معرفی و دانلود کتاب ناطور دشت

عکس جلد کتاب ناطور دشت
قیمت:
۲۷,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب ناطور دشت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب ناطور دشت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب ناطور دشت

کتاب ناطور دشت اثر پرفروش و تأثیرگذار جی. دی. سلینجر، داستان یک نوجوان سرکش به نام «هولدن کالفیلد» است که درباره‌ی حوادث تلخ و شیرین زندگی خود لب به سخن می‌گشاید.

رمان ناطور دشت (The catcher in the rye) برنده‌ی جایزه‌ی ملی کتاب آمریکا در بخش داستانی با فروش سالانه‌ی بیش از 65 میلیون نسخه در سراسر جهان، درباره‌ی نوجوان 17 ساله‌ای است که از مدرسه اخراجش کرده‌اند و حالا در یک مرکز توان‌بخشی در حال بازگو کردن داستان پر فراز و نشیب زندگی خود است و همین موضوع باعث شکل‌گیری اساس این رمان می‌شود. هولدن کالفیلد از همان ابتدا با لحنی صریح و خودمانی با درمانگر خود صحبت می‌کند. این چهارمین بار است که او را از مدرسه اخراج می‌کنند و دیگر فرصت جبرانی برایش نمانده است. او تا سه روز دیگر برای رفتن به خانه‌اش فرصت دارد اما احساس شکست و بیچارگی‌ زیادی می‌کند و علاقه‌ای هم برای بازگشت به خانه ندارد.

هولدن در جنگی درونی به‌ سر می‌برد، احساس تنهایی شدیدی دارد و مسیر رسیدن به جوانی را با افسردگی و اندوه طی می‌کند. او از آن دست نوجوان‌هایی‌ست که از قوانین اجتماعی فراری است و به هر بهانه‌ای، نارضایتی‌ خود را از هنجارهای اجتماعی بیان می‌کند. او با فیبی، خواهر کوچک‌ترش رابطه‌ بسیار عمیقی دارد، زیرا تنها معصومیت کودکان او را به وجد می‌آورد و نجات‌ دهنده‌ی او از سرنوشت تاریک است.

هولدن پسری پر احساس و علاقه‌مند به دنیای بچه‌ها و سادگی آن‌هاست. او استعداد زیادی دارد و بی‌هدف بودن انسان‌های اطرافش و پوچ بودن روح آن‌ها برایش کاملاً قابل درک است، اما خود نیز در بی‌هدفی دیگری سیر می‌کند.

داستان ناطور دشت با اینکه گاهی تلخ و ناخوشایند است اما به بیان خصوصیات آدم‌هایی می‌پردازد که در ظاهر بسیار خوب و منطقی هستند و در حقیقت درگیر بیماری خودبینی و غرور کاذب هستند بدون آنکه از آن اطلاع داشته باشند و داستان جوان‌هایی است که به دنبال مفهوم واقعی زندگی و زنده بودن هستند، گاهی موفق، گاهی ناموفق. در هر صورت نمی‌خواهند هم‌رنگ جماعت شوند حتی اگر نتیجه بدی برایشان داشته باشد.

هولدن نماد هر جوانی است که زندگی کردن طبق قوانین جامعه را دوست ندارد و احساس محدودیت می‌کند، بنابراین مجبور است ارتباطات انسانی با ارزشش را نادیده بگیرد و خواسته‌های شخصی خود را با عرف جامعه مطابقت دهد. این کتاب بیانگر مفاهیم پیچیده‌ای همچون هویت، تعلق، از دست دادن، ارتباط و بیگانگی است.

جی. دی. سلینجر (J. D. Salinger) یک نویسنده‌ی آمریکایی بود که در سن جوانی صاحب شهرت شد. او بیشتر از نیم قرن زندگی خود را بسیار خصوصی نگاه داشته بود. او آخرین کار خود را در سال 1965 به چاپ رساند و آخرین مصاحبه‌اش در سال 1980 انجام شد.

سالینجر روز سال نو 1919 م. در شهر نیویورک چشم به جهان گشود. او در منهتن بزرگ شد و در هنگام تحصیل در مدرسه‌ی راهنمایی به نوشتن داستان‌های کوتاه پرداخت. در اوایل دهه‌ی 1940، پیش از آنکه در جنگ جهانی دوم حاضر شود، چندین داستان او در مجله‌ی داستان به چاپ رسید. در سال 1948، داستان او، «یک روز خوش برای موزماهی» که در مجله‌ی نیویورکر چاپ شد، به طور جدی مورد تحسین قرار گرفت. در سال 1951، رمان «ناطور دشت» او خیلی سریع به موفقیت چشمگیری دست یافت. نمایش بیگانگی نوجوانان و از دست دادن معصومیت در شخصیت اصلی داستان، خصوصاً در میان خوانندگان نوجوان نافذ بود. این رمان، با فروش سالانه تقریباً 250000 نسخه، همچنان به طور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته و بحث‌برانگیز است.

در بخشی از کتاب ناطور دشت می‌خوانیم:

یه دفعه، تو راه لابی، دوباره جین گَلگِر اومد تو ذهنم. تو ذهنم آورده بودمش و نمی‌شد از ذهنم خارجش کنم. تو اون صندلی حال‌ بهم‌ زن لابی نشسته بودم و به اون و استرادلیتر فکر می‌کردم که تو ماشین لعنتی اد بنکی نشستن، هرچند تا حدی مطمئن بودم استرادلیتر باهاش کاری نداشته من جین رو مثل کف دستم می‌شناختم، هنوزم نمی‌تونستم از کله‌ام بیرونش کنم. اون رو مثل کف دستم می‌شناختم. واقعاً می‌شناختم. منظورم اینه که علاوه بر چکرز، ورزش‌های دیگه رو هم خیلی دوست داشت و بعد از اینکه شناختمش، کل تابستون رو تقریباً هر روز صبح با هم تنیس بازی می‌کردیم و تقریباً هر بعد از ظهر هم گلف. واقعاً خیلی سریع شناختمش. منظورم این نیست که شناختم جسمانی یا هرچیز دیگه بود، این‌ طوری نبود، اما ما دائم همدیگر رو می‌دیدیم. همیشه قرار نیست زیادی وسوسه بشی تا یه دختر رو بشناسی.

می‌دونین چطوری باهاش آشنا شدم؟ اون دوبِرمَن پینشری که داشت، می‌اومد خونمون و تو چمن خراب کاری می‌کرد، مادرم از این کار خیلی عصبانی می‌شد. مادرم به مادر جین زنگ زده بود و الم شنگه‌ای به پا کرده بود که نگو و نپرس. درباره‌ی یه همچین چیزی مادرم حسابی می‌تونه الم شنگه به پا کنه. بعد می‌دونین چی شد؟ چندروز بعد جین رو تو باشگاه دیدم، کنار استخر به شکم خوابیده بود، منم بهش سلام کردم. می‌دونستم خونه بغلی‌مون زندگی می‌کنه، اما تا قبل از اون هیچ‌ وقت باهاش حرف نزده بودم. هرچند، وقتی بهش سلام کردم باهام خیلی سرد برخورد کرد. جونم دراومد تا قانعش کنم که واسه من هیچ اهمیتی نداشت سگش کجا دستشویی کنه. حتی اتاق نشیمن که واسم این‌قدر مهمه، اونجا هم می‌تونست این کار رو بکنه. به هرحال، بعد از اون، من و جین با هم دوست شدیم. همون روز بعد از ظهر باهاش گلف بازی کردم. یادمه هشت بار توپ رو نتونست بندازه تو سوراخ. هشت بار. کلی اذیت شدم تا بهش یاد بدم حداقل موقع زدن توپ چشم‌هاش رو باز نگه داره. هرچند، باعث شدم حسابی پیشرفت کنه. من گلف‌باز خیلی خوبی‌ام. اگه بهتون بگم به چه چیزی برخوردم، شاید حرفم رو باور نکنین. تقریباً نزدیک بود تو یه فیلم کوتاه باشم، اما لحظه‌ی آخر نظرم رو عوض کردم. فهمیدم هرکی به اندازه‌ی من از فیلم متنفر باشه و بیاد توی یه فیلم کوتاه بازی کنه، واقعاً یه متظاهره.

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب ناطور دشت
نویسنده
مترجمسالومه خدابخشی
ناشر چاپیانتشارات ماهابه
سال انتشار۱۳۹۸
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات310
زبانفارسی
شابک978-600-5205-93-0
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان اجتماعی خارجی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب ناطور دشت

mohsen ebi
۱۳۹۹/۰۸/۲۷
من راضی بودم, داستانش شاید اونقدرا کشش نداشت چون یکم نامتعارف بود و همه چیز رو از دید خودش تعریف میکرد. از نگاه من بحران فکری یه نوجوان رو روایت میکرد که هنوز نمی‌تونست بی ریایی کودکی و دنیای متظاهر بزرگسالان رو به خوبی تفکیک و باور کنه, اینه که هم تو درساش و هم تو ارتباطش با افراد مختلف دچار مشکل شده بود. اینرو یه جورایی میتونی به کلیت فرهنگ جامعه و تغییرات فرهنگی هم نسبت بدی ضمن اینکه به همین دلیل دوست داشت ناتوردشت بشه. من از این موضوع و همچنین لحن منتقد و سرکش نویسنده خوشم اومد. از نگاه من ترجمه خوب بود. یه جورایی با کتاب عقاید یه دلقک شبیه میدونمش ولی عقاید یک دلقک جذابیت بیشتری داشت.
مستانه موسوی
۱۳۹۹/۰۴/۰۴
سبکشو خیلی دوست داشتم. سبک جدیدی برای من بود. ولی مهم تر از اون این کتاب به من کمکی کرد که من بهش نیاز داشتم: درک و به یاد اوردن بیشتر دوران نوجوانی. دورانی که درکش سخته ولی برای اینکه بتونی با نوجوونایی که برات خیلی عزیز و مهم‌اند همدلی کنی و صمیمیتی که باهاشون داشتی رو از دست ندی و حمایتشون کنی و از رنجشون کم کنی اول باید بتونی درکشون کنی.
این گفته داستان رو دوست داشتم کتابهایی منو متحیر میکنند که وقتی کتاب رو تموم می‌کنی دوست داشته باشی نویسنده یکی از دوستای صمیمیت باشه و هر وقت بخوایی بهش تلفن کنی و باهاش حرف بزنی. مطمئنا تاثیر گذار‌ترین بخش داستان هم لحظه پایانیه اونه...
کوثر حیدری
۱۳۹۹/۰۴/۱۸
تا صفحه‌ی ۱۵ خوندمش دیگه نتونستم ادامه بدم
واقعا معلوم‌نبود پسره داره چی میگه
همش لعنتی و حرومزاده رو تکرار میکرد و فحش میداد ب زمین و زمان!
بنظرم میتونست بهتر باشه. بعضی کتاب‌ها هستن‌ک در لیست ۱۰۰ کتابی ک قبل از مرگ باید خواند که بعضیاشونو اصلا نمیفهمم، یکیش این
خیلی تیکه تیکه و تکراری حرف صد
میزد
واقعا هیچی نفهمیدم
وقتم تلف شد
بنظرم کتاب‌های خیلی قوی تری خوبه برای یادگرفتن مثل: کیمیاگر، اثر مرکب، سال تنهایی، شازده کوچولو و...
نجمه ثمر
۱۳۹۸/۱۱/۲۱
خیلی سعی کردم که تا قبل از اینکه کتاب رو کامل نخوندم دربارش نظری ندم، ولی نهایت تونستم فقط تا فصل بیست این کتاب رو بخونم، و نظرم اینه که واقعا وقتمو برای خوندنش تلف کردم، هیچ اطلاعاتی نداره و فقط کلمات "لعنتی و حرومزاده" تکرار شده بود که از نظرم اصلا جالب نبود. شخص اول داستان مدام تکرار میکنه که از آدمهای متظاهر متنفره و درحالی که خودش دقیقا یه آدم متظاهره.
در نهایت اصلا خوندن این کتاب رو پیشنهاد نمیکنم.
Athena Akbariha
۱۴۰۰/۱۱/۱۳
تعریفات زیادی از این کتاب شده اما اون چیزی که من ازش توقع داشتم نبود. من خیلی نتونستم با این کتاب ارتباط برقرار کنم شاید به خاطر ترجمه‌ای بود که ازش خوانده ام. درباره ترجمه‌های دیگر هم هر کسی یک حرفی میزند و نتوانستم ترجمه خوبی پیدا کنم و ناچار به نسخه‌ای که کتابراه رایگان بهم داده بود اکتفا کردم. برای همین نمی‌توانم درباره داستان نظر بدم تا وقتی که ترجمه‌ای خوب یا انگلیسی‌اش را بخوانم.
