معرفی و دانلود کتاب ملکه جادو - بلگراد جلد دوم
برای دانلود قانونی کتاب ملکه جادو - بلگراد جلد دوم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ملکه جادو - بلگراد جلد دوم
در کتاب ملکه جادو - بلگراد جلد دوم نوشتهی دیوید ادکینز، از راز قدرتهای سحر و جادوی خطرناک ارثی گاریون پردهبرداری میشود. ملکه جادو رمانی فانتزی و افسانهای از جنگ بین پادشاهیهای غرب بر علیه فجیعترین تاخت و تاز و شرارت کالتوراک (ایزد شیطانی) بر اساس نبرد وومیمبر (نام شهر) است.
دیوید ادکینز (David Eddings) در کتاب ملکه جادو (Queen Of Sorcery) ادامه داستان تخیلی پیام پیشگو که بسیار جذاب و پر از ماجراهای فانتزی و واقعی است را بازگو میکند. در آغاز پیدایش دنیا، توراک ایزد شیطانی گویآلدور را دزدید و فرار کرد و خواست تا حکومت بر گوی را برعهده بگیرد. اما گوی مقاومت کرد و آتش پاکش توراک را با سوختگی وحشتناکی معلول کرد. با این حال توراک گوی را تسلیم نکرد؛ زیرا برایش بسیار ارزشمند بود.
بلگراث جادوگر -شاگردِ ایزدآلدور- پادشاهآلورنز و پسرانش را به پیش هدایت کرد و آنها گوی را از برج آهنین توراک پس گرفتند. توراک خواست آنها را تعقیب کند، اما خشم و غضب گوی، او را فراری داد و بهعقب راند.
بلگراث، پادشاه چرک و پسرانش را فرمانروای چهار پادشاهی پهناور در چهار نقطه از جهان کرد تا همیشه به حالت آمادهباش بر علیه توراک باشند. گوی را به ریوای داد تا از آن محافظت کند و به او گفت: «تا وقتی که یکی از نوههای ریوا از گوی مراقبت کنند، غرب در امان میماند.»
سالها بدون هیچ خطر و تهدیدی از سوی توراک گذشت، تا در بهار سال ۴۸۶۵، به دارسنیا توسط قبیله بزرگی از نادراکها، تالها و مارگوها حمله شد. در مرکز سپاه آنگاراکها؛ خیمهٔ آهنی و بسیار بزرگی به نشانه کالتوراک فرمانروا و ایزد قرار گرفت. کال توراک شهرها و روستاهای زیادی را به آتش کشید و با خاک یکسان کرد. مردمانی هم که زنده ماندند، برای قربانی شدن در مراسمهای مذهبی وحشتناک آنگاراکها به کاهنان نقابآهنینِ که گرولیم نامیده میشدند، اهدا شدند. هیچکدام از آنهایی که به آلگاریا فرار کردند یا از دهانهٔ رودخانهٔ آلدور توسط کشتیهای جنگی چرک، منتقل شدند.»
در بخشی از کتاب ملکه جادو - بلگراد جلد دوم میخوانیم:
صبح روز بعد، در حالی که مه هنوز در میان درختان معلق بود، بیرون آمدند. کنت رلدجین، پوشیده در ردایی تیره، کنار دروازهاش ایستاد تا آنها را بدرقه کند و توراسین، که کنار پدرش ایستاده بود، ظاهراً نمیتوانست چشم از چهرۀ گاریون بردارد.
گاریون تا جایی که میتوانست قیافۀ بیاحساسی به خود گرفت. آستوری جوانپرشور انگار پر از تردید شده بود و این تردیدها امکان داشت که جلوی او را بگیرد تا نسنجیده به داخل کار مصیبتباری شیرجه نزند. گاریون متوجه شد با اینکه تردیدها چیز زیادی نبودند، اما تحت چنین شرایطی این بهترین کاری بود که از دستش برمیآمد.
رلدجین گفت: «بازهم بیا بلگراث. یه وقتی بیا که بتونی بیشتر بمونی. ما اینجا خیلی تنها افتادیم و دوست دارم بدونم بقیۀ دنیا چیکار دارند میکنند. کنار آتیش مینشینیم و یکی دو ماه حرف میزنیم.»
آقایگرگ موقرانه سرش را تکان داد. «شاید وقتی که این کارم تموم شد برگردم، رلدجین.» سپس اسبش را برگرداند و در امتداد جادۀ داخل فضای باز تاخت که عمارت رلدجین را احاطه کرده بود و باری دیگر بهسمت جنگل کمنور تاخت. در حالی که با هم میتاختند، سیلک با ملایمت گفت: «کنت یه آرندیِ غیرعادیه. فکر میکنم دیشب یکی دوتا مطلب جدید درموردش کشف کردم.»
گرگ موافقت کرد. «اون خیلی تغییر کرده.»
باراک گفت: «شام خوبی داد. از وقتی که والآلورن رو ترک کردم، اینقدر سیر نشده بودم.»
عمهپل به او گفت: «بایدم سیر میشدی. بزرگترین قسمت یه گوزن رو تنهایی خوردی.»
باراک گفت: «داری اغراق میکنی، پولگارا.»
هتار با همان صدای آهستهاش گفت: «اما زیاد هم بیراه نمیگه.»
لیلدورین اسبش را کنار اسب گاریون کشانده بود، اما حرف نزد. چهرهاش به اندازۀ چهرۀ پسرداییاش فلاکتزده بود. معلوم بود که میخواست چیزی بگوید، اما نمیدانست چطور شروع کند.
گاریون بهآرامی گفت: «شروع کن، به اندازۀ کافی دوستهای خوبی هستیم که اگه حرفت درست نباشه ناراحت نشم.»
لیلدورین کمی کنف شد. «واقعاً اینقدر تابلو هستم؟»
گاریون به او گفت: «روراست کلمۀ بهتری برای توصیفش هست. فقط هرگز یاد نگرفتی احساساتت رو قایم کنی، همین.»
لیلدورین بیاختیار گفت: «واقعاً راستش رو گفتی؟ من به حرفت شک ندارم، اما واقعاً یه مارگویی توی چرک بود که علیه پادشاه آنِگ توطئه کرده بود؟»
گاریون پیشنهاد داد. «از سیلک بپرس، یا باراک، یا هتار... یا هرکدوم که خواستی. ما همگی اونجا بودیم.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ملکه جادو - بلگراد جلد دوم |
نویسنده | دیوید ادکینز |
مترجم | ناهید علیخانی |
ناشر چاپی | انتشارات طلوع ققنوس |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 490 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-99606-0-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان علمی و تخیلی خارجی |