معرفی و دانلود کتاب کوازار 3: خون شوم

معرفی کتاب کوازار 3: خون شوم

با ساتی و سارا، دو قهرمان کتاب کوازار 3: خون شوم آشنا شوید. پونه سعیدی، خالق مجموعه رمان‌های فانتزی برای نوجوانان در قسمت سوم از سری داستان‌های خواندنی کوازار ما را با ادامه‌ی ماجرای زندگی این دو خواهر، و سرنوشت عجیب و پرحادثه‌ی آن‌ها همراه می‌کند.

درباره‌‌ی کتاب کوازار 3: خون شوم

نوجوانان علاقه‌مند به رمان‌های فانتزی و معمایی حتماً در دو قسمت قبلی از سری داستان‌های پونه سعیدی، حسابی درگیر ماجرای جذاب و روند مهیج حوادث آن شده‌اند. این نویسنده‌ی خوش‌قلم ایرانی حالا در بخش سوم از مجموعه رمان‌های خود یعنی کوازار 3: خون شوم، زندگی دو قهرمان جوان داستان را به سلسله رویداد‌های خارق‌العاده و باورنکردنی تازه‌ای گره می‌زند.

در دو جلد قبلی داستان کوازار، با ساتی و سارا، دو خواهر نوجوان ماجرا آشنا شدیم. ساتی و سارا اکنون مدت‌هاست که جز یکدیگر کسی را در این دنیا ندارند؛ چراکه هردو مدتی پیش مادر و پدر خود را در حادثه‌ای از دست داده‌اند. اما زندگی هرگز برای این دو خواهر قهرمان متوقف نمی‌شود. ساتی در یک شرکت برنامه‌نویسی مشغول کار می‌شود و گرچه از شرایطش چندان رضایتی ندارد، خود را با کدنویسی سرگرم می‌کند. در چنین وضعیتی‌ست که ورق زندگی ساتی برای همیشه برمی‌گردد و با آغاز یک پروژه‌ی کاری متفاوت، وارد سلسله‌ای از حوادث عجیب و البته خطرناک می‌شود. او که مدت‌ها متوجه تعدادی نوسانات نامعمول در سطح شهر شده بود، حالا تصمیم می‌گیرد این اختلالات غیرمعمول را که گویی هیچ منطقی پشت آن نیست، پیگیری کند و به سرمنشأ اصلی آن پی ببرد. اما قهرمان کنجکاو داستان کوازار هیچ خبر ندارد که این پرونده‌ی اسرارآمیز، او را در ادامه با چه حقایق باورنکردنی دیگری رو‌به‌رو خواهد کرد؛ حقایقی که ممکن است جان او و حتی خواهر عزیزش را به خطر بیندازد.

کتاب کوازار 3: خون شوم، ماجرایی میخ‌کوب‌کننده و با ضرب‌آهنگی تند و پرکشش است. پونه سعیدی با توانمندی قلم و ذهن خلاق خود، حوادث زندگی دو خواهر که به‌ظاهر روزگار معمولی و به‌دور‌از‌هیجانی دارند را به جهانی خیالی با موجودات و قوانینی ناشناخته پیوند می‌زند. لحن ساده و روان داستان و روایت حوادث از زبان شخصیت‌های اصلی، خوانندگان کتاب را بیش‌ازپیش به روند ماجرا نزدیک می‌کند و با ترس‌ها، نگرانی‌ها و امید آن‌ها همراه می‌سازد. قهرمانان قصه، به روال همیشگی رمان‌های فانتزی، در تقابلی نفس‌گیر بین نیروی خیر و شر یا روشنی و سیاهی قرار گرفته‌اند؛ آن‌ها اکنون به وضعیتی ناخواسته دچارند و برای رسیدن به پیروزی چاره‌ای ندارند جز آنکه از پس جنگی نابرابر و دشمنانی سرسخت بربیایند. داستان کوازار 3: خون شوم در ادامه‌ی دو جلد قبلی داستان یعنی «فرشتگان و شیاطین»، و «پسر اهریمن» چاپ شده است. این اثر خواندنی با تلاش‌های نشر موج به دست خوانندگان فارسی‌زبان می‌رسد.

درباره‌ی مجموعه‌ کتاب کوازار

«کوازار» نام یک مجموعه رمان سه قسمتی به قلم پونه سعیدی برای گروه سنی نوجوان است که در ژانر ادبیات فانتزی و فراواقعی نوشته شده. سارا و ساتی، دو شخصیت اصلی داستان و دو خواهر هستند که به‌تازگی پدرومادر خود را از دست داده‌اند و در یک خانه روزگار سپری می‌کنند. آن‌ها در ظاهر زندگی ساده و حتی کسل‌کننده‌ای دارند؛ اما با رخ دادن حادثه‌ای عجیب در محل کار ساتی، مجموعه حوادثی باورنکردنی به زندگی آن‌ها سرازیر می‌شود. ساتی و سارا در ادامه از اسرار تازه‌ای درباره‌ی خانواده و سرگذشت خود سر در می‌آوردند و برای نجات از خطری قریب‌الوقوع دست به تصمیمات بزرگی می‌زنند. «فرشتگان و شیاطین»، «پسر اهریمن»، و «خون شوم» نام سه جلد این مجموعه است و چاپ و نشر آن را انتشارات موج برعهده دارد.

کتاب کوازار 3: خون شوم برای چه کسانی مناسب است؟

نوجوانان مشتاق به داستان‌های تخیلی، فانتزی و دنباله‌دار، حتماً از پیگیری ماجرای این کتاب لذت می‌برند.

در بخشی از کتاب کوازار 3: خون شوم می‌خوانیم

ساتی: آسمون لحظه‌به‌لحظه روشن‌تر و آبی‌تر می‌شد، سام رفت... رفت تا دوباره برگرده؛ می‌دونم برمی‌گرده، اما اینم می‌دونم که تا برگشتن سام زمان زیادی مونده! دوست داشتم تا می‌تونم آخرین نجوای سام رو تو ذهنم زنده نگه دارم؛ دوست داشتم حالا که اسیر این دوری اجباری شدیم، حداقل این زمزمه نزدیکم باشه، اما انگار بی‌فایده بود؛ صدای سام از ذهنم محو می‌شد و تنهاییم تو وجودم پررنگ‌تر. توی این طلوع لبریز از زیبایی، توی این شهر شلوغ، حالا من کاملاً تنهام!

نفس گرفتم، اما انگار ریه‌هام برای هوا فضای کافی نداشت. انگار ریه‌هام هم مثل دلم به همین سرعت تنگ شده بودن! چشم‌هام رو به هم فشردم و بالا پریدم، "کافیه ساتی! یه کم دوری هیچ‌وقت کسی رو نکشته! مطمئن باش انقدر درگیر آدم‌ها می‌شی که متوجه گذر زمان نمی‌شی. "

به سمت بیمارستان خیز برداشتم. خودم می‌دونستم دارم دروغ می‌گم. چیزی که سخته، سخت می‌مونه! هیچ حرفی هم سختیش رو کم نمی‌کنه‌! فقط وقتی چاره دیگه‌ای نداری، یاد می‌گیری تحمل کنی، همین!

دوباره رو سقف بیمارستان ایستادم. خودم رو مرتب کردم و از پله‌ها پایین رفتم. نمی‌دونم دقیقاً چند ساعت جلسه‌مون طول کشید، اما امیدوارم وانیا تو شرایط خوبی باشه. طبق مسیر دفعه قبل به سمت اتاق وانیا رفتم. همه‌چیز مثل قبل بود. وارد اتاق شدم. تخت درست جای قبل بود، فقط... فقط این‌بار خاموش بود. نه چراغی، نه دستگاهی و نه بچه‌ای! بدنم یخ شد و شوکه به اطراف نگاه کردم. هیچ پرستاری نبود. سردرگم خواستم برم سمت پذیرش اصلی این طبقه که به خودم اومدم: "آروم ساتی! تو آدم عادی نیستی! کافیه از قدرتت استفاده کنی.

فهرست مطالب کتاب

فصل 1. معجزه‌هایی که نمی‌بینی
فصل 2. دختری که زنده موند
فصل 3. پسر بدماجرا
فصل 4. بازگشت شوم
فصل 5. نبردی که برنده نداشت
فصل 6. زاده آتش!
فصل 7. نبرد سرخ