معرفی و دانلود کتاب سوار بر قایق محبت
برای دانلود قانونی کتاب سوار بر قایق محبت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب سوار بر قایق محبت
کتاب سوار بر قایق محبت داستان قول و قرارهای سنتی ازدواج یک دخترعمو و پسرعمو در کودکی است که خانوادههایشان بعد از سالها دوری به یکدیگر میپیوندند تا عهد ازدواج را به جا بیاورند. این کتاب به قلم اکرم واحدی، نویسندهی جوان ایرانی نوشته شده است و دیدار دوبارهی دو نامزد قدیمی و فراز و نشیبهای احساسات آنها را روایت میکند.
دربارهی کتاب سوار بر قایق محبت
میگویند عقد دخترعمو و پسرعمو را در آسمانها بستهاند. این جملهی آشنایی است که شاید در فیلمها و کتابهای زیادی دیده باشیم، اما قرار گرفتن در معرض چنین موقعیتی، چه تاثیراتی بر زندگی، احساسات و تصمیمات ما خواهد گذاشت؟ آیا علاقهای که در کودکی میان دو نفر شکل گرفته است، در جوانی پابرجا خواهد ماند؟ اگر دو نفر به کسان دیگری علاقهمند شده باشند، چه پیش خواهد آمد؟ اگر وضعیت اقتصادی خانوادهها تغییر کرده و از جنبههای اخلاقی و فرهنگی از هم فاصله گرفته باشند، چطور؟ داستان کتاب سوار بر قایق محبت، نوشتهی اکرم واحدی، حول محور همین مسئله میچرخد و پرسشهای مهمی را در این رابطه به پیش میکشد.
کیمیا، شخصیت اول کتاب سوار بر قایق محبت، بیست سال دارد و تنها دختر یک خانوادهی پنج نفره است؛ او به همین علت نیز محبت بسیاری از سوی اعضای خانواده دریافت میکند. خانوادهی کیمیا و عمویش بنا بر سنتها در کودکی قرار عقد او و پسر عمویش، نادر، را میگذارند. پس از چندی، خانوادهی نادر به کانادا مهاجرت میکنند و چهارده سال بعد، وقتی که هر دو دیگر بزرگ شدهاند، به اصرار پدربزرگشان به ایران باز میگردند تا نامزدها یکدیگر را ببینند و عهد قدیمی را به جا بیاورند. حاصل این دیدار چه خواهد بود؟ آیا همان علاقهی کودکانه در آنها زنده خواهد شد؟ شاید سالها فاصله در کنار فاصلهی جغرافیایی قابل توجه، در مهر و علاقهی معصومانهی دخترعمو و پسرعمو تاثیر گذاشته باشد. شاید هم معجزهوار بر دل همدیگر بنشینند. کسی چه میداند؟
کتاب سوار بر قایق محبت یک رمان عاشقانه است که با قلمی ساده و راحتخوان و زاویه دید اولشخص نوشته شده و به دلبستگیهای معصومانهی کودکی و نقش سنتها و تاثیرگذاری آنها بر سرنوشت آدمها میپردازد. زیبایی، صداقت و فداکاری از مضامین اصلی این اثر هستند. گفتنی است که تلاشهای انتشارات طلایه کتاب حاضر را روانهی بازار کتاب ایران کرده و در دسترس مخاطبان علاقهمند قرار داده است.
کتاب سوار بر قایق محبت برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به داستانها و رمانهای عاشقانهی ایرانی علاقه دارید، مطالعهی اثر حاضر را به شما پیشنهاد میکنیم.
در بخشی از کتاب سوار بر قایق محبت میخوانیم
بابا گفت: حالا برو تغییر چهره بده بیا ببینم چه شکلی میشی؟
دستهام رو بهم کوبیدم و گفتم: چشم الان برمیگردم. و به اتاقم رفتم. تغییر چهرهام نیم ساعت طول میکشید و این نیم ساعت فرصت مناسبی بود تا یادی از گذشته و دوران بچگی کنم. یادش بخیر، چه روزهایی بود. پدربزرگ سه تا فرزند داشت پدرم و عمو و عمه، ما سه تا بچه بودیم، من و وحید و فرید. عمه هم سه تا پسر داشت، آرمان، آرمین و آرین و عمو دو تا پسر داشت، نادر و نوید، وحید و فرید دوقلو بودن و با نادر هم سن و از من شش سال بزرگتر بودند و آرمین و نوید هم، هم سن و از من سه سال بزرگتر بودند. آرین دو سال و آرمان هم هشت سال از من بزرگتر بود. موقع بازیهای بچهگانه، آرمان و نادر تنها کسانی بودند که من رو در بازیها راه میدادند، چون کوچکتر از بقیه بودم هیچ کس من رو تحویل نمیگرفت. یه جورایی حسادت هم بود، چون من سوگلی پدربزرگ بودم. تنها نوهای که دختر بود. آرمان چون از همه بزرگتر بود، خیلی توی بازیهای ما نبود، اما نادر در بازیها حکم حامی من رو داشت و من خیلی دوستش داشتم، اون هم خیلی به من محبت میکرد. به خاطر اعتقاد به عقد پسرعمو، دخترعمو، از بچگی اسم ما رو روی هم گذاشتن و تا به حال هر چی خواستگار داشتم پدربزرگ گفته بود کیمیا شیرینی خورده پسرعموشِ. شش ساله بودم که خانواده عمو همه داروندارشون رو فروختن و به کانادا رفتند. در فرودگاه خیلی گریه کردم نادر هم گریه میکرد. اما در همون حالت گریه، خندید و گفت: مواظب خودت باش، گریه نکن، من زود برمیگردم و رفت.
بعد از رفتن آنها احساس کردم پشتیبانم رو از دست دادم، چون دیگه هیچ کدوم از بچهها من رو در بازیهاشون راه ندادند. و حالا من بیست سال داشتم و درسم تموم شده بود، در دانشگاه رشته علوم آزمایشگاهی قبول شدم و چون دوست نداشتم قید درس خواندن رو زدم و به اصرار آرمان در کلاس زبان انگلیسی شرکت کردم و به خاطر علاقه به شنا در این رشته هم نامنویسی کردم. خانوادهام هم از این مسئله راضی بودن و چیزی نمیگفتن. وقتی امسال وحید و فرید هر دو ازدواج کردند و سرزندگی خودشون رفتند، پدربزرگ اصرار داشت که نادر برای عقد من به ایران برگرده. عمو هم موقع رفتن به همه گفتن، کیمیا عروس خودمِ و چند سال دیگه که نادر درسش تموم شد مییایم دنبالش. همه منتظر بودند ببین کی برمیگردن، اما وقتی برای عروسی فرید و وحید دعوتشون کردیم عمو بهانه کار رو آوردن و نیومدند و تمام فامیل ناراحت شدند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب سوار بر قایق محبت |
نویسنده | اکرم واحدی |
ناشر چاپی | انتشارات طلایه |
سال انتشار | ۱۳۹۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 255 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-2925-94-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |