها و تصمیمهای زندگی حواسمون بیشتر جمع باشه و تمام جوانبش رو بسنجیم و همیشه باید سفت و محکم خونوادمون رو بچسبیم.... آموزنده بود
اینکه توجه داشته باشیم که همچین آدمای پست و موذی وجود دارن و باید توی انتخابها و تصمیمهای زندگی حواسمون بیشتر جمع باشه و تمام جوانبش رو بسنجیم و همیشه باید سفت و محکم خونوادمون رو بچسبیم.... آموزنده بود
عااالییی بود الحق والانصاف پنج ستاره کم بودبرای این کتاب نویسنده قلم بسیار خوبی داره تنها کتابی که تا دو شب منو بیدار نگه داشت توصیه میکنم همه این کتاب رو بخونن و بخرن و تو کتابخونه شون داشته باشن چرا که امروزه هم از این زنها زیاد تو جامعه میبینیم و همش به دلیل مرداییه که دنبال زنان پولدار هستن یا اینکه خودشون پولدارن و فقط با پول میخوان قلب زنهاشون رو بدست بیارن.
کنابو دوست داشتم، خیلی خوب بود! منو یاد یکی از زنای اشنایان انداخت! اما اون الان زندگی خوبی داره و من هنوز منتظرم که مجازات بشه تو همین دنیا و من از نزدیک ببینم! امیدوارم تمام زنان هوسباز و تمام زنانی که رو زندگی بچه هاشون قمار میکنند به روزگار پریوش ولو بدتر بیفتند، البته مردان خیانت کارم همین طور! واقعا اینا جز زندگی خودشون همزمان رو زندگی چند نفر قمار میکنند و میبازند
داستان زیبایی داشت و ادم رو با خودش همراه میکرد. چقدر اخر داستان از اینکه کتایون همسرشو بخشیده بود تعجب کردم و ناراحت شدم ولی در اخرین جمله نویسنده نوشته بود که اینطور نیست و هیچ وقت همسرشو نمیبخشه. درستشم همین بود که از کتایون یک شخصیت محکم و قوی نشون داده بشه. در کل داستان خیلی خوبی بود و نشون میداد که خر چون به مقام بزرگی نائل آید هم خود را از بین برد و هم آن مقام را.
یکم داستانش کسل کننده و روزمره پیش میره اگه یه ذره سرعت اتفاقاتو ببره بالا و از جرئیات اضافی چشم پوشی کنه بهتر میشه
احساسات کاراکترها مطابق دنیای واقعی بود و این پوئن مثبت کتاب بود
زندگیهای کاراکترها هم اول داستان تشابه زیادی با دنیای واقعی داشت
ولی داستان عاشقانه شون یکم تخیلی شد و زیاد نمیشد باورش کرد یا باهاش اخت گرفت
در کل ب نظرم بیشتر از دو امتیاز نمیشه داد
احساسات کاراکترها مطابق دنیای واقعی بود و این پوئن مثبت کتاب بود
زندگیهای کاراکترها هم اول داستان تشابه زیادی با دنیای واقعی داشت
ولی داستان عاشقانه شون یکم تخیلی شد و زیاد نمیشد باورش کرد یا باهاش اخت گرفت
در کل ب نظرم بیشتر از دو امتیاز نمیشه داد
واقعتی اموزنده که همیشه بلند پروازی هم خوب نیست خوشحالی ادمها تو هر شرایطی که هستند ارزش بیشتری دارن احساس پوچی با پر بودن از خیلی نظرها مثل پریوش
و احساس پر بودن و رضایت با مشکلات و پوچیها مثل زندگی ساده کتایون
فقط یاد بگیرم مقایسه نکنیم یاد بگیرم ظاهر بین نباشیم یاد بگیریم متعد باشیم در هر پلهای نه به کسی فقط به خودمان وفادار باشیم
تشکر از نویسنده
و احساس پر بودن و رضایت با مشکلات و پوچیها مثل زندگی ساده کتایون
فقط یاد بگیرم مقایسه نکنیم یاد بگیرم ظاهر بین نباشیم یاد بگیریم متعد باشیم در هر پلهای نه به کسی فقط به خودمان وفادار باشیم
تشکر از نویسنده
با فاکتور گرفتن غلطهای املایی فراواااانش داستان آموزندهای بود.... داستان خیلی از دخترهای الان شهرمون ک دنبال شوگر ددیهای پولدارن و پسرهای لاوبالی و مسئولیت ناپذیری که دنبال ثروت بادآورده و مفت هستن و دختران ساده و بیآلایشی ک از زندگی فقط عشق میخوانو یه زندگی ساده که البته الان خیلی کمن..... در کل ارزش خوندن داره با وجود کلی غلط نگارشی😁
کاش اشکالات نگارشی وغلط املایی هاش اصلاح میشد. به جذابیت داستان لطمه میزنه...
اما در کل قلم نویسنده خیلی خوب به نگارش داستان پرداخته. اینکه آتش هوس وزیاده خواهی انسانها چه اثرات مخربی بر زندگی هایشان داشته؛ دارد وخواهد داشت.
ومتاسفانه شعلههای این هوسها چنان افراد را در بر میگیرد که تا به حال حتی خواندن وشنیدن این داستانها هم درس عبرتی برای بسیاری نگردیده....
اما در کل قلم نویسنده خیلی خوب به نگارش داستان پرداخته. اینکه آتش هوس وزیاده خواهی انسانها چه اثرات مخربی بر زندگی هایشان داشته؛ دارد وخواهد داشت.
ومتاسفانه شعلههای این هوسها چنان افراد را در بر میگیرد که تا به حال حتی خواندن وشنیدن این داستانها هم درس عبرتی برای بسیاری نگردیده....
داستان زیبایی بود، و به همه افرادی که حس میکنن هیچ وقت تو زندگی به داشته هاشون راضی نیستن پیشنهاد میکنم حتما بخونن، و من در این چند روزی که این کتاب رو میخوندم، یه سری افکاری و کارهایی که ازاطرافیانم دیده بودم و حس میکردم، اگر واقعا علنی و اجرا میشدن چقدر میتونست به ضرر همه باشه، و واقعا کنار افرادی مثل پریوش زندگی کردن واقعا سخت و جانفرسا.
کتاب غلط املایی زیاد داشت و متن داستان جوری نوشته شده بود که باید پشت سرهم و بیوقفه خوانده شود واگر روز بعد ادامه داستان را میخواندم باید دقت زیادی میکردم که فکرم متمرکز بشه که چی رو خوندم و نویسنده داستان را خیلی کش داده بود و میتونست خیلی زودتر داستان رو تموم کنه و بعضی جاها که باید بیشتر راجع به داستان توضیح میداد مختصر و ساده ازش رد میشد
کتاب فوق العاده عالی و اموزنده. مثل بقیه رمانها افسانهای نبودشاید اخرش کمی دلگیر تموم بشه ولی اگر غیر از این بود غیرواقعی به نظر میرسید. به نظرم خوندنش خالی از لطف نیس و شاید باعث بشه کمی بیشتر هوای زندگیمونو داشته باشیمقلم نویسنده روان بود توضیحات اضافهای نداشت جوری بود که راحت میشد با شخصیتها همزادپنداری کرد و شخصیتهای پردازش شدهای داشت.
یکی از رمانهای محبوب من بود. زیادوارد جزئیات نشده بود و همینطور که دوستان گفتند غلط املایی زیاد داشت. این رمان بخوبی زیباپرستی و ثروت پرستی در جامعه رو نشون میده فقط پریوش نبود که اشتباه کرد که گرفتار هوس جنون آمیز شد بلکه دکترم انتخاب اشتباهی کرد که باعث بیمادر شدن بچههای خودش بود. مادر پریوش اشتباه کرد. نباید مادر انقد به بچش رو بده که آدم حسابش نکنه
داستان فوق العاده آموزندهای بود، حیف که ما آدمها هیچوقت قدر داشته هامونو نمیدونیم، و جاه طلبیهای آدمی چهها که برسرش نمیاره متاسفانه امثال پریوش و فرزین تو جامعه کم نیستنبه نظر من هرزگی جنسیت نداره و گناه فرزین و هوسبازی اون کمتر از پریوش نبود نباید اینجوری تموم میشد اونم باید تقاص کاراشو پس میدادبه هرحال داستانی آموزنده، جالب و متفاوت بود مرسی
قصه زندگی و سرگشتی و طمع و هوس بود. نویسنده خیلی درست شروع و تمام کرد از خانواده پریوش و پدری که همیشه خواهان چیزی بود که حق دیگران بود تا مادری که ثبات نداشت و همیشه به دنبال ظواهر میگشت تا خود را در نظر دیگران بهتر نشان دهد داشتن دختری چون پریوش و رسیدن به قدرت و ثروتی که حق خودش نیست بعید نیست، همیشه اصل انسان به خانوادهاش برمیگردد
موضوع داستان جالب بود اولین باره ک رمانی ک میخونم شخصیت اصلی ش مورد قبول نیست و تقریبا مورد تنفر همه است.
کتاب غلط املایی داشت یکم و چند جایی بعضی حروف کلمات جا افتاده بودند.
نویسنده قلم خوبی داشت توصیف هاش کوتاه و مفید بودند نه خیلی طولانی ک خسته کننده باشن و نه خیلی کوتاه ک متوجه نشی چی بود موضوع.
در کل دوست ش داشتم بد نبود.
کتاب غلط املایی داشت یکم و چند جایی بعضی حروف کلمات جا افتاده بودند.
نویسنده قلم خوبی داشت توصیف هاش کوتاه و مفید بودند نه خیلی طولانی ک خسته کننده باشن و نه خیلی کوتاه ک متوجه نشی چی بود موضوع.
در کل دوست ش داشتم بد نبود.
واقعا من از نویسنده این کتاب سپاسگذارم واقعا این کتاب حال و روز تمام مردم ایران را نشان میدهد. کسانی که فقط به خاطر هوس هم زندگی خود و هم زندگی تمام عزیزان خود را نابود کردهاند. امیدوارم این کتاب خوانندگان بسیاری داشته باشد چون باعث درست شدن خیلی چیزها میشودو در ضمن غلط املایی بسیاری وجود داشت که امیدوارم رسیدگی شود.
عالی بود واقعا تلنگ بزرگی تویه زندگی من وارد کرد منم خیلی بلند پروازم. خیلی خوب بود واقعا از نویسندهاش ممنونم. من خودم چون شکست عشقی خوردم و از خانواده محبت ندیده بودم واسه جبران کمبود هام اینجور بلند پروازی داشتم تا چند روز پیش ولی با خوندن این داستان واقعا تلنگی بهم وارد شد و باعث شد بیدار بشم. واقعا ممنونم
داستان جالب واموزندهای داره. عالی بود.ای کاش ماادمهاگاهی اوقات بتونیم جلوی هواسهای نفس واشتباه رابگیریم. بدنمیشه اگه جوانترهاگاهی به حرف دیگران توجه کنند. برای دوستیهامون مثل کتی ارزش قایل بشیم نهمثل پری همه رابخاطرموقعیت هابخواهیم گاهی بایدارزش درونیوروحی ادمهارابدانیم تاارزشهای دنیایی و ظاهریشان.
کتاب کمی تا قسمتی طولانی بود ولی جالب و پرمحتوا بود، اما همهی داستان به نظر واقعی نمیومد اینکه دکتر انقدر ساده داستان یهو زرنگ و باذکاوت میشه و اینکه یه زن تنها انقدر قدرت داشته باشه که همه رو بدبخت کنه، ولی درسای خوب و مهمی توش نهفته بود و مهمترینش این بود که پاسخ به ندای هوس زندگی همه رو به اتش میکشه، ممنون و خسته نباشید
ممنون از قلم زیباتون. واقعا استرس رو در تمام ماجراهای رمان کشیدم. واقعا با خواندن میتوانستم در ذهنم به تصویر بکشم. و حرص بخورم. یک انسان چقدر میتواند نسنجیده عمل کند. دکتر هم اگر یک بار میگفت برو ولی بدون من و بچه هام. متوجه میشد که نه جایی دارد نه ثروتی. و مجبور نمیشد این همه خسارت مالی و روحی وار کنه به همه آدمای اطرافش
رمان جالب و آموزنده و پرکششی بود
فقط متاسفانه غلط املایی زیاد داشت که باید فکر میکردی بفهمی چی بوده
این رمان بدجوری ذهنمو درگیر خودش کرد ممنون از نویسنده
یک ستاره کم دادم به خاطر غلط املایی
ای کاش اول داستان مینوشت که ماجراها در زمان قبل از انقلاب داره رخ میده چون من اوایل داستان همش فکر میکردم زمان حال هست....
فقط متاسفانه غلط املایی زیاد داشت که باید فکر میکردی بفهمی چی بوده
این رمان بدجوری ذهنمو درگیر خودش کرد ممنون از نویسنده
یک ستاره کم دادم به خاطر غلط املایی
ای کاش اول داستان مینوشت که ماجراها در زمان قبل از انقلاب داره رخ میده چون من اوایل داستان همش فکر میکردم زمان حال هست....
کتاب جالب و نزدیک به واقعییت بود اما غلط املایى داشت
در اوایل کتاب به قبل انقلاب هست ولى یکدفعه میره بعد انقلاب (در مورد پوشیدن لباس مانتو و روسرى)
ضمنا پول انگلیس ١ پوندى سکه هست
کسى که به انگیس با ویزا میاد نمى تونه به کشور هاى دیگر مسافرت کنه حتى با ویزا ان کشور چون اگر رفت نمى تواند داخل کشور شود (جهت اطلاع بود)
در اوایل کتاب به قبل انقلاب هست ولى یکدفعه میره بعد انقلاب (در مورد پوشیدن لباس مانتو و روسرى)
ضمنا پول انگلیس ١ پوندى سکه هست
کسى که به انگیس با ویزا میاد نمى تونه به کشور هاى دیگر مسافرت کنه حتى با ویزا ان کشور چون اگر رفت نمى تواند داخل کشور شود (جهت اطلاع بود)
پریها در جامعه زیادند. خودم از نزدیک با یکی از این افراد سمی دوست بودم که قطع ارتباط کردم. میدانم آینده خوشی در انتظارش نیست. آینده پری مرا به این فکر واداشت که این افراد از درون تهی در حقیقت مایه ترحم و در واقعیت طرد از جامعه هستند. تنها ایراد غلطهای فاحش تایپی بود که در بیشتر کتابها هست.
خانم نجفی رمانتون بسیار عالی بود// احسنت بر شما