معرفی و دانلود کتاب صوتی ابوالفضل مرگ بر شاه: خاطرات شفاهی حاج ابوالفضل الماسی

معرفی کتاب صوتی ابوالفضل مرگ بر شاه: خاطرات شفاهی حاج ابوالفضل الماسی

کتاب صوتی ابوالفضل مرگ بر شاه روایتی داستانی و برگرفته از خاطرات شفاهی یکی از مبارزان دلاور انقلاب اسلامی است. رضا یزدانی در این روایت دسته‌اول، سیر حوادث و اتفاقات زندگی حاج ابوالفضل الماسی را از سال‌های کودکی آغاز می‌کند و به سال‌های رشادت و مبارزه علیه رژیم شاه پیوند می‌زند.

درباره‌ی کتاب صوتی ابوالفضل مرگ بر شاه

شنیدن خاطرات مردان تاریخ لذت خاصی دارد؛ اما گنجاندن آن در روایت داستانی، لطفش را دوچندان هم می‌کند. رضا یزدانی، نویسنده‌ی ایرانی، در کتاب صوتی ابوالفضل مرگ بر شاه، برگی از تاریخ معاصر ایران را با زبانی داستان‌وار مرور می‌کند.

کودکی ابوالفضل چندان آسان نبود. به‌هرحال مردان بزرگ از کودکی خود را برای حوادث دوران روزگار آماده می‌کنند. ابوالفضل نیز مجبور بود از همان سال‌های ابتدایی زندگی کار کند و کمک‌خرج خانواده باشد. از کار در نجاری و نانوایی گرفته تا حتی کار در معدن. اما روحیه‌ی عدالت‌طلب ابوالفضل حتی در همان سال‌ها نیز همراهش بود و وقتی که پا به سن نوجوانی و جوانی گذاشت، جلوه‌ی جدی‌تری هم به خود گرفت.

بخش‌های بعدی کتاب صوتی ابوالفضل مرگ بر شاه به حوادث تاریخی مهمی گره می‌خورد. کشور در تب‌وتاب انقلاب است و هر روز خبر حادثه‌ی تازه‌ای شهر را فرا می‌گیرد. در این بین ابوالفضل نیز دست روی دست نمی‌گذارد. او که از پیش نیز به امور مذهبی و ورزشی علاقه داشت، بیش از هر زمانی آماده بود که به ندای حق‌طلبی مردم بپیوندد. فعالیت‌های سیاسی ابوالفضل از سر گرفته شد. تا زمانی که خبری شوکه‌کننده کشور را به لرزه درآورد: در یک آبان‌ماه سال 1356، سید مصطفی خمینی در نجف به شهادت رسید. این حادثه به معنای ورود مبارزات به مرحله‌ای تازه بود.

ابوالفضل الماسی این روزها به‌عنوان نمادی از پایداری و تعهد به یاد آورده می‌شود. اما می‌دانیم که هر پیروزی و گشایشی بدون رنج و تحمل حوادث سخت امکان‌پذیر نیست. حاج ابوالفضل الماسی نیز برای رسیدن به اهداف و آرمان‌های خود روزهای تلخ و شیرین بسیاری می‌چشد که در ادامه‌ی روایت شنونده‌ی آن خواهیم بود. روایتی که در عین مستند بودن، مخاطب را به خط داستانی پرکشش خود متصل می‌کند و تصویری زنده، ملموس و دست‌اول از سال‌های آغازین انقلاب اسلامی می‌سازد.

ابوالفضل مرگ بر شاه، خاطراتی از میان مردم

حوادث بزرگ تاریخی اغلب از زبان بزرگان و یا افرادی که در رأس امورند روایت می‌شوند. اما آن‌چه رمان صوتی ابوالفضل مرگ بر شاه را از این دسته روایت‌ها جدا می‌کند، یک تفاوت ظریف و زیباست. ابوالفضل فردی معمولی و از اهالی کوچه و بازار است. آن‌چه که ابوالفضل را از فردی عادی به شخصیتی فعال و اثرگذار تبدیل می‌کند، تصمیم جدی او در آن بزنگاه تاریخی است. او در حالی که از عواقب جدی کار خود آگاه است، تصمیم می‌گیرد همچنان جانب حق را بگیرد و در دفتر تاریخ سمت درست ماجرا بایستد.

