معرفی و دانلود کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست

عکس جلد کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست
قیمت:
۸۹,۹۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست

در مقابل تغییراتی که زندگی برایت پیش می‌آورد مقاومت نکن، تسلیم باش! هاکان منگوچ در کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست، شما را به سرسپردگی و تسلیم در برابر تقدیر و سرنوشت دعوت و توصیه می‌کند از راه‌های جدیدی که زندگی پیش پایتان می‌گذارد استقبال کنید.

درباره کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست:

سرنوشت حتی لحظه‌ای انسان را به حال خود نمی‌گذارد و ثانیه به ثانیه از نو نگاشته می‌شود. شما تصمیم‌گیرنده هستید و تقدیر خودتان را می‌سازید. به خود می‌آیید و می‌بینید کاری را که گفته بودید هرگز انجام نخواهید داد، انجام می‌دهید و درست آن چیزی را که به خیال خودتان نمی‌توانستید هیچ‌گاه تحمل‌اش کنید، در برابرش صبوری پیشه می‌گیرید. عاشق چیزی می‌شوید که به آن هیچ علاقه‌ای نداشتید، زمانی که فکر می‌کنید نمی‌توانید بروید، در یک لحظه و یک تصمیم ناگهانی می‌روید. با خود می‌گویید مُردم اما باز زندگی می‌کنید!

داستان کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست (No Encounter is by Chance) سفر دور و دراز یک صوفی جوان و دوست همراهش را برای پیدا کردن هدف زندگی‌شان روایت می‌کند. آن‌ها بدون آنکه چیزی با خود داشته باشند در جست‌وجوی آنی بودند که نمی‌دانستند چیست و تنها به توشه‌ای که روزانه نصیبشان می‌شد دلخوش بودند. آن دو جز ایمان و باور به خدا چیزی ندارند. در این سفر پرماجرا، آن‌ها با برخوردهای اعجاب‌انگیز و اتفاقات فوق‌العاده‌ای مواجه می‌شوند که به آنان کمک می‌کند زاویه دید جدیدی برای هر تصمیم خود بیابند.

شخصیت اصلی داستان راهی سفری می‌شود که نداشتن برنامه از قواعد اولیه آن به شمار می‌رود. سرنوشت این بار برای این صوفی جوان که هر ساله عازم سفری هفت روزه و تنها می‌شود، یک همراه قرار می‌دهد. این دوست روحی پریشان و ذهنی درگیر دارد. اما هدف از این سفر یک هفته‌ای چیست؟ این همراه چطور به داستان وارد می‌شود؟ این سفر چه چیزهایی را از این دو همسفر می‌گیرد و به جای آن چه چیزهایی را به آن‌ها می‌دهد؟ آیا حقیقتاً هیچ دیداری، اتفاقی نیست؟

هفت روز سفر آن‌ها بدون غذا، لباس، پول و از همه مهم‌تر بدون اینکه برنامه‌ی مشخصی داشته باشند، از این شهر به آن شهر گذشتند و در پایان وقتی به مکانی که آغاز کرده بودند، بازگشتند، دیگر هیچ یک از آن‌ها به آدم سابق شباهتی نداشتند.

آیا ممکن بود انسان تنها در طول هفت روز دچار تغییر و تحولی اساسی شود؟ هر چند با گذشت روزها همه چیز عوض می‌شود. هفت روز شاید به نظر کوتاه باشد اما در حقیقت می‌تواند اثرات بسیاری بر انسان‌ها بگذارد.

اسمی که صوفی جوان برای این سفر انتخاب می‌کند از نکات جالب آن است: سفر تسلیم شدن. واقعاً سفری که صوفی و همراهش بدون پول و غذا و برنامه آغازش می‌کنند چه اسمی غیر از این می‌تواند به خود بگیرد؟

در زندگی تمامی انسان‌ها حوادثی روی می‌دهد که نام تعداد زیادی از آن‌ها را تصادف، اقبال، بخت، بدشانسی و... می‌گذارند. ممکن است همین منِ فعلی از همان تصادفاتی شکل گرفته باشد که در طی زندگی با آن‌ها روبه‌رو شده است.

