باسلام و عرض تبریک خدمت سرکارخانم فریده نجفی بابت این رمان زیبا و آموزنده
که البته دهه شصتیهایی مثل من، از برخی احوالات و احساساتی که در ذهن نویسنده، بروی صفحه، تقریر شده، کم و بیش آگاه و حسش میکنیم
مثل، بمباران و لحظات آژیر قرمز و پناهگاه و حتی **عشقهای یواشکی** و نگاههای دزدکی و ریز...
اما بزرگترین ایراد، غلطهای بسیار زیاد و روی مخ!! تایپی بود که حقیقتا آزار دهنده بود
واینکه بعضی توصیفها که بسیار زیبا و دلچسب
می نمود (همون حس وحالی خاص برای دهه شصتی ها)
اما رفته رفته، بوی افراط و در اواخر، حالت عذاب داشتند که باید ازلحاظ ادبی، بصورت مکرر استفاده نمیشدند و اصطلاحات دیگری جای آنها را میگرفت
واینکه امثال پری، واقعا کم نیستند و این عاقبت تلخ بااینکه ازلحاظ عقلی، واجب مینمود (مطرود توسط دکتر و فرزندان و از دست دادن زندگی ایده آل و به فلاکت افتادن و حتی از چشم مادر افتادن و...) اما حس ترحمی هم بهمراه میآورد و خواننده را به همدردی وا میداشت البته بااینکه شدیدا
هوس و هوس بازی و لجن بودن!!
مورد تقبیح ست.
مجددا متشکرم
و حتما حتما تاکید میکنم که دوستان دیگر هم آنرا مطالعه کنند و لذت ببرند
خیلی خیلی جالب و آموزنده بود. متشکرم🙏🥀
که البته دهه شصتیهایی مثل من، از برخی احوالات و احساساتی که در ذهن نویسنده، بروی صفحه، تقریر شده، کم و بیش آگاه و حسش میکنیم
مثل، بمباران و لحظات آژیر قرمز و پناهگاه و حتی **عشقهای یواشکی** و نگاههای دزدکی و ریز...
اما بزرگترین ایراد، غلطهای بسیار زیاد و روی مخ!! تایپی بود که حقیقتا آزار دهنده بود
واینکه بعضی توصیفها که بسیار زیبا و دلچسب
می نمود (همون حس وحالی خاص برای دهه شصتی ها)
اما رفته رفته، بوی افراط و در اواخر، حالت عذاب داشتند که باید ازلحاظ ادبی، بصورت مکرر استفاده نمیشدند و اصطلاحات دیگری جای آنها را میگرفت
واینکه امثال پری، واقعا کم نیستند و این عاقبت تلخ بااینکه ازلحاظ عقلی، واجب مینمود (مطرود توسط دکتر و فرزندان و از دست دادن زندگی ایده آل و به فلاکت افتادن و حتی از چشم مادر افتادن و...) اما حس ترحمی هم بهمراه میآورد و خواننده را به همدردی وا میداشت البته بااینکه شدیدا
هوس و هوس بازی و لجن بودن!!
مورد تقبیح ست.
مجددا متشکرم
و حتما حتما تاکید میکنم که دوستان دیگر هم آنرا مطالعه کنند و لذت ببرند
خیلی خیلی جالب و آموزنده بود. متشکرم🙏🥀