معرفی و دانلود کتاب گریزپای ایل
برای دانلود قانونی کتاب گریزپای ایل و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب گریزپای ایل
کتاب گریزپای ایل نوشته ناهید افشاری قصه دختری جوان در میان آداب و سنتهای ایلیاتی و قبیلهای است. کسی که سنتها را میشکند، در مقابل خان و طایفه میایستد و با زیرکی قدم در راهی میگذارد که مسیر زندگیاش را تغییر میدهد.
درباره کتاب گریزپای ایل:
ایل قشقایی از بزرگترین ایلات کشور به شمار میرود که جمعیتی حدود یک میلیون هفتصد و شصت هزار نفر دارد و به زبان ترکی که شبیه به زبان ترکی آذربایجان است صحبت میکنند. مرکز این ایل در استان فارس و در دامنههای زاگرس است اما به دلیل گسترگی قلمرواش در مردمان در نواحی از استانهای چهارمحال و بختیاری، کهگیلویه و بویر احمد، خوزستان و اصفهان هم حضور دارند.
داستانی که در که در کتاب گریزپای ایل روایت خواهد شد قصهی زندگی دختری زیبا از ایل قشقایی است که برای گریختن از برخی سنتهای غلط ایل و ستم خان و خانزادگان ناچار شده سالهایی از زندگیاش را دور از ایل و خانوادهاش با نقاب مرد جوانی بنام جانیار زندگی کند تا بتواند خانوادهاش را از خشم خان زادهای به نام آغابالا و خود را از ازدواجی اجباری برهاند. آیناز با با تمام دخترانگیهایش در قامت مردانه به دنبال آرزوهایی میرود که کمتر کسی جرات قدم گذاشتن در مسیر رسیدن به آنها را دارد. ناهید افشاری احساسات، دلهرهها و تشویشهای این دختر را در مواجهه با قوانین سخت ایلیاتی به نگارش درآورده است و داستان را با تغییر اسامی به شکلی که کنون پیش روی شماست در آورده است.
کتاب گریزپای ایل مناسب چه کسانی است؟
خواندن این کتاب به علاقهمندان به رمانهای ایرانی با محوریت شخصیتی جسور پیشنهاد میشود.
در بخشی از کتاب گریزپای ایل میخوانیم:
آناگول و ایلیار که تا آن لحظه گمان میکردند آغابالا و خاتون برای خواستگاری از آیداگول آمده باشند با شنیدن نام من با تعجب به دهان خاتون خیره ماندند. خان هم دستی بر سبیل پر پشتش کشید و با شنیدن نامم قند در دلش آب شد.
در چادر بغلی اما خواهرانم بلوایی به پا کردند اول آنکه من دختر سوم خانواده بودم و اگر این خواستگاری یک خواستگاری معمول هم میبود هرگز اجازه نداشتم قبل از دو خواهر بزرگترم ازدواج کنم و این بدان معنا بود که دو خواهر بزرگترم نقصی داشتهاند که خواهر کوچکتر زودتر به خانهی بخت میرفت و دوم آنکه هیچ کس انتظار آن را نداشت که خان از منی خواستگاری کند که حدوداً چهل سال از او کوچکتر بودم. شاید اگر دست روی آیداگول یا آیرال میگذاشت آسانتر میشد قضیه را پذیرفت اما من در کنار آن مرد به عنوان همسر بیشتر شبیه یک مزاح بودم.
من که شب قبل را تا صبح در اندیشهی سرنوشت شومی بودم که شاید برای خواهر بزرگترم آیداگول رقم میخورد با شنیدن نام خودم از زبان خاتون با چشمان خیره و دهانی نیمه باز به خواهرانم که در حال جر و بحث بودند مینگریستم. خواهرانم هر کدام چیزی میگفتند و آیداگول و آیرال گرچه که خیلی هم مایل نبودند همسر خان شوند اما از آنکه خاتون نام مرا بر زبان آورده بود شاکی بودند. برای آن دو دختر خیلی بد میشد اگر خواهر کوچکترشان زودتر به خانهی بخت میرفت و این قضیه دهان زنان ایل را به رویشان میگشود و شاید حتی تا آخر عمر در خانهی پدر ماندگار میشدند.
از چادر بغلی هم دیگر صدایی به گوش نمیرسید. گویی مراسم خواستگاری به پایان رسیده بود و خاتون و خان رفته بودند. آیسونا از جا برخاسته و نگاهی به چادر کناری انداخت وقتی از رفتن خان و همسرش مطمئن شد رو به خواهرانم کرده و گفت: بیاید بریم، انگار رفتن.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب گریزپای ایل |
نویسنده | ناهید افشاری |
ناشر چاپی | انتشارات اهورا قلم |
سال انتشار | ۱۳۹۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 205 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-7125-21-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان واقعی ایرانی |