با مطالعه این کتاب روح و ذهن خود را به سفری هفت روزه و ناشناخته ببرید. هاکان منگوچ در مسیر داستان هم با شما سخن می‌گوید و هم در نقش راوی صحبت می‌کند. به عقیده وی راه زندگی راه تسلیم شدن است. در طی داستان اشاره‌هایی به داستان شمس و مولانا انجام می‌شود و چندین نامه از مولانا به شمس نیز در کتاب گنجانده شده است.

کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

اگر به کتاب‌های صوفیانه و عرفانی علاقه‌مند هستید، این کتاب را از دست ندهید.

با هاکان منگوچ (Hakan Mengüç) بیشتر آشنا شویم:

او در بورسا ترکیه به دنیا آمد و در دانشگاه اولوداغ به تحصیل پرداخت. منگوچ در دوره نوجوانی به موسیقی علاقه پیدا کرد و در 15 سالگی نواختن نی و پیانو را آموخت. دو سال در هنرستان هنرهای زیبا درس خواند و بعد آن را نیمه‌کاره گذاشت.

آشنایی هاکان با نی، او را وارد دنیای تصوف و فلسفه صوفی کرد. بعد از آن زبان عثمانی را یاد گرفت و سالیان بعد در سرزمین شمس تبریزی در مورد صوفیسم دوره‌ای آموزشی را پشت سر گذاشت، از صوفیان آموزش‌های شفابخشی آموخت و زبان مثنوی فارسی را فراگرفت.

زمانی که به دهه دوم زندگی‌اش رسید، سمینارهایی در دانشگاه‌های مختلف برگزار کرد. ذهن نیمه‌هوشیار، خودت را بشناس، انگیزه‌های بالقوه و صحبت در جمع، موضوعات این سمینارها را تشکیل می‌دادند.

نوشته‌ها، گفته‌ها و داستان‌های منگوچ به کمک شبکه‌های اجتماعی به گوش میلیون‌ها ‌نفر رسید. در سال 2014 به دلیل علاقه فراوانش به حیوانات، راهی آفریقای جنوبی شد و در کنار شیر و ببرهای بنگال زندگی کرد و درباره نگهداری و توان‌بخشی آنان چیزهایی آموخت.

در تمجید از هاکان منگوچ:

- کتاب‌های هاکان منگوچ را به‌عنوان نسخه برای بیمارانم تجویز می‌کنم. (پروفسور دکتر زینب دمیرچی)

- هاکان منگوچ شخصیتی دارد که بسیار مناسب کاری است که انجام می‌دهد... صبور... بردبار و نسبت به تفکر خوش‌بین است. به نظر من هاکان هر تکنیکی را که بیان می‌کند ابتدا خودش درونی کرده و به‌تمامی در خود هضم کرده است و این مسئله باعث می‌شود او خاص و منحصربه‌فرد باشد. (متخصص روان‌شناسی بالینی، اسرا ازمجی)

- وقتی اولین بار هاکان منگوچ را در سمینار دیدم، با خودم گفتم حقیقتاً نوری الهی در وجود اوست. با این نور راه انسان‌ها را روشن می‌کند و قلب تک‌تکشان را لمس می‌کند. (فرهاد آکیف، نویسنده و کارگردان)

- هاکان منگوچ یکی از پیشگامان فلسفۀ صوفی در قرن بیست‌ویک است. (سرهات آکپینار، رئیس و مؤسس دانشگاه امریکایی گیرنه)

جملات برگزیده کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست:

- مسیر زیبا میانبر ندارد.
- اندیشیدن به پایان راه، تلاشی بیهوده است.
- گاهی سکوت می‌تواند تأثیر بیشتری از سخن گفتن داشته باشد.
- خوبی، خوبی می‌آفریند. برای همین انسان‌های زخم‌خورده کمک‌رسان‌ترند.
- هر سفری که می‌روی، راه‌هایی است که در آن به روی قلب و روح خود گام بر می‌داری.
- همه چیز منتظر زمان خود است نه گل قبل از موعد مقرر خود باز می‌شود و نه خورشید پیش از موعد طلوع می‌کند.
- اگر قسمت تو باشد از یک مورچه هم درسی یاد می‌گیری. اگر قسمت نباشد، دنیا هم جلویت زانو بزند برای تو اشتباه خواهد بود.

