معرفی و دانلود کتاب مردگان راوی
برای دانلود قانونی کتاب مردگان راوی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مردگان راوی
مریم ساحلی در تازهترین اثر خود، کتاب مردگان راوی داستانهایی خواندنی و غافلگیر کننده را از زبان کسانی که اکنون دیگر زنده نیستند بازگو میکند و ماجراها و موضوعات خاصی را از دید و نگاه آنها حکایت میکند.
درباره کتاب مردگان راوی:
این کتاب 9 فصل دارد که از زبان اول شخص روایت میشوند و درباره دختری به نام گل بهار است که در آستانه دهه چهارم زندگیاش به سر میبرد. گل بهار پرستار است و در بیمارستان کار میکند. او ارتباطاتی ماورایی با کسانی که در بیمارستان بستری میشوند برقرار میکند به طوری که حتی پس از مرگشان با آنها در ارتباط است. ارتباطهای فراواقعی گل بهار با مردگان بیمارستان تا جایی پیش میرود که پای مسائل خانوادگی و شخصی او هم به ماجرا باز میشود و از رازهای مهمی در زندگی او پردهبرداری میشود.
کتاب مردگان راوی نثری ساده صریح دارد و گاهی رنگ و بویی شاعرانه و آهنگین به خود میگیرد. وجود این ویژگی در اولین اثر بلند مریم ساحلی قابل ستایش است. او توانسته به خوبی روابط انسانی، آشفته حالی، عشق و دیگر احوالات را به تصویر بکشد و در میان زمانهای مختلف از گذشته تا حال سفر کند.
کتاب مردگان راوی مناسب چه کسانی است؟
به کسانی که به ادبیات داستانی معاصر علاقه دارند پیشنهاد میشود مطالعه این کتاب هیجانانگیز را از دست ندهند.
با مریم ساحلی بیشتر آشنا شویم:
این نویسنده و روزنامهنگار ایرانی در سال 1352 متولد شد. او از کودکی به ادبیات علاقه فراوانی داشت و در سن 12 سالگی کارخود را با سرودن شعر و 5 سال بعد با نوشتن داستان کوتاه آغاز کرد. ساحلی در رشتهی پرستاری تحصیل کرده است و تا کنون سه کتاب منتشر کرده است. مشق هایم زیر باران، کسی نگاهم میکند، بی خلوتی از آثار مریم ساحلی است که تا کنون منتشر شدهاند.
در بخشی از کتاب مردگان راوی میخوانیم:
محمدعطا نوشته است «بیمارستان چشم به راه شماست.»
مینشینم و چشمهایم را میمالم و دوباره میخوانم. یک وقتهایی در ساعتی از زمان بیآنکه لحظهای فکر آدم، به سمت و سوی پدیدار شدن یک منجی راه بکشد، مردی یا زنی از راه میرسد و عینکی را که آن آدم یک عمر از پشتش جهان را به تماشا ایستاده، برمیدارد و میدهد دستش تا سُر دهد ته کیف سنگین ازگذشتهها که به شانهاش آویزان است.
موهای پریشان را از پشت گردن دور میکنم و دست میکشم روی تشک به دنبال موبندم. دکتر محمد عطا وقتی چنان حیران بودم که کاسه چه کنم خود را هم گم کرده بودم، از راه رسید. شاید صبح امروز، وقتی سلانه سلانه از زیر سردر بیمارستان میگذشته، نگاهش روی ردیف پنجرههای بخش عفونی نشسته و یاد من افتاده که قرار است برگردم؛ آن هم وقتی که هیچ سرم و سرنگ و آنژیوکت و بیمار و همکاری چشم انتظار آمدنم نیست. عصر دیروز وقتی کنار قبر پاپا ایستاده بودم و رفتنِ آخرین آدمهای دور و برم را تماشا میکردم، آمد جلو. آفاق پشت سر تهمینه ایستاده بود و در شرجی هوا پشت هم محو و پیدا میشد.
روی کفشهای کالج زیتونی محمدعطا خاک نشسته بود، خاکی سفید. گفت: «به نظرم زودتر باید مادر را برسانید منزل... خیلی خستهست.»
هر دومان سرچرخانده بودیم سمت تهمینه. ترمه سبز آبی را از روی قبر جمع میکرد. انگشتهایش میلرزید و رد اشک روی چهره تکیدهاش به وضوح پیدا بود. چشمهای پاپا از تصویر حک شده بر سنگ مرمر سفید، نگاهمان میکرد.
سر تایید که تکان دادم، پرسید: «فکر کردید؟»
و ادامه داد: «برگشتن به بیمارستان.»
نمیدانم چرا دلم میخواست بگوید، منتظرم برگردی. اما نگفت.
فهرست مطالب کتاب
فصل اول: صداها
فصل دوم: آدمها
فصل سوم: نگاهها
فصل چهارم: دیوارها
فصل پنجم: درختها
فصل ششم: خیالها
فصل هفتم: حرفها
فصل هشتم: حسرتها
فصل نهم: رفتنها
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مردگان راوی |
نویسنده | مریم ساحلی |
ناشر چاپی | انتشارات نیستان |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 96 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-208-736-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |