معرفی و دانلود کتاب کلاغها هم میمیرند
برای دانلود قانونی کتاب کلاغها هم میمیرند و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب کلاغها هم میمیرند
کتاب کلاغها هم میمیرند داستانی آموزنده برای نوجوانان است که آنها را با معنای عمیق زندگی و حقایق آن آشنا میکند. داوود غفارزادگان این داستان را از زبان مردی بیان کرده که سالها پیش، در سن کودکی با پدر خود به کوه رفته و نکتههای بسیاری را از میان سخنان ارزشمند پدرش یاد گرفته است. رنگوبوی فلسفی این کتاب سرگرمکننده و مصور از ویژگیهای قابلتوجه آن بهشمار میرود.
دربارهی کتاب کلاغها هم میمیرند
راوی کتاب کلاغها هم میمیرند، مردی است که پس از سالها، یاد دوران کودکی و ایام خوشِ بودن در کنار پدرش افتاده و ماجرای یکی از آن روزها را برای مخاطبان خود بازگو میکند. داوود غفارزادگان در این کتاب مصور و آموزنده، مخاطبان را با برخی موضوعات فلسفی و نکتههای عمیق زندگی روبهرو میکند و از زبان شخصیتهای داستان میکوشد تا توجیهی برای آنها بیابد.
راوی و شخصیت اول کتاب، پسرکی نهساله است که همراه با پدرش به کوه رفته. پدر او قبلاً کشتیگیر مشهوری بوده اما مدتی پیش، پس از آخرین پیروزیاش در برابر حریف بلغاری، ورزش حرفهای را کنار گذاشته است. البته ورزش را هنوز دنبال میکند و در منزل به تمرینات خود ادامه میدهد؛ اما دیگر در صحنهی رقابت حضور ندارد. راوی داستان تصور میکند از آن دوران، رنجش یا غمی در دل پدرش نشسته که باعث میشود نتواند مثل گذشته از زندگی لذت ببرد. اینطور به نظر میرسد که پدر بخش مهمی از زندگیاش را جایی گم کرده و همین موجب شده تا دیگر نتواند مثل سابق شاد و خندهرو باشد.
راوی در عین حال که منش، اخلاق و حتی ظاهر پدرش را به تصویر میکشد، دیالوگها و مکالماتی که در روز کوهنوردی با پدر داشته را نیز برایتان بازگو میکند. بهطور مثال، میگوید که چطور در آن زمان از کوچکی جثهی خود در برابر پدر تنومندش ناراضی بوده و آرزو میکرده کاش او هم زودتر بزرگ شود. واکنش پدر در مقابل این آرزوی پسرش قابلتوجه و تأملبرانگیز است. از سوی دیگر، راوی در لابهلای خاطراتی که نقل میکند، سرگذشت پدر، علت منزوی شدن او و مواردی از ایندست را بیان کرده و مورد واکاوی قرار میدهد تا بلکه هم خودش به تصویر دقیقتری نسبت به شخصیت پدرش برسد و هم بتواند او را بهتر به مخاطبان کتاب کلاغها هم میمیرند نشان بدهد.
کتاب حاضر مملو از تصاویری است که ماجرای داستان را برای خوانندگان روشنتر میکنند و اجازه میدهند، مخاطبان کاملاً درگیر روند داستان شوند. مهدی معتضدیان تصویرگری این اثر را به انجام رسانده است.
کتاب پیشرو هم داستان است و هم تاحدودی به مباحثهای فلسفی شباهت دارد. در صفحات کتاب جملاتی به چشم میخورند که به دیالوگهای ماندگار شبیه هستند و هر کدام درسی اساسی را در مورد بهتر زیستن در دل خود جای دادهاند. زبان استعاری داوود غفارزادگان و بهرهگیری او از عناصر طبیعت یکی دیگر از ویژگیهای درخور توجه این کتاب به شمار میرود. نویسنده در تلاش بوده از طبیعت و پدیدههای آن به عنوان سمبل بهره ببرد تا مفاهیم و موضوعات ژرفی را که مد نظر داشته به مخاطبان منتقل کند. همین که کوه و فضای کوهستانی بهعنوان لوکیشین اصلی داستان انتخاب شده خود به این معناست که نویسنده میخواسته فضایی تمثیلوار و استعاری را در اثر خود پدید آورد.