در بخشی از کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست می‌خوانیم:

روی کوه نوشته‌ای بود:

«بایست مسافر. خاکی که ندانسته رویش پای گذاشته‌ای، جای سرنگونی یک کشور است.»

هر بار که می‌خواندمش موهای بدنم راست می‌شد. اکنون که دوباره این نوشته را دیدم، باز هیجان‌زده شده بودم. از کودکی‌ام هم در مورد گالیپ اوغلی خیلی کنجکاو بودم. خیلی دوست داشتم داستان‌هایی را که اینجا اتفاق افتاده است، بخوانم. چندین بار خواندم.

در جنگ چاناک کاله زمانی که در جبهۀ عثمانی 250 هزار نفر شهید شده بودند، در جبهۀ مقابل 252 هزار نفر جان خود را از دست داده بودند.

در مقابل کودکان 15 ساله‌ای که برای محافظت از وطنشان به جبهۀ جنگ رفته بودند، سربازان جوانی به میدان آمده بودند که اصلاً متوجه ماهیت جنگ نبودند. یکی در آن جا بود تا از کشورش محافظت کند و دیگری به اجبار وارد جنگی شده بود که علتش را هم نمی‌دانست.

وقتی فکرم مشغول بود و عمیقاً به اطراف نگاه می‌کردم، متوجه شدم که دِنیز دارد با گوشی‌اش از گوشه و اطراف عکس می‌گیرد. یک لحظه چشم در چشم هم شدیم. اگرچه حساسیتم روی گوشی کمتر شده بود، از نگاهم متوجه شد که با دیدن گوشی ناآرام شدم. با خجالت گفت: «بسیار خب، بسیار خب... ولی تو هم به من حق بده. در این دوره و زمانه عادت‌هایمان خیلی در ما تنیده شده‌اند. می‌دانی که نهایت تلاشم را می‌کنم. مگر من بیش از فرجۀ روزانه‌ام از گوشی استفاده کردم؟»

بدون اینکه برای من جای حرفی بگذارد، خودش مسئله را مطرح و حل‌و‌فصل کرد. لزومی ندیدم روی این موضوع بایستم. علاوه‌بر‌این همین که از نگاه‌هایم متوجه منظورم می‌شد، نشان می‌داد که خیلی در شناخت هم پیش رفته‌ایم.

از او پرسیدم: «آیا داستان سید اُنباشی را می‌دانی؟» گفت: «نه.»

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست
نویسنده
مترجمفائزه پورعلی
ناشر چاپیانتشارات نسل نواندیش
سال انتشار۱۳۹۹
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات209
زبانفارسی
شابک978-622-220-195-1
موضوع کتابکتاب‌های خودسازی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست

نیلوفر معتبر
۱۴۰۰/۰۴/۲۵
بهترین توصیفی که درباره این کتاب به ذهنم می‌رسه، اینه: سَبُک مثل پَر!
واقعاً خوندن این کتاب، به آدم حس خوبی میده. نثر روانی داره و ترجمه هم عالیه. هنگام مطالعه، اصلاً خسته نمی‌شین و با کلی عبارت و جمله ارزشمند رو به رو می‌شین و در آخر، شاید آشنا شدن با این کتاب، تصادفی نباشه!
خاطره اسماعیل نژاد
۱۴۰۱/۰۹/۰۹
نویسنده کتاب معتقد است هیچ اتفاق یا ملاقاتی تصادفی نیست. داستان او با فردی که به تازگی نامزدش او را ترک کرده آشنا می شود و با هم به یه سفر ۷ روزه می روند شروع و به این ترتیب ادامه می یابد که در سف باخود پول نبرند و هتل یا مسافر خانه ای رزرو نکنند و حتی بلیط قطار یا هر وسیله حمل ونقل دیگری تهیه این نکنندودر سفر برای طی کردن مسیر وسیر کردن شکم شان از کارکنند و یا اموزش کاری را که بلد هستند خدمات مورد نیاز خود را دریافت کنند در طی مسیر با ادم هایی برخورد می کنند و اتفاقات جالبی برایشان رخ می دهدبرخی از جملات کتاب: پایان به معنی نابودی نیست بلکه حتی مرگ هم سر آغاز نو وجدیدی است. اگر انسان هایی از فرهنگ های متفاوت هم باشیم اماجغرافیای احساساتمان عین هم است. نهایتا همه انسانیم. گاهی سکوت می تواند اثر بیش تری از سخن گفتن داشته باشد. هیچ حیوانی تا به ظلم انسانی گرفتار نشده است از نگرانی و گرسنگی نمی میرد. ماهم بخشی از این طبیعت هستیم، ماهم در امان خداوندیم. متوجه نبود هر چه غر می زند دارد خشم خود را تغذیه می کند. خواندن کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست به نوعی آرامش و تلاش هدفمند و همراه باتوکل به منبع خیر لایتناهی را بیش تر به ما اموخته و یاد آوری می کند. بخندتا تاریکی تمام شود بخند و بد بینی ها را شگفت زده کن بخند تاروی صورتت گل ها باز شودتا نور لبخند انتشار یابد
sadaf khd
۱۴۰۱/۰۹/۰۲
کتاب واقعا عالی بود از ابتدا تا انتهاش پر از جملات قشنگ و تاثیرگذار بیشتر جملاتو هایلایت کردم تا همیشه برگردم و مجددا بخونم و یادآوردی بشه برام. داستان زیبایی هم داشت نویسنده عزیز از سفر چند روزه‌ی معنوی خودش با یه فرد غریبه که میخواست تغییر کنه از حس بد و غرور و نازک نارنجی بودن و عادات بدی که کنه همیشه داشته رهایی پیدا چون در عذاب بوده و منگوچ بهش تو این سفر کمک میکنه خودشو پیدا کنه. واقعا همه‌ی اتفاقاتی که افتاد و داستانشون قشنگ و پر از پند و اندرز بود مخصوصا داستان‌های کوتاهی که تعریف میشه شعر‌های مولانا و بعضی نامه‌های مولانا و شمس... من تو موقعیت روحی خوبی نبودم وقتی این کتاب رو شروع به خوندن کردم اما بعدش واقعا بهم کمک کرد حس بهتری داشته باشم... دوستان لطفا همه شده ۱ بار این کتاب رو بخونید چون واقعا ارزش خوانده شدن داره خیلی خوشحالم که این کتاب رو خریداری کردم و خوندم در نهایت اینو بدونید هیچ چیز تصادفی نیست حتی خوندن این کتاب!
الناز عربی
۱۴۰۱/۰۸/۱۱
این کتاب رو همین الان تموم کردم و دیروز گرفته بودم و اینقدر برام جذاب بود همه کارهای دیگم رو رها کردم و مشغول خوندن این کتاب کردم خودم رو. من مات و مبهوت این کتابم هنوز و خیلی عالی بود. اصلا احساس کردم این کتاب به روحم دسترسی پیدا کرد و ارتباط برقرار کرد. من موقع خوندن کتاب حس ارامش و سبکی داشتم و بعضی جاها از بعضی مطالب گریم میگرفت. یکی از بهترین جملاتش که حالم رو منقلب کرد این بود: ((خالق گفته است در زمین و اسمان جانگرفتم، جایگاهم قلب مخلوقم شد. بهمین خاطر درون هرکداممان او هست مسئله بیرون امدن اوست. مسئله تلاش برای خدایی شدن است.))
خلاصه اگه میخوای این کتاب رو بخونی و داری این کامنت رو میبینی بدون اتفاقی نیست. خودتو اماده یک تغییر روحی بکن قبل خوندن این کتاب.
وحید گلستانه
۱۴۰۰/۱۱/۱۰
خیلی عالی بود احساس کردم در این سفر من هم بودم و یک روزه آن را تمام کردم و دلم برای همسفرانم تنگ میشه این داستان داره درباره یک سفر عرفانی صحبت میکنه و در این سفر دو نفر هستند یکی صوفی و دیگری یک پسر ناز پرورده الارقم‌ اینکه با خود نه پولی و نه توشه‌ای دارند به سفری میروند نه گرسنه میمونند نه بی جا و مکان و هدف آن‌ها این است که با توکل و رها کردن خود نه گرسنه و نه لی مکان میمانند. دخترم یک سوال از من پرسید که من بفکر فرو برد پرسیدآیا یک فقیر میتونه این سفر را برود و بگوید به سفر معنوی میرود آن‌ها میدانستن این شرایط موقت هستش و یکجور تجربه بود. جوابی پیدا نکردم‌
رقیه اخوان زاده
۱۴۰۲/۱۲/۲۸
کتاب بسیار شیوا و جالبی بود. بنده کتاب‌های بسیاری از کتابراه خریدم و بنا بر میل و شرایط روحی خودم در هر لحظه؛ یکیو شروع به خواندن کردم که ممکنه تموم نشده و بسته به میل روز بعدی؛ کتاب دیگری رو شروع کرده باشم. یادمه این کتاب ارزشمند رو هم ماه‌ها پیش نصفه خواندم و وقتی مجدد شروع کردم جهت ادامه؛ دیدم و که تمام متن قبلی آن یادمه!!! این بخاطر چیزی جز این نیست که این کتاب کشش فوق العاده‌ای داره که تا مدتها متنش یادت نمیره. آیا واقعا هیچ ملاقاتی تصادفی نیست؟ آیا ملاقات‌های بسیار در زندگی هر کدوم از ماها دارای رمز و رموز مخصوص به خودشون هستن؟ کاشکی میشد علت هر کدوم رو می‌فهمیدیم...
حتما این کتاب متفاوت رو بخونید...
اکرم K
۱۴۰۰/۰۷/۲۷
چیزی که در نیمه راه مطالعه دستگیرم شد این بود نیازها و تناقضات درونی‌ام چیست؟
ایا تا حالا سعی کردم خودم رو بشناسم؟ ایا سعی کردم به خودم دروغ بگویم و در خیالات و اوهام خودم به دام افتاده باشم؟. این کتاب نسبت به نیاز هرکسی مشتی پر به او نشان می‌دهد بستگی به تو دارد کدام رو انتخاب کنی و معیارت چه و
بوده برای چه به سمت این کتاب کشیده شده‌ای... کلمه‌ای برای وصفش پیدا نکردم چون بی نیاز از تعریف بود اما مشتهایم کوچکتر از هدیه این کتاب بود.. 🪴
میترا صابونچی
۱۴۰۱/۱۱/۰۲
سلام خوندن این کتاب نیاز به تعمق داره اگه قرار باشه مثل روزنامه بخونیم اصلا به درد نمیخوره این کتاب به ما یاد میده اگه زندگیمون و به خدا بسپاریم هرجایی که با‌شیم خدا هوامونو و داره و تنها مون نمیذاره. اتفاقاتی که برای دوکاراکتر اصلی کتاب افتاد همه حکایت از سرسپردگی داشت و اینکه چون خود‌شون و به خدا سپرده بودن همه‌ی راه‌ها براشون هموار شد من کتاب دلت که پاک باشه از آثار این نویسنده رو هم خوندم اون هم عالی بود و جا داره از کتابراه هم تشکر کنم به خاطر اپلیکیشن عالی که باعث شده هرجا که هستم بتونم کتاب‌های مورد علاقه‌ام و بخونم پایدار باشید 🙏❤️
سحر هدایتیان
۱۴۰۰/۰۹/۰۲
۱۵ سال پیش بااین جمله که هیچ چیز دردنیا تصادفی نیست دریک دوره برخورد کرده بودم وبارها طبق عادت درمحاوراتم بکارمیبردم، ۳ روز مانده به تولدم در این ۱ سال که برمن گذشت باخیلی ازترسام روبروشدم، واین کتاب رو ۳ روزمانده به تولدزمینیم تموم کردم لحظه لحظه این کتاب برام درس بود وتجربه، حس کردم هرکلمه این رو کتاب ساده دارم زندگی میکنم، من کتابای فلسفی و عرفانی زیادی خوندم ولی این کتاب واقعا حال منو دگرگون کرد بسیار ساده وروان ودرعین حال برای من تاثیرگذار
