معرفی و دانلود کتاب پوست بر زنگار
برای دانلود قانونی کتاب پوست بر زنگار و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب پوست بر زنگار
از همان سطر نخست، جهان کتاب پوست بر زنگار نوشتهی اشکان اختیاری روی شانهی خواننده سنگینی میکند؛ با تصویری از مخزنی زنگزده که یکه و تنها در نقطهای کور، معلق مانده و به انتظار ایستاده است تا روزی که جسد بختبرگشتهی مچالهشده و غرق در خون پیدا شود. روی زمینِ قصه هم خانههای خاکستری، مرغهای گردنکش، بچههای دماغآویزان و مردان یکلاقبا همهجا را گرفتهاند... اینجا هم روی همهچیز مثل همان مخزن، ردی سخت از زنگار نشسته است.
دربارهی کتاب پوست بر زنگار
داستان کتاب پوست بر زنگار اثر اشکان اختیاری از روزی شروع میشود که مشاور روانشناسی پادگان، ربانی، با تویوتای خاکخورده سربازان وارد شهرکی نظامی میشود؛ جایی که پنجرهها هم مثل آدمها، پشت پردههای سفیدِ بیجان، زل زدهاند به خیابان. در این خاکستریِ فرسوده، صداها پچپچاند و آدمها طوری نفس میکشند که مبادا چیزی را از خواب بپرانند. مأموریت ربانی، در ظاهر ساده است: حرفزدن با همین مردم ساکت درمانده که به تازگی با قتل یکی از همسایههایشان روبهرو شدهاند. این گفتوگوها زیر نگاه زنانی که چادرهای گلدارشان را محکم گرفتهاند و در مسجدی که بوی نایلون کفشها و آههای فروخورده میآید، آغاز میشود. هر کلمهای که ردوبدل میشود، از همان اول بوی آهن و خون میدهد و هنوز اوضاع جدی نشده که خبر میرسد در خرابهای بالای شهرک، زیر پلهی زنگزدهی استخری پر از خاک، جنازهای تازه با جمجمهی شکافته و غرق در خون پیدا شده است.
هر بار که ربانی سرکی به مسیرهای تاریک و کورهراههای شهر میکشد، با گرهای تازه روبهرو میشود: شوهری که سه هفته است بیهیچ ردی رفته، شایعهی رابطهای پنهانی میان همسایهها و تبر فلزیای که از حیاط مقتول گم شده... هر گرهی که ربانی باز میکند، به دو گره دیگر ختم میشود و وقتی بالاخره بهنظر میرسد سرنخ در مشت اوست، پسربچهای در ازدحام نگاهها از پیش چشمانش به ناگاه گم میشود...
سکوت، تعلیق، بوی خون و زنگار
حقیقت برای آدمهای تحقیرشدهی این داستان شبیه یک الههی احمق دستوپاچلفتی است که زمانی پرستشش میکردهاند و این الهه در خطرناکترین لحظهی ممکن، دعاهایشان را بیجواب گذاشته است؛ اشکان اختیاری در کتاب پوست بر زنگار قتل را بهانهای برای رسیدن به مقصدش میداند و آنچه ما میخوانیم، کالبدشکافی جامعهای کوچک و بسته است که مکانیزم دفاعیاش برای پس زدن حقیقت، در سکوتهایی متعفن خلاصه میشود؛ جایی که حقیقت کالایی فاسدشدنیست؛ کمی با شایعه خوشطعم میشود، کمی با مصلحت صیقل میخورد و سرانجام فراموش شده و به زبالهدانی عالم سپرده میشود.
لحن روایت، همانطور که در صحنهی نخست پیداست، پر از جزئیات و حس است؛ دوربین روی پیچومهرهها مکث میکند، روی رنگ خون، بافت خاک و حتی مکث یک دست بر پلکهای بسته. این وسواس بصری، هم فضا را ملموس میکند و هم حسی از معلقبودن را میسازد؛ حس اینکه هر چیزی، از مخزن آبگرفته تا روابط انسانی، در برزخی میان کاربرد و اسقاطیشدن درجا میزنند.
اشکان اختیاری بهجای خلق دوگانههای سادهی گناهکار و بیگناه یا حقیقت و دروغ، همهچیز را در سایهها نگه میدارد؛ قربانیان، مقصران و شاهدان، همه خاکستریاند و هویت نقشها در هر فصل جابهجا میشود و این تعلیق اخلاقی، چیزیست که تا پایان، حتی بعد از بستهشدن کتاب، در ذهن میماند. فضای شهرک نظامی نیز، به شکلی استادانه، همزمان بوی روزمرگی و تهدید را دارد؛ آدمها با شلوارهای گشاد و زیرپیراهنهای خطخطی، مسخِ نقطهای کور، در کوچهها پرسه میزنند و همین آدمها با یک خبر، جمعیتی میشوند که بیصدا اما شتابان بهسوی فجیعترین صحنههای مرگ در حرکتاند و همهی این تضادها داستان را از یک روایت خطی دربارهی قتل به سمت مطالعهای جامعهشناختی و روانشناختی سوق میدهد.
چیزی که از این داستان به یادگار باقی میماند، حس تماس نهچندان خوشایندش با زنگار است؛ لایهی نازک اما سمجی که سالیان سال ذرهذره روی روابط، زبان و حافظهی جمعی نشسته و هیچ پاکشدنی نیست. این اثر با همکاری نشر برج به انتشار رسیده و در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
کتاب پوست بر زنگار برای شما مناسب است اگر
- ژانر معمایی-جنایی و داستانهای تریلر و روانشناختی از علاقهمندیهای شماست.
- آثار نویسندگان ایرانی توجهتان را جلب میکنند.
- به دنبال رمانی هستید که قتل را نقطهی آغاز کاوشی اجتماعی و روانی قرار دهد.
- زبان تصویری و جزئیات فضا برایتان بهاندازهی گرهافکنی از داستان اهمیت دارد.
- به روایتهای چندلایه و شخصیتهای خاکستری علاقهمندید.
در بخشی از کتاب پوست بر زنگار میخوانیم
پسر ترسیده بود؛ ترسی که چاقو را هم توی دستش بالا برد و پشت گردن مرد کوبید. مرد سخت بود. پوستش راحت پاره نشد. اما وقتی که خواست در آن مستراح کوچک بلند شود، سرش به سقف شیبدار خورد. پایش داخل شلوار پایینکشیدهشدهاش گیر کرد و روی زمین غلتید. چاقو که توی گردنش مانده بود، با او چرخید و به زمین خورد و بیشتر فرورفت. چرخیدن بعدی، چاقو را تکانی کج داد و پوست و رگش را درید. پسر شورت را که پشت در، به دستگیره آویزان بود، برداشت و بهجای بازکردن در، دوباره از زیرش بیرون خزید. هنوز ترسیده بود. ربانی خواست سرش فریاد بزند و بگوید نترس. بگوید مرد باش. اما صدایش جایی معلق مانده بود. تقلا کرد رهایش کند. یکی از دستهای صدا از پله جدا شد و دست دیگرش بین دو پله گیر کرد. ربانی داشت با صورت روی سنگها فرود میآمد. در آخرین لحظه خواست دستش را روی زمین بگذارد و صورتش را محافظت کند، اما شورت کثیف توی دستش را نمیخواست نگه دارد. میخواست دورش کند. شورت را پرت کرد و با صورت به سنگها خورد و خون را دید که ریخت. ترسیده بود، اما نه از خون. روی زمین بلند شده بود و با عجله اطرافش را نگاه میکرد. دنبال آن لباس سفید میگشت. میترسید هنوز جایی همان نزدیکیها افتاده باشد و او نتواند آن را از خودش دور کند. حس میکرد جایی گیر افتاده. با بندی نامرئی بسته شده و کسی شلاقش میزند. نمیتوانست بایستد. دور مخزن آب طواف میکرد و به سروصورت خودش میکوبید. چیزی غیر از خودش داشت حرکات پاها و چشمهایش را کنترل میکرد و او را مثل یک عروسک دستوپاچوبی میرقصاند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب پوست بر زنگار |
نویسنده | اشکان اختیاری |
ناشر چاپی | نشر برج |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 136 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7280-85-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی ایرانی |