معرفی و دانلود کتاب یار قدیمی آدمکش - آدمکش حرفهای جلد چهارم
برای دانلود قانونی کتاب یار قدیمی آدمکش - آدمکش حرفهای جلد چهارم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب یار قدیمی آدمکش - آدمکش حرفهای جلد چهارم
کتاب یار قدیمی آدمکش - آدمکش حرفهای جلد چهارم رمانی تخیلی برای نوجوانان به قلم یو وو است که داستان قاتلی تحت تعقیب را به تصویر میکشد.
لیویلا ترسیده ...
چرا که قدرتهایش مهر و موم شده و قاتلان شش گناه ممنوعه به دنبالش هستند. خاطراتش آزارش میدهد. آنیسه به خاطر او کشته شد و حالا این قاتلان به همراهان او نیز ممکن است آسیب بزند. باولیلانگ کوچولو زخمی شده و همین قلب لیولا را به درد آورده است. پس برای اینکه کسی بیش از این آسیب نبیند او از خانه و همراهانش فرار میکند غافل از اینکه به دل خطر پا میگذارد.
کتاب چهارم آدمکش حرفهای که شخصیتهای مورد علاقه دوستان کایسر مصلحت طلب و لیولای خونسرد دوباره در کنار ماجرایی تازه به راه میاندازند.
آدمکش حرفهای (Kill no more) نوشتهی یو وو (Yu Wo) جلد چهارم از مجموعهی 13 جلدی آدمکشی که دیگر نمیخواست بکشد، میباشد.
جلد سوم کتاب آدمکش حرفهای در این بخش به پایان رسید:
باربالیس بدون درنگ، دستش را در هوا حرکت داد و ده ریسمان نقرهای از کف دستش خارج شد. ریسمانها دور بدن لیولا پیچیده شدند و نذاشتند زن سیاه پوش او را ببرد.
در همان لحظه، شوالیه نقرهای فیر هم بدون درنگ شمشیرش را از غلاف بیرون کشید و به طرف زن دوید تا نگذارد به فردی که داشت حمل میکرد، صدمهای بزند. چه زنده باشد و چه مرده.
انحرافی در صورت شیطانیاش ظاهر شد و به طرز وحشتناکی زشت شد. «لعنتی!»
به باربالیس نگاه کرد و تصمیم گرفت آنجا را ترک کند. ابر متراکمی از گلبرگهای رز سیاه دورش را احاطه کرد تا فیر نتواند نزدیکتر شود.
در نهایت، گلبرگهای رز محو شدند و آدمکش ممنوعه، بِلَک رُز ناپدید شده بود.
وقتی شلاق از دور لیولا باز شد، لیولا به زمین افتاد. باولیلانگ که بالاخره از شلاق آزاد شده بود، با گریه به طرف بابا دوید. کایسر و بقیه هم به سرعت به طرف لیولا دویدند تا ببینند حالش چطور است.
کایسر سریع بدن لیولا را چرخاند. چشمهای لیولا بسته بودند و صورتش آرام بود. مثل این بود که خوابیده باشد.
کایسر با نگرانی انگشتش را روی سوراخهای بینی لیولا گذاشت و همه با اضطراب منتظر پاسخ کایسر ماندند.
کایسر با صدای لرزانی گفت: «نفس نمیکشه!»
در بخشی از کتاب یار قدیمی آدمکش - آدمکش حرفهای جلد چهارم میخوانیم:
«چطور اجازه دادی لیولا تنهایی جایی بره؟ مگه بهت نگفتم مراقبش باش؟»
کایسر یقه مدیر را گرفت و با چشمهای گرد و ابروهای بالا داده، سرش داد کشید.
سه نفری که سببِ اعتماد به نفسِ کایسر شده بودند. نیز با چهرههای درهم کشیده، پشت سر او ایستاده بودند. اگر باربالیس نتواند لیولا را برگردانده و یا جسدش را تحویل دهد، اولین مدیری میشود که در تاریخ آکادمی آکلان توسط دانشآموزان خودش کشته شده است. پس گفت: «اون باولیلانگ رو به درمانگاه برد و به خاطر اینکه داشتم شماها رو تشویق میکردم، بهش گفتم تنها بره. درمانگاه خیلی نزدیکه و مسیرش خیلی شلوغه. هیچ اتفاق بدی نمیافتاد! لیولا حتمی درون درمانگاه منتظره تا جراحات باولیلانگ بهبود پیدا کنه.» باربالیس از ته دلش فریاد میزد و معتقد بود با بیعدالتی با او رفتار میشود. «آره کایسر، درمانگاه واقعاً نزدیکه. داداش لیولا باید حالش خوب باشه.»
پیوریتی سعی کرد کایسر را آرام کند و احساس میکرد که کایسر یک مقدار زیاده روی کرده است. کایسر یقه باربالیس را رها کرد و با چهره غمگینی گفت: «اگه لیولا در درمانگاه نباشه، بهتره خودت رو آماده کنی تا گردنت رو تقدیم شمشیر دیلایت کنی.»
مینان اخم کرد. «کایسر! تو هم حس کردی رفتار لیولا عجیب شده؟ نگرانم که نکنه بدون خداحافظی بره...»
فهرست مطالب کتاب
فرار از خانه
خیابان تاریک
فداکاری
عملیات نجات لیولا
کایگلِسِر
گردنبند صلیب اژدهای سخنگو
گلوری
دوئل رده ایکس
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب یار قدیمی آدمکش - آدمکش حرفهای جلد چهارم |
نویسنده | یو وو |
مترجم | آرمان دیانت مهر |
ناشر چاپی | انتشارات طلوع ققنوس |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 177 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6679-33-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان علمی و تخیلی نوجوان |