sara
۱۴۰۲/۰۹/۱۷
«آگاهی کودکان بسیار ارزشمند است. مثلاً می‌توانند به بزرگسالان یاد بدهند که بی‌دلیل شاد باشند و پافشاری کنند تا به خواسته‌شان برسند.»
کتاب با زبان ساده و داستانی، به شرح سفری می‌پردازخ که یک عارف و یک دختر آغازش کردند. هر دوی آن‌ها با دست خالی راهی شدند و در این سفر تجربیاتی کسب می‌کنند که از هر
باارزش‌تر باروبنه‌ای است. از طرف دیگر اون‌ها دنیا رو به‌شکلی عمیق‌تر درک می‌کنن که پیش از تن‌دادن به این سفر به‌هیچ‌وجه ممکن نبود.
مهدی
۱۴۰۱/۰۹/۲۷
نیمی از کتاب رو خوندم، بعید می‌دونم در ادامه تغییر عمده‌ای در روند داستان داشته باشه. از دید من نویسنده کتاب عقاید صوفیه رو که خودش بهش اعتقاد داره در قالب داستان بیان می‌کنه. عقایدی که تندرویانه است، و نمیشه به کسی توصیه کرد.
در اسلام این نوع عقاید و یا رهبانیت جایگاهی نداره، ولی بین مردم زیادی
طرفداران هم گاهی اوقات پیدا می‌کنه.
سفر به اصطلاح حج هفت روزه هم چنگی به دل نمی‌زند.
نویسنده جوان هست، پختگی در کارش نداره، مطلب رو به اطناب شرح میده.
Sararoshan
۱۴۰۳/۰۳/۳۱
کتاب خوبیه حس خوبی به من داد. زندگی ما یه پازله و طول زندگی ما قطعات اون پازلهتا روزی که پازل زندگی ما کامل بشه.. خانواده ی که در اون حضور داریم دوستانی که وارد زندگی ما میشن و روزی ما رو ترک میکنن افرادی عزیزی که در زندگی از دست میدیم ضربه های که میخوریم ناامیدی ها امیدواری ها و حتی عابرهای که تو خیابون با اونا برخورد میکنیم با قاطعیت میگم که هیچ کدوم اتفاقی و شانسی نیس هر کدوم نقشی دارن تا پازل زندگی ما کامل بشه..
راحله کاظمی
۱۴۰۰/۱۱/۱۳
داستان کتاب تقریبا نپخته ست. عمق و پختگی و صلابت یک روایت عرفانی رو به هیچ وجه نداشت. روایت‌های عرفانی بسیار زیادی خوندم اما این کتاب مشخصا توسط یک عارف تازه کار نوشته شده که هنوز راه درازی برای سلوک داره و یه جاهایی هم کاملا نامشهود و زیر پوستی دچار غروره. سالک همیشه شاگرده و همیشه در حال یادگیری اما متاسفانه آقای هاکان همچین حسی رو منتقل نمیکنه و برعکس بیشتره داستان فقط در حال آموزشه نه سیرو سلوک.
بهروز بقایی
۱۴۰۰/۰۷/۱۶
کتاب خوبی هست ولی امروزه ثابت شده که جهان آیینه باورهای ماست در حالیکه نویسنده اعتقاد داره که سرنوشت ما دست خودما نیست و ما برای آرامش باید تسلیم باشیم. دیدگاهی که سالهاست هم از لحاظ متافیزیکی در دانشگاه‌های روز دنیا ثابت شده و هم از لحاظ عملی. انسان خودش آفریننده آینده خودش هست.
ترجمه کتاب هم خیلی روان و خوب هست
نویدا صفر
۱۴۰۰/۰۵/۰۱
سلام دوستان این کتاب خیلی عالیه پر از نکته که اگر انسان اون‌ها رو درک کنه زندگیش دگرگون میشه راستش من یه مشکلی داشتم هیچ کتابی نمیتونست منو جذب خودش کنه واین کتاب این کارو با من کرد فقط دوستان اگه کسی کتاب‌های شبیه این رو میشناسه بهم معرفی کنه ممنون از کتابرا
مشاهده همه نظرات 500

راهنمای مطالعه کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست

برای دریافت کتاب هیچ ملاقاتی تصادفی نیست و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.