اگر شما نیز می‌خواهید با خاطرات شفاهی حاج ابوالفضل الماسی همراه شوید، و حس‌و‌حال فضای اجتماعی ایران و همبستگی مردم در آن دوران پر التهاب را از نزدیک تماشا کنید، پیشنهاد می‌کنیم به کتاب صوتی ابوالفضل مرگ بر شاه گوش بسپارید. این اثر با تلاش نشر صوتی گروه فرهنگی سماوا و یاری انتشارات راه یار تقدیم شما می‌شود. ابوالفضل همراه، گویندگی اثر را برعهده دارد.

کتاب صوتی ابوالفضل مرگ بر شاه برای شما مناسب است اگر

• به دنبال درکی عمیق از حوادث انقلاب اسلامی از نگاه یک قهرمان مردمی هستید.
• شنیدن خاطرات سیاسی و اجتماعی با رگه‌های طنز و شوخ‌طبعی را می‌پسندید.

در بخشی از کتاب صوتی ابوالفضل مرگ بر شاه: خاطرات شفاهی حاج ابوالفضل الماسی می‌شنویم

بسم‌الله الرحمن الرحیم
هو الفتاح العلیم العظیم
هست مبارک اول کارها به نام خدا

هر صبح‌مان با همین چند جمله آغاز می‌شد. صدای پدرم بود. هرچند سواد خواندن و نوشتن نداشت، این مناجات و چند سوره دیگر را از بر بود و صبح‌ها وقتی نرم‌نرم چشم‌هایش را باز می‌کرد و از رخت‌خواب همیشه پنبه‌ایش برمی‌خواست، شروع به خواندن می‌کرد و به سمت حوض وسط حیاط می‌رفت تا وضو بگیرد و آماده‌ی نماز شود.

اوایلش را آرام‌تر می‌خواند و ذره‌ذره صدایش را بلند می‌کرد تا ما هم بیدار شویم و نماز صبح‌مان را اول وقت بخوانیم. ما یعنی من، اسماعیل، حسین، تقی، رضا و دو خواهرمان. پدرم مرد چهارشانه بلندقدی بود که علیرغم ظاهر جدی‌اش دل مهربانی داشت. چشم‌های ریز و ریش‌های پرپشتش هنوز در خاطرم مانده است. از زمان جوانی تا دوران میانسالی در معدن سنگ‌آهن کار کرده بود. چین و چروک‌های صورتش، گودی زیر چشم‌هایش، دستان خشک و زمخت و پر از رد زخم‌های قدیمی‌اش حکایت از رنج‌هایی داشت که برای آوردن نان حلال بر سر سفره نُه نفره‌مان می‌کشید.

موهای سر و صورتش که سفیدتر شد و در دستانش لرزش خفیفی افتاد، کار سخت معدن و حمل مصالح را کنار گذاشت و در نانوایی محله سجادیه و سیدان ترازوداری کرد. پشت دخل می‌نشست و با ترازوی کوچکی نان‌ها را وزن می‌کرد و به اندازه‌ی وزن نان از مردم پول می‌گرفت.

اسماعیل، برادرم، چند بار از او خواست که کار نانوایی را کنار بگذارد و به خودش اجازه دهد کمی طعم زندگی آرام و بدون کار را بچشد، اما قبول نمی‌کرد. مشهدی احمد الماسی مثل تمام مردهایی که از روزهای اول زندگی با کار عجین شده‌اند، حوصله‌ی بیکار ماندن نداشت؛ وگرنه اگر کار هم نمی‌کرد، ما به قدر کفایت کمک‌خرج گذران زندگیش بودیم.

فهرست مطالب کتاب صوتی