الهام گرایلی
۱۳۹۸/۱۰/۰۲
کتاب خوبیه البته تکه کلامهایی داره شخصیت داستان که شاید تو ترجمه خوب از آب درنیومده. به نظر من هولدن شخصیت اصلی داستان یه نوجوان با هوش اجتماعی بالا هست اون از طبقات مرفه جامعه است و از تظاهر و تفاخر این قشر و همچنین ریاکاری‌ها به تنگ اومده و همه‌ی اینها باعث آشفتگی وبهم ریختگی ذهنی اون شده
شادی مرتضی پور
۱۳۹۹/۰۳/۲۷
راسش اول ک شروع کردم ب خوندنش‌ی جوری بود برام فک میکردم نتونم ادامش بدم ولی واقعا جذبم میکرد ک بفهمم اصن چی میخاد بگه. با اینک خود هولدن کم دروغ نمیگه ولی واقعا معصوم و پاکه‌ی جاهایی بیشتر از سنش میفهمه واقعا بیشتر میفهمه. در کل خوب بود
M.mhmdy
۱۴۰۳/۰۲/۲۰
کتاب فوق العاده بود فوق العاده... ریتم داستان خیلی تند بود اگه کتاب با آرامش بیشتری پیش میرفت بهتر بود اما با این حال تنش‌های درونی و حال بد روحی شخصیت داستان رو به راحتی میشد درک کرد یه جور همزاد پنداری کتاب واقعا ذهن رو درگیر میکرد و نمی‌شد زمین گذاشتش...
شمیم احمدی
۱۴۰۲/۰۶/۰۱
جالبه این کتاب در بییاری از کشورها ممنوع هست و از کتابخانه‌ها جمع شده بعد ایران اینقدر ازش تعریف و تمجید میکنن. من خوندمش خوشم نیومد. برای نوجوان‌ها بسیار بداموزی داره و موجی از نا امیدی داره شبیه بوف کور برای نوجوونها عمل میکنه
فهیمه دهقان
۱۴۰۰/۰۱/۲۵
کتاب عالیه من که میخکوب شده بودم
باید بگم ترجمه‌ی بسیار خوبی داشت، با وسواس ترجمه شده بود و نمیدونم این نظر رو مترجم میخونه یا نه
میخوام بهشون بگم ممنون که با وجود اینکه میتونستین خیلی سطحی ترجمه کنی، بازم عالی ترجمه کردین
Raha BTL
۱۳۹۹/۰۲/۰۹
اونایی که میگن تو این کتاب پوچی موج میزنه و چیزی به ادم اضافه نمیکنه بستگی به طرز دید خودشون داره این کتاب منو از پوچی و نا امیدی نجات داد مخصوصا قسمت مکالمه با معلمش.
A MMZ
۱۳۹۹/۰۱/۰۵
من به نصفشم نرسیدم هنوز ولی اصلا رغبتی برام ایجاد نشده به ادامه دادنش... نه داستان جالبیه نه اتفاق خاصی میفته نه متنش آدمو جذب میکنه یک نوجوان بیکار فقط غر میزنه و از زمین و زمان ایراد میگیره... شک دادم بقیه شو بخونم اصلا
Behnaz Drp
۱۳۹۹/۰۱/۲۱
خیلی خیلی کتاب قشنگیه داستان بحران و تنهایی پسری رو نشون میده که مرگ برادرش اثر بدی توی زندگی‌اش داشته اینکه نوجون‌ها بیشتر از هر چیز به دیده شدن و درک شدن نیاز دارن همینطور افسردگی رو نشون میده من که خیلی خوشم اومد
Fatemeh Ap
۱۳۹۸/۱۰/۱۵
اصلا خوسم نیومد،، نمیدونم کار ترجمه بد بود یا خود کتاب خوب نبود،، نویسنده خیلی بد دهن بود و اعصابم نمیکشید،،، تا نصفه خوندم،، کتابش هیچ چیزی به اطلاعات شخصی‌ام اصافه نمیکرد، احساس کردم وقت تلف کردن بود
ح آبیاری
۱۳۹۸/۱۰/۰۹
من این رمان رانپسندیدم داستانش انسجام خوب و محکمی نداشت بیشتربه گزارش کارشبیه بود و کلمه لعنتی‌ و حرومزاده را هزارباربکاربرده بودکه خیلی تکراری شده وبه اصل داستان لطمه زده است. (باتشکرازکتابراه بابت کتابهای رایگان).
مشاهده همه نظرات 49

راهنمای مطالعه کتاب ناطور دشت

برای دریافت کتاب ناطور دشت و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.