درست است که کتاب کلاغها هم میمیرند در واقع برای نوجوانان نوشته شده اما کودکان هم میتوانند نکتههای آموزندهای را از آن بیاموزند. در عین حال، مخاطبان بزرگسال نیز خواهند توانست پندهای بسیاری را از آن یاد بگیرند، پندهایی که قطعاً وسعت دید آنها را نسبت به زندگی گسترش میدهد.
به خوانندگان توصیه میکنیم هرگز در مطالعهی این اثر عجله نکنند و تا جای ممکن تمامی صفحات و جملات آن را بهطور دقیق در ذهن خود حلاجی کنند. کتاب پیشرو به نقشهی راهی شباهت دارد که هر جملهی آن یک نکتهی کلیدی را دربرگرفته است. بنابراین، پیشنهاد ما این است که هنگام خواندن آن، تمامی جملاتش را جدی بگیرید و از آنها سرسری عبور نکنید.
انتشارات سورهی مهر چاپ و نشر این اثر را به عهده داشته است.
کتاب کلاغها هم میمیرند برای چه کسانی مناسب است؟
خواندن کتاب کلاغها هم میمیرند برای مخاطبان نوجوانی که داستانهایی با مضامین ژرف انسانی علاقهمندند جالب خواهد بود.
در بخشی از کتاب کلاغها هم میمیرند میخوانیم
پرنده نگاهم میکرد، دُم میجنباند و طوق گُلیرنگی دور سینهاش بود. حالا اگر دست دراز میکردم، همدست گرگ توی چنگم بود، اما پرنده یهو پرید و سرازیر شد سمت درّه. بعد در آسمان چرخی زد و همانجا نشست روی کندهچوبی و با شیطنت آواز خواند. با صدای ریز و زنگدار انگار میگفت؛ «اگه میتوانی بیا من را بگیر.»
در عمرم آنقدر با کسی لَج نیفتاده بودم. با عصای آهنی بوتههای خار را کنار زدم و جلوتر رفتم. پرنده جا عوض کرد و دوباره خواند. در آن لحظه نمیدانم چه از ذهنم گذشت. نگاه به پشت سر انداختم. پدر دور شده بود. راه باریک بود و کوهستان خالی. سختم بود از یک پرندهی کوچک رودست بخورم. چند قدمی باز پایینتر رفتم. شیب راه ناگهان تندتر شد. سرم گیج رفت. به کمک عصا ایستادم. اما تعادلم را داشتم از دست میدادم. عرق از پوستم جوشید و زانوهایم به لرزه افتاد. سر دوراهی مانده بودم. نمیدانستم چه کار کنم. چشمهایم سیاهی میرفت و پرنده با تمسخر مرا میخواند. به خودم دل دادم و باز قدمی به طرف پرنده برداشتم. درختهای ته دره انگار در آتش میسوخت و میانشان پر از سایه و تاریکی بود. فکر کردم چشمهایی درخشان از میان تاریکی نگاهم میکنند و منتظرند.
چرخیدم. نوک عصا را در خاک فرو بردم و به زحمت چند قدم آمده را دوباره بالا رفتم. با پاهای لرزان نفسم را بیرون دادم و پشت سر پدر دویدم.
وقتی رسیدم، پدر بیآنکه نگاهم کند، گفت: «وقتی با ترس روبهرو شدی درست توی چشمهایش نگاه کن.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب کلاغها هم میمیرند |
نویسنده | داوود غفارزادگان |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۴ |
فرمت کتاب | |
تعداد صفحات | 33 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-175-561-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه نوجوان |