معرفی و دانلود کتاب نسل دود و سکوت

معرفی کتاب نسل دود و سکوت

کتاب نسل دود و سکوت نوشته‌ی ایرمگارد کوین به ماجرای قدرت‌گیری حزب نازی در دهه‌ی 1930 می‌پردازد و به شما قدم به قدم نشان می‌دهد که چگونه سیاست‌های خودخواهانه‌ی قدرتمندان زندگی نسلی را تبدیل به جهنم می‌کند. شما با مطالعه‌ی این رمان جذاب و خواندنی متوجه می‌شوید که مردم کشور آلمان قربانیان نخست سیاست‌های نادرست هیتلر بودند.

درباره‌ی کتاب نسل دود و سکوت:

ایرمگارد کوین (Irmgard Keun) داستانی تاریخی را در بحبوحه‌ی جنگ جهانی دوم روایت می‌کند و ماجرای کتاب حاضر در زمان حکومت رایش سوم شکل می‌گیرد. رمان نسل دود و سکوت (After midnight) به دهه‌ی 1930 بازمی‌گردد، زمانی که هیتلر و نیروهای نظامی‌اش تمامی شهر فرانکفورت را تصرف می‌کنند و هر روز که می‌گذرد اوضاع بدتر از قبل می‌شود. در چنین شرایطی شما با سانا و گرتی آشنا می‌شوید، آن‌ها ترجیح می‌دهند که به جای مسائل سیاسی درباره‌ی عشق صحبت کنند اما وضعیت آلمان به گونه‌ای نیست که بتوان از مسائل سیاسی فرار کرد. هیتلر قدرت می‌گیرد و زندگی این دو دوست زیر و رو می‌شود؛ گرتی که معشوقی یهودی‌ دارد ناگزیر است برای فرار از جنگ با او از کشور برود، برادر سانا به خاطر نوشته‌هایش تحت تعقیب نیروهای امنیتی‌ست و سانا نیز در این روزگار ملتهب با خیانت و مرگ آشنا می‌شود و در روزهایی زندگی می‌کند که عشق دیگر در میان مردم وجود ندارد.

رمان نسل دود و سکوت اثر کم حجمی به شمار می‌آید اما در همین صفحات اندک ایرمگارد کوین موفق می‌شود به زیبایی و دقت تناقض و وضعیت نابه‌سامان مردم کشور آلمان در زمان جنگ جهانی دوم را به تصویر بکشد. این نویسنده به شما کمک می‌کند تا به این اتفاق بزرگ در تاریخ اروپا از زاویه‌ی دیگری نگاه کنید.

کتاب حاضر جهان انسان‌ها را آشکار می‌کند و بدترین کابوس‌ها را برای‌تان به تصویر می‌کشد اما در دل تمام این سیاهی‌ها و تلخی‌ها می‌توان نشانه‌هایی از شوخ‌طبعی نویسنده را هم لمس کرد که این کار بر عهده‌ی شخصیت اصلی داستان یعنی ساناست.

نکوداشت‌های کتاب نسل دود و سکوت:

- آثار خیره‌کننده‌ی ایرمگارد کوین، طعنه‌های زندگی زیر سلطه‌ی رایش سوم است که در آن اندیشه‌های فاشیستی، با ظرافت و هوشمندی عنوان می‌شود و نژادپرستی و افکار افراط‌گرایانه‌ی نازی‌ها مورد انتقاد قرار می‌گیرد. با وجود تمام این‌ها قدرت اصلی نوشته‌های کوین، در انتقال صدای زنان نهفته است. (Jenny McPhee, Bookslut)

- من نمی‌توانم به چیز دیگری فکر کنم جز این‌که نویسنده با قدرت یک ملت به جنون کشیده شده را به تصویر می‌کشد. (Sunday Telegraph)

- شما می‌توانید احساس کنید که یک نیروی مخوف و شرور به صورت تدریجی در زندگی روزمرگی‌ انسان‌ها نفوذ می‌کند اما همچنان یک داستان عاشقانه نیز در دل کتاب وجود دارد. (Manchester Evening News)

با ایرمگارد کوین بیشتر آشنا شویم:

این نویسنده آلمانی در سال 1905 در برلین به دنیا آمد و در کلن بزرگ شد و از سال 1925 تا 1927 در آنجا به مدرسۀ تئاتر رفت. بعد از آن قراردادهایی یک‌ ساله با تئاتر معروف تالیا در هامبورگ و تئاتر شهر در گرایفسوالد بست و در 1929 به کلن بازگشت. اولین رمان کوین، که تنش‌های بین اهداف شغلی و زندگی عشقی یک کارمند اداری جوان و بسیار کاردان به اسم گیسِلا (یا به اختصار گیلی) را شرح می‌دهد، کتابی پرفروش بود. در مه 1932 کوین دختر ابریشم مصنوعی را منتشر کرد، که باز هم تبدیل به اثری پرفروش‌ شد. رمان دختر ابریشم مصنوعی نیز به توصیف سرنوشت یک زن کارمند اداری جوان، به اسم دوریس می‌پردازد، اما دوریس خیلی در کارش موفق نیست و امیدوار است ظاهرش آیندۀ او را تضمین کند و برای او شوهر یا عاشقی پولدار یا شغلی در کار نمایش و فیلم به ارمغان بیاورد.

در اکتبر 1932 کوین با یوهانس ترالو، نویسنده و کارگردان پنجاه‌ساله‌ی تئاتر، ازدواج کرد. او حدود شش ماه بعد، با آرنولد اشتراوس، پزشکی سی‌ساله، ملاقات کرد و این دو رابطه‌ای را شروع کردند و پیش از آنکه اشتراوس آلمان را ترک کند تا از شکنجه و آزار یهودستیزانه بگریزد و سرانجام در نورفک در ویرجینیا مستقر شود، چندین بار مخفیانه با هم ملاقات داشتند. اشتراوس در سال 1941 با زنی آمریکایی ازدواج کرد، اما تعداد زیادی از نامه‌های کوین را نگه داشت و در سال 1988 همسر او مجموعه‌ای از آن‌ها را برای چاپ منتشر کرد: بیست‌و‌سه سال بعد از مرگ او. نامه‌ها بعدها به بایگانی تاریخی شهر کلن اهدا شد.

در مه 1936 کوین آلمان را ترک کرد. او نامه‌ای برای شوهرش ترالو (که در آلمان مانده بود) فرستاد و در آن از رفتار اتاق ادبیات رایش با خودش شکوه ‌کرد. پس از آن ترالو نامه‌ای به رئیس اتاق نوشت و در آن از نامه‌ی کوین نقل قول کرد و گزارش داد که درخواست طلاق از او کرده است. طلاق آن‌ها در ژوئن 1937 نهایی شد. این جلای وطن کوین را به کشورهای هلند، بلژیک، فرانسه، سوییس، اتریش، ایتالیا، لهستان و ایالات متحده‌ی آمریکا کشاند ‌گاهی بیشتر از یک ‌بار‌ و او را به عضوی از جمعیتی، مدام در حال تغییر ولی از نظر فرهنگی قدرتمند از نویسندگان ضد نازی تبدیل کرد.

کوین در طول سال‌های تبعیدش چهار کتاب را تمام کرد و آن کتاب‌ها در آمستردام منتشر شدند. اولین کتاب آدم‌بزرگ‌ها نمی‌فهمند بود، مجموعه داستانی که در آن دختری جوان (او در داستان اول حدوداً نه ساله است و در داستان آخر سیزده ساله) بدبیاری‌هایش در مدرسه و خانه را روایت می‌کند. بعد از آن به ترتیب نسل دود و سکوت، قطار سریع‌السیر درجه سه و کودکی از تمام کشورها را منتشر کرد. بعد از جنگ جهانی دوم، کوین با خانواده‌اش در خانه‌شان در کلن، که با بمب خراب شده بود، زندگی کرد. سرانجام این نویسنده‌ی بزرگ در کشور خود در سال 1982 درگذشت.

کتاب نسل دود و سکوت مناسب چه کسانی‌ست؟

اگر به داستان‌های مربوط به جنگ جهانی دوم علاقه دارید، فرصت مطالعه‌ی رمان نسل دود و سکوت را از دست ندهید؛ چرا که این اثر برای شما نوشته شده است.

در بخشی از کتاب نسل دود و سکوت می‌خوانیم:

دیگر جمعیت پراکنده شده بود و مردان سرشناس هم با اتومبیل‌های جادویی‌شان رفته بودند. ارتش هم با گام‌های منظم و صدای دستۀ موزیک از صحنه خارج شد. مشعلی روی زمین رها شده بود و به‌آرامی می‌سوخت، روشنایی ضعیفی در این شب تاریک. هیچ‌کس آن را زیر پا لگد نکرد.

چراغ‌های خیابان روشن شدند و دوباره می‌شد همه‌جا را دید.

من و گرتی به‌سمت کورت پیلمن دویدیم که دقیقاً بیرون مشروب‌فروشی هنینگر ایستاده بود. یونیفورم اس‌آ به تن داشت و خیلی هیجان‌زده بود. گفت عالی می‌شد اگر ما همه‌چیز را می‌دیدیم. او به چیزی بیشتر از یک لیوان آبجو نیاز داشت.

گرتی را تقریباً با زور کشید کنار خودش تا همۀ آدم‌های توی مشروب‌فروشی فکر کنند در مالکیت اوست. در همۀ آن مدت، مشروب‌فروشی در حال پر شدن بود. همیشه مردم بعد از اتفاق‌های هیجان‌انگیز دلشان آبجو می‌خواهد. آقای کولمباخ گنده و چاق وارد شد، عرق می‌ریخت و صورتش کاملاً سرخ و پف‌کرده بود. از ما پرسید آیا می‌تواند سر میزمان بنشیند، چون معاشرانی می‌خواست تا با آن‌ها دربارۀ اتفاق‌های امروز بحث کند. برای این می‌شناسیمش که پیشخدمت اسکوییرل است، جایی که اغلب می‌رویم: منظورم آلگین، گرتی، لیزکا و چند نفر دیگری است که می‌شناسیم.

وقتی می‌رویم آنجا، آقای کولمباخ همیشه بهترین صندلی‌ها را به ما می‌دهد و روی‌هم‌رفته واقعاً خیلی مهربان است. او قبلاً چهار بار پیشوا را دیده، اما هرگز از دیدن دوباره‌اش خسته نمی‌شود.