معرفی و دانلود کتاب گنجینه عشق
برای دانلود قانونی کتاب گنجینه عشق و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب گنجینه عشق
کتاب گنجینه عشق، نوشتهی اکرم واحدی، رمانی عاشقانه است که داستان دختری را روایت میکند که به دلایلی از مردها متنفر است و نمیتواند به آنها اعتماد کند، اما همکارش عاشق او میشود و چالشهایی در زندگی هردو به وجود میآید.
دربارهی کتاب گنجینهی عشق
اکرم واحدی، نویسندهی کتاب گنجینهی عشق در این رمان، داستانی عاشقانه را با زبانی ساده و صمیمی برای خوانندگان روایت کرده است.
این کتاب داستان دختری به نام بهار را بیان میکند که ذهنیت مثبتی دربارهی مردان ندارد. دوست صمیمی بهار در گدشته عاشق پسری شده بوده است که آن پسر بعد از ازدواج او را رها میکند و میرود. دوست بهار هم در فاصلهی یک ماه از این اتفاق از دنیا میرود. حالا پس از چندسال، علیرضا همکار بهار در دفتر مجله، که چهار سال است عاشق اوست و در عشقش بسیار مصمم است، راه او را میگیرد و از بهار دلیلی منطقی برای رد کردن او میخواهد. بهار هم با اینکه به قول مردها اطمینان ندارد، از او میخواهد که پس از گفتن خواستهاش دیگر او را نبیند. روایت نویسنده از این نقطه آغاز میشود و گسترش مییابد. پس از مدتی دایی بهار به خواستگاری دختری میرود و بعد از بلهبرون، خانوادهی دختر به خانهی خانوادهی بهار میآیند. بهار که برای اولین بار این خانواده را میبیند، ناگهان در میان آنان با علیرضا مواجه میشود. در ادامهی روایت، چالشهای بهار و علیرضا در بطن روابط دو خانواده دستمایهی پرورش قرار میگیرد.
سیر روایت در کتاب گنجینهی عشق، خطی است و نویسنده از تکنیک خاصی برای پرورش داستان استفاده نکرده است. راوی داستان اولشخص است و این موضوع خواننده را به درون ذهن بهار میبرد و موجب میشود که کل روایت را از دریچهی ذهن بهار درک کند. زبان رمان، ساده و صمیمی است، گرچه خالی از اشکال نیست. اکرم واحدی از عناصر زندگی واقعی برای پرورش روایت استفاده کرده است، بنابراین، داستان تا حدودی واقعگراست.
کتاب گنجینهی عشق نوشتهی اکرم واحدی به کوشش انتشارات طلایه به چاپ رسیده است.
کتاب گنجینهی عشق برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای کسانی که به رمانهای عاشقانه علاقهمندند مناسب است.
در بخشی از کتاب گنجینه عشق میخوانیم
مینا با اون لبخند دلنشینش واقعاً خواستنى شده بود. محمد اومده بود، وقتى ما رو دید مقابل پامون ایستاد. با مینا دست داد و با من سلام و علیک کرد. از طرز نگاهش خوشم نیومد؛ اما به ظاهر بد نبود، پسر خوبى بود، ظاهراً زیبا بود. مدتها گذشت، رابطه دوستانه مینا و محمد به یه رابطه عشقى خیلى آتشین تبدیل شد، جورى که من دیگه مینا را نمىدیدم. بعد از مدت کوتاهى محمد به مینا گفت مىخواد بیاد به خواستگارى مینا، مینا هم با خوشحالى قبول کرد و با خانوادهاش صحبت کرد، آنقدر اصرار کرد تا اونها قبول کردند که محمد و خانوادهاش بیایند و با هم صحبت کنند، اما محمد به مینا گفته بود زمانى که خیلى بچه بوده پدر و مادرش رو توى زلزله از دست داده، اون هم پیش عمو و خالهاش زندگى مىکرده، بعداً اونو به پرورشگاه سپرند و وقتى که به سن بیست سالگى مىرسه از سرپرستى بهزیستى خارج مىشه و طى این مدت کار مىکرده تا تونسته براى خودش یه زندگى حسابى دست و پا کنه.
وقتى خانواده مینا فهمیدند، به مینا گفتند باید در مورد محمد از مراکز بهزیستى و غیره تحقیق کنند اما مینا آنقدر محمد را دوست داشت که هیچچیز نمىتوانست نظرش را تغییر بده. پاش رو کرده بود تو یه کفش که الا و بلّا محمد رو مىخواد. محمد تا بیست سالگى رو که توى بهزیستى زندگى مىکرده درست گفته بود؛ اما در مورد پدر و مادرش که توى زلزله مرده بودند، دروغ گفته بود. مادرش، محمد رو سر راه گذاشته بود؛ خلاصه محمد مورد قبول همه واقع شد و در جواب به مادر مینا گفته بود که چون خجالت مىکشم بگم مادرم من رو سرراه گذاشته مىگم توى زلزله مرده. مینا محمد رو مىخواست و هیچ چیز مانعش نشد. روز عقد محمد یه شناسنامه المثنى همراه داشت و در جواب بقیه گفت بچه که بوده شناسنامهاى که بهزیستى براش گرفتند گم شده و دوباره گرفته. براى مینا المثنى بودن شناسنامه هم مهم نبود. بعد از عقد دو سه ماهى که گذشت پدر مینا به اصرار مینا کارخونهاش رو به نام تنها دامادش کرد. حالا مینا محمد رو دیوانهوار دوست داشت، و در فکر سوروسات عروسى بودند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب گنجینه عشق |
نویسنده | اکرم واحدی |
ناشر چاپی | انتشارات طلایه |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 208 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-7751-62-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |