معرفی و دانلود کتاب پیله و پروانه

معرفی کتاب پیله و پروانه

کتاب پیله و پروانه خودزندگینامه‌ی الهام‌بخش ژان دومینیک بوبى، سردبیر مجله‌ی ال فرانسه، است. او پس از ابتلا به بیماری سندرم قفل‌شدگی این کتابِ پرفروش را به رشته‌ی تحریر درآورد و از طریق حرکات پلک‌هایش با زبانی شاعرانه و گیرا به روایت خاطرات، افکار و احساسات درونی‌اش از زندگیِ همیشگی روی تخت پرداخت.

درباره‌ی کتاب پیله و پروانه

داستان کتاب پیله و پروانه (The diving bell and the butterfly)، اتوبیوگرافی ژان دومینیک بوبی (Jean-Dominique Bauby) به 8 دسامبر 1995 برمی‌گردد. یک روز جمعه‌ی عادی مثل تمام روزهای دیگر که زندگی ژان دومینیک بوبی را برای همیشه تغییر داد. او یک مرد چهل ساله، پدر دو فرزند و سردبیر مجله‌ی مد ال (Elle) فرانسه بود و در میانه‌ی کارهای روزمره‌اش، دچار حمله‌ی شدید مغزی شد و در تاریکی فرو رفت. پس از چند روز چشم‌هایش را گشود و خودش را در حالی روی تخت بیمارستان دید که حتی یک ابرویش را هم نمی‌توانست تکان بدهد. از آن زمان او با یک بیماری جدید آشنا شد، بیماری‌ای که قرار بود تا پایان عمر بدن او را در خود محبوس نگه دارد: سندرم قفل شدگی (Locked-in syndrome)!

سندرم قفل شدگی یک حالت بالینی خاص است که در اثر حمله‌ی عروقی - مغزی به پایه‌ی مغز آسیب رسانده و در عین حفظ آگاهی و هوشیاری، حرکات تمامی اندام‌های بیمار (به‌جز چند اندام بسیار محدود مانند پلک‌ها) را از کار می‌اندازد. این بیماری در گذشته به مرگ منجر می‌شد، اما در حال حاضر به مدد پیشرفت‌های علمی و تکنولوژیک، زندگی بیمار حفظ می‌شود و با فلج کامل در عین سلامت و هوشیاری مغز به زندگی ادامه می‌دهد. ژان دومینیک بوبی نیز پس از حمله‌ی مغزی به همین حالت دچار شد. تنها راه ارتباطی او با جهان، حرکات محدودِ چشم چپش بود. پیله‌ی سختی به دور بدنش تنیده شده بود، اما او تصمیم گرفت ذهنش را تسلیم نکند و مثل پروانه‌ای در فضا و زمان به پرواز دربیاورد.

ژان دومینیک بوبی طی مراحل گفتاردرمانی تصمیم گرفت با کمک درمانگرش، کتاب پیله و پروانه را بنویسد. روش کار بسیار سخت و طاقت‌فرسا بود. درمانگر تمامی حروف الفبا را به صورت شمرده برایش تکرار می‌کرد و او با رسیدن به حروفِ کلمه‌ی مدنظرش، پلکش را تکان می‌داد. بارها و بارها کلمات و جملات را در ذهنش مرور می‌کرد و خط به خطشان را به خاطر می‌سپرد تا راحت‌تر به کاغذ بیایند. به طور میانگین نوشتن هر کلمه دو دقیقه زمان می‌برد. به این ترتیب کلمات ذره ذره ساخته می‌شدند و جملات شکل می‌گرفتند تا کتاب پیله و پروانه آفریده شود.

نویسنده در این کتاب با نثری شاعرانه و الهام‌بخش سرگذشت خود را بازگو می‌کند. احساسات و افکارش را به زبان می‌آورد و از آرزوها و تخیلاتش می‌گوید. صراحت او در بیان افکارش چشمگیر است و رگه‌های طنزی ظریف نیز لابه‌لای سطور کتاب، توجه ما را به خود جلب می‌کند. پیش‌پاافتاده‌ترین و کوچکترین کارهای روزانه حالا برای او بدل به حسرتی بزرگ شده و مانند معجزه‌ای در خاطرش می‌آیند. حالا ارزش تک‌تک تکان‌ها و لرزش‌ها را می‌داند، زندگی را با وضوح بیشتری می‌بیند و ظرافت‌های جهان را بهتر درک می‌کند. عطش و امیدی که به زندگی دارد، با احساسات تلخ و رنج حاصل از ناتوانی و حسرت در هم می‌پیچد و ما را با مفاهیم و احساسات عمیقی درگیر می‌کند.

کتاب پیله و پروانه به صورت فصل به فصل نوشته شد، سال 1997 به چاپ رسید و به سرعت در تمام اروپا پرفروش شد. تنها چند روز از انتشار کتاب پیله و پروانه گذشته بود که ژان دومینیک بوبی از دنیا رفت. این کتاب با همکاری فریبا تنباکوچى و میچکا سرمدى به فارسی برگردانده و به همت نشر چشمه روانه‌ی بازار شده است.

