معرفی و دانلود کتاب ما تنها نیستیم

معرفی کتاب ما تنها نیستیم

کتاب ما تنها نیستیم، داستانی هیجانی و سرشار از ماجراهای نفس‌گیر را پیش روی مخاطب قرار می‌دهد. ریحانه میرزاجانی، نویسنده‌ی کتاب، ماجراهای شخصیت‌هایی پر دل‌و‌جرات را در این اثر روایت می‌کند که در جزیره‌‌ای با موجوداتی اسرارآمیز گرفتار شده‌اند و به‌دنبال راهی برای نجات خود می‌گردند.

درباره‌ی کتاب ما تنها نیستیم

کتاب ما تنها نیستیم، اثری خواندنی برای نوجوان‌‌هایی است که از مطالعه‌ی داستان‌های پررمزوراز، سیر نمی‌شوند. ریحانه میرزاجانی، نویسنده‌ی کتاب حاضر، با روایتی جذاب و پرکشش، مخاطب را به سفری ماجراجویانه و سرشار از اتفاق‌های پیش‌پینی‌نشده و هیجان‌انگیز می‌‌برد. کتاب ما تنها نیستیم، با روایتی روانشناختی و هیجان‌انگیز، داستان گروهی از نوجوانان را بازگو می‌کند که در جزیره‌ای دورافتاده گرفتار می‌شوند. به‌دنبال وقوع اتفاق‌هایی هولناک و اسرارآمیز، ساکنان جزیره به طرز مرموزی ناپدید می‌شوند و این گروه از نوجوانان تنها بازماندگان این حادثه هستند.

آن‌ها در تلاش برای زنده ماندن و کشف راز ناپدید شدن ساکنان جزیره، با موجودات عجیبی روبه‌رو می‌شوند. این رویارویی، ماجراهای هیجان‌انگیزی را پیش روی خواننده قرار می‌دهد. تلاش قهرمان‌های داستان برای رهایی از این جزیره‌ی اسرارآمیز، در ادامه‌ی کتابِ ما تنها نیستیم، هیجان‌ بیشتری پیدا می‌کند. مایا، آنالی، تلما، آیریس و هانا، جوان‌های ماجراجویی هستند که راهی جزیره‌ای در ناکجا آباد می‌شوند. ورود به این جزیره، برای بسیاری از مردم آرزوست. با این حال بخت با قهرمان‌های داستان، یار می‌شود تا به این جزیره راه پیدا کنند. در جزیره‌ای که ماجراهای این داستان در آن اتفاق می‌افتد، مدرسه‌ای عجیب‌‌و‌غریب‌ وجود دارد. به‌دنبال اتفاق‌هایی مرموز، تمامی اهالی جزیره، به‌غیر از قهرمان‌های داستان، ناپدیده می‌شوند!

شخصیت‌های کتاب ما تنها نیستیم، در جزیره‌ای گیر می‌افتند که حتی روشن‌کردن یک شمع کوچک در آن، می‌تواند دردسر بزرگی ایجاد کند و باعث نابودی آن‌ها شود. قهرمان‌های داستان باید در این شرایط دشوار، در جزیره‌ای هولناک به‌دنبال روشنایی بگردند و راه نجات را پیدا کنند. شرایط سختی که شخیصت‌های کتاب با‌ آن‌ روبه‌رو هستند، باعث ایجاد رابطه‌ای دوستانه میان آن‌ها می‌شود. یکی از مهم‌ترین مضمون‌های رمان، مفهوم تنهایی و دوستی است. نوجوانان در شرایطی قرار می‌گیرند که مجبورند به‌تنهایی با ترس‌های خود روبه‌رو شوند و برای زنده ماندن به یکدیگر تکیه کنند. نویسنده‌، مبارزه برای بقا را در شرایط سخت و دشوار به تصویر می‌کشد. نوجوانان با استفاده از هوش و ذکاوت خود، در تلاش‌اند تا در برابر تهدیدات محیط و موجودات ناشناخته مقاومت کنند. این شخصیت‌‌ها در طول داستان، در پیِ کشف هویت واقعی خود هستند تا جایگاهشان را در جهان پیدا کنند. داستان ما تنها نیستیم، سرشار از ماجراهای خواندنی است. کشفِ راز ناپدیدشدن ساکنان جزیره و هویت موجودات ناشناخته، یکی از جذاب‌ترین بخش‌های این داستان به‌حساب می‌آید.

کتاب ما تنها نیستیم را انتشارات اهورا قلم، چاپ و روانه‌ی بازار کرده است.

کتاب ما تنها نیستیم برای چه کسانی مناسب است؟

نوجوان‌های علاقه‌مند به داستان‌های هیجان‌انگیز و رمزآلود، مخاطب اصلیِ کتاب ما تنها نیستیم به‌حساب می‌آیند. مطالعه‌ی این کتاب برای بزرگسالانی که به داستان‌های نفس‌گیر، علاقه دارند نیز خالی از لطف نیست.

در بخشی از کتاب ما تنها نیستیم می‌خوانیم

برق‌های مدرسه قطع شده‌اند و فقط از پنجره‌ها، نور ضعیف خورشید به داخل می‌تابد. مدرسه کاملاً خالی است و هیچ صدایی جز صدای نفس‌نفس‌زدن خودمان شنیده نمی‌شود. از این راهرو به آن راهرو می‌دویم. کلاس‌ها را می‌گردیم. اما هیچ‌کس... هیچ‌کس در مدرسه نیست. جز خودمان!

ضربان قلبم که بالاخره آرام شده بود، دوباره تند می‌شود. آنالی می‌گوید: «چه خبر شده؟»

تلما جواب می‌دهد: «واقعاً نمی‌دونم... مگه چقدر داخل اون اتاق بودیم؟»

با اینکه می‌دانم حرفم حقیقت ندارد، برای اینکه خودم و بقیه را کمی آرام‌تر کنم می‌گویم: «شاید... اون‌قدر مشغول بودیم که گذر زمان رو حس نکردیم یا چون معلم‌ها نبودن بچه‌ها به ذهنشون رسیده که برن خونه. بیاید ما هم بریم خونه.» آیریس تأیید می‌کند و می‌گوید: «آ... آره. خب... من دیگه می‌رم.» همه سر تکان می‌دهیم و به‌سمت در مدرسه حرکت می‌کنیم. نزدیک به هم راه می‌رویم. مطمئناً همه‌مان ترسیده‌ایم. مگر می‌شود اتفاقی که در آن اتاق افتاد را فراموش کرد و نترسید؟

از بقیه خداحافظی می‌کنم و به‌سمت خانه راه می‌افتم. به نظرتان در راه چه می‌بینم؟ هیچی! نه خانمی، نه آقایی، نه بچه‌ای، نه حتی ماشینی در حال حرکت. ماشین‌ها و وسایل نقلیه، وسط خیابان خاموش شده‌اند... و لامپ تمام خانه‌ها خاموش است. چرا خودم را گول می‌زنم؟ معلوم است که شهر خالی شده. وای... دستانم یخ کرده و شروع می‌کنم به جویدن لبم. برای اینکه آرام‌تر بشوم، شروع می‌کنم به شمردن قدم‌هایم.