اقتباس‌های سینمایی از کتاب پیله و پروانه

• ژان ژاک بینکس، کارگردان فرانسوی، در سال 1997 یک مستند تلویزیونی 27 دقیقه‌ای به نام Assigné à résidence از زندگی ژان دومینیک بوبی در بستر بیماری و طی پروسه‌ی تألیف کتابش ساخت.
• جولیان اشنابل (Julian Schnabel)، کارگردان فرانسوی، فیلمی درام بر اساس کتاب پیله و پروانه به نام لباس غواصی و پروانه (The diving bell and the butterfly) ساخت. این فیلم در سال 2007 روی پرده سینما به‌نمایش درآمد، با استقبال زیادی مواجه شد و جوایز زیادی را از آن خود کرد؛ از جمله جایزه‌ی بهترین کارگردان در فستیوال فیلم کن.

جوایز و افتخارات کتاب پیله و پروانه

• در فهرست صد زندگینامه‌ی برتر روزنامه‌نگاران به انتخاب سایت آمازون
• از پرفروش‌ترین کتاب‌های جهان

نکوداشت‌های کتاب پیله و پروانه

• تلخیِ کتاب دقیقاً از ساده‌ترین لحظات روزمره نشأت می‌گیرد و دقایق خارق‌العاده‌ای از اندوه و زیبایی می‌آفرید. (Publishers Weekly)
• وصیتنامه‌ای حسرت‌آلود، شاعرانه و پرمهر از مردی که نمی‌خواست روحش را به مرگ بسپارد. لحن کتاب سرشار از شاعرانگی دلپذیر و حتی طنزآمیز است. (نیویورک تایمز)
• این کتاب را بخوانید و از نو عاشق زندگی شوید. (ادمونت وایت، نویسنده امریکایی)
• مهم‌ترین دفتر خاطرات عصر ما و شاید هم تمام دوران‌ها. (سینتیا اوزیک، نویسنده)

کتاب پیله و پروانه برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این کتاب برای علاقه‌مندان به کتاب‌های اتوبیوگرافی و زندگینامه تجربه‌ای منحصربه‌فرد خواهد بود.

در بخشی از کتاب پیله و پروانه می‌خوانیم

آخرین بارى که پدرم را دیدم، صورتش را اصلاح کردم. همان هفته‌اى که دچار سکته مغزى شدم. حالش خوب نبود و به‌همین دلیل تمام شب را در آپارتمان کوچکش در نزدیکى تویلرى گاردنس گذراندم. صبح، بعد از اینکه برایش یک فنجان چاى با شیر آوردم، تصمیم گرفتم از شر ریش چند روزه خلاصش کنم. آن صحنه در خاطرم حک شده است. پدرم در صندلى دسته‌دارى که با پارچه‌اى قرمز پوشانده شده بود، قوز کرده بود و شجاعانه زبرى تیغ را بر پوست آویزان صورتش تحمل مى‌کرد. همان جایى که در آن روزنامه‌ها را با حوصله وارسى مى‌کرد. من حوله بزرگى را دور گردن چروکیده‌اش پیچیدم، لایه ضخیمى از کف‌صابون به صورتش مالیدم و تمام سعى‌ام را کردم که پوست صورتش را که جابه‌جا با شیارهایى باریک در کف‌صابون علامت‌گذارى شده بود، آزار ندهم. چشم‌هایش از زور خستگى و پیرى عمیقاً در حدقه فرورفته بود و دماغش براى صورت نحیفش زیادى برجسته به‌نظر مى‌رسید. ولى موهاى آراسته‌اش، که حالا به سفیدى برف است، هنوز جلوه‌اى خاص داشت. موهایى که همیشه مثل تاجى بر اندام بلند او قرار داشت. پدر هنوز شکوه و جلال خود را از دست نداده بود. همه‌چیز در اطراف ما نشانه نوعى بى‌نظمى در زندگى بود.

آپارتمان او، اتاق زیرشیروانىِ یکى از آن آدم‌هاى قدیمى را به‌یاد آدم مى‌آورد که اسرارشان را فقط خودشان مى‌دانند. توده آشفته‌اى از مجلات خیلى قدیمى، صفحه‌هاى موسیقى که مدت‌ها بود صدایى از آن‌ها درنیامده بود، اشیاى متفرقه و عکس‌هایى از تمام سال‌هاى زندگى مرد، داخل چارچوب یک آینه بزرگ چسبانده شده بود. این پدر است، کت‌وشلوار دریانوردى پوشیده و با یک حلقه بزرگ بازى مى‌کند. درست قبل از جنگ بزرگ. دختر هشت‌ساله من در لباس سوارکارى و یک عکس سیاه‌وسفید از خودم در یک زمین گلف بسیار کوچک. در عکس پسربچه‌اى یازده‌ساله بودم با گوش‌هاى جلو آمده، شبیه یک بچه‌مدرسه‌اى ساده‌لوح. یادآورى‌اش خجالت‌آور است. در آن سن یک کودن واقعى بودم.

فهرست مطالب کتاب

پیش‌گفتار
صندلى چرخ‌دار
دعا
زمان حمام کردن
الفبا
همسر امپراتور
سینه‌سیتا
توریست‌ها
سوسیس
فرشته نگهبان
عکس
بازهم تقارنى دیگر
رویا
سکوت
روز خوش‌شانسى من
همان بانوى خودمان
مبهم، از پشت شیشه
پاریس
شلغم
گردش
بیست به یک
بیزار از صداى اردک
یکشنبه
بانوان هنگ‌کنگ
پیغام
در موزه مجسمه‌هاى مومى
داستان‌سرا
روزى در زندگى
فصل شروع دوباره