معرفی و دانلود کتاب عشق در سال‌های قحطی

عکس جلد کتاب عشق در سال‌های قحطی
قیمت:
۵۹۰۰۰ ۲۹,۵۰۰ تومان ۵۰%
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب عشق در سال‌های قحطی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب عشق در سال‌های قحطی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب عشق در سال‌های قحطی

نگین پوراسلامی در کتاب عشق در سال‌های قحطی ماجرای زندگی زنی به نام گیس‌سیاه را روایت می‌کند که در خانواده‌ی ثروتمندی بزرگ شده و در اوج جوانی و زیبایی برایش خواستگار شازده‌ای پیدا می‌شود. گیس‌سیاه دلش به این وصلت رضایت ندارد، اما همه خصوصاً مادرش مایل‌اند او زودتر شوهر کند. باید دید سرنوشت گیس‌سیاه پس از این خواستگاری چه خواهد شد.

درباره‌ی کتاب عشق در سال‌های قحطی

گیس‌سیاه تک‌دختر جهانگیر خان از زن دومش ماه تابان است. او وقتی به دنیا می‌آید که همه‌ی اعضای خاندان منتظر پاقدم یک پسر و وارث هستند، اما گیس‌سیاه تمام تصورات آن‌ها را نقش بر آب می‌کند. با این حال او از محبت خانواده ازجمله زن اول پدرش تاجماه خانم برخوردار می‌شود و به برکت ثروت پدرش حتی در روزهای قحطی هم در رفاه و خوشی زندگی می‌کند.

تا این‌که بالاخره گیس سیاه بزرگ می‌شود و تاجماه خانم برای او خواستگار شازده‌ای پیدا می‌کند. اما مشکل این‌جاست که گیس‌سیاه اصلا دلش نمی‌خواهد ازدواج کند. بهتر است باقی داستان عشق در سال‌های قحطی را از زبان نگین پوراسلامی بخوانید.

این داستان در بستر زمانی سال 1297 آغاز می‌شود و وقایع آن در طهران قدیم به وقوع می‌پیوندد. درون‌مایه‌ی غالبی که در رمان حاضر به چشم می‌خورد کلیشه‌های جنسیتی و سنتی نسبت به جنس زن است که به نوعی ظلم و نابرابری را در سطح جامعه‌ی ایران آن سال‌ها به نمایش می‌گذارد.

از سوی دیگر با خواندن این رمان بخشی از وقایع تاریخی و مشکلات رفاهی آن روزگار پیش چشمتان مجسم خواهد شد. باید دید شخصیت اصلی داستان داستان قادر به تعیین سرنوشت خود و تجربه‌ای عاشقانه خواهد بود یا مجبور است تحت فشار خانواده به یک ازدواج سنتی تن در دهد؟

این داستان با زبانی محاوره و لحنی عامیانه نوشته شده و در شمار رمان‌های گفت‌و‌گومحور قرار دارد. در این‌گونه آثار معمولاً گفت‌و‌گوها نقش پررنگی در پیش بردن ماجرا و روایت داستان دارند و درونیات شخصیت‌ها را به خوبی نمایان می‌کنند.

رمان عشق در سال‌های قحطی را انتشارات ندای الهی منتشر کرده و در دسترس علاقه‌مندان به رمان‌های عامه‌پسند ایرانی قرار داده است.

کتاب عشق در سال‌های قحطی مناسب چه کسانی است؟

خواندن این کتاب به علاقه‌مندان به داستان‌های ایرانی با درون‌مایه‌ی زندگی اجتماعی و سنتی دهه‌های گذشته‌ی تهران توصیه می‌شود.

در بخشی از کتاب عشق در سال‌های قحطی می‌خوانیم

روزها می‌گذشت و بی‌بی خیلی کم می‌آمد پیشم، منم کم می‌رفتم یا بهتره بگم اصلا نرفتم! من به زندگی تو عمارت عادت کرده بودم و داشتم وابسته‌ی آقا رئوف می‌شدم و دیگه به گذشته زیاد فکر نمی‌کردم و هر روز با بچه‌ی توی شکمم حرف می‌زدم. منتظر بودم تا زودتر در آغوشم بگیرمش. کودکی که شده بود همه‌ی وجودم، برام یه معجزه بود. یه نشانه بود؛ نشانه از روزای تنهایی و سختی که با اومدنش تمام می‌شد و روزای پر از عشق و شادی شروع می‌شد. شکمم روز‌به‌روز بزرگ‌تر می‌شد. اون روز خوب یادمه تو عمارت نشسته بودم که یهو دردم گرفت. به حساب خودم و بی‌بی باید دو هفته دیگه زایمان می‌کردم، اما دردم چیزی دیگه‌ای می‌گفت! آفت زود رفت دنبال قابله گفتم: «یکی هم بفرست با درشکه بره دنبال بی‌بی...» اطاعت کرد!

دردم شروع شده بود هی می‌گرفت و هی ول می‌کرد. هول شده بودم. نمی‌دونستم باید چیکار کنم. می‌ترسیدم بلایی سر بچه‌ام بیاد. فقط دعا می‌خوندم. بدترین لحظات واسه یه زن این هست موقع زایمان تنها باشه؛ نه مادری، نه خواهری، نه دلسوزی. هیچکس نبود که آرومم کنه، یا بهم بگه چی کار کنم. فقط دعا می‌کردم. محمدم داشت می‌آمد. بچه‌ای که نیامده خودش اسمش رو آورده بود... قابله زودتر از بی‌بی رسید. دستور داد آب گرم کنند و آجر بیارن. بعد به آسیه گفت: «پارچه‌ی تمیز بیار».
به آسیه گفتم: «از پارچه‌های سفید چیت که خودم کنار گذاشتم بیار.»
قابله گفت: «وقت هست. هنوز وقتش نشده.»
- دارم می‌میرم. درد دارم.
قابله با بی‌خیالی چاییش رو هورت کشید و گفت: «باید نُه دردت بگیره، اینا درد نیست که، تازه کسی از درد زایمان نمرده.

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب عشق در سال‌های قحطی
نویسنده
ناشر چاپیانتشارات ندای الهی
سال انتشار۱۴۰۱
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات640
زبانفارسی
شابک978-622-6425-96-4
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان اجتماعی ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک
۵۹۰۰۰ ۲۹,۵۰۰ ت ۵۰%
خرید کتاب الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب عشق در سال‌های قحطی

صبا باوفای حقیقی
۱۴۰۳/۰۲/۱۳
این دو ستاره فقط بخاطر مهارت نویسنده هست. واقعا حیف که چنین استعدادی در چنین زمینه‌ای بکار برده شده. تمام داستان پر از حقارت و پستی زنهاست. من فقط بخاطر این داستان رو ادامه دادم که منتظر بودم یه جایی نویسنده اینهمه تحقیر و رذالت رو نسبت به زنها به چالش بکشه و تقبیح کنه ولی در کمال ناباوری اخر فقط و داستان با یه بخشش بی محتوا تمام شد. بجای عشق در سالهای قحطی بهتر بود اسم داستان طلسم در سالهای قحطی باشه. چون به شدت روی قدرت طلسم نویسنده تاکید کرد. واقعا تاثر برانگیز هست. تنها چیزی که از محتوای داستان میشه فهمید اینکه قدرت طلسم از خواست خداوند قویتره. معاذالله. چطور میتونیم باور کنیم که خداوند اجازه بده یه انسان بی گناه بدون دلیل مورد مجازات طلسم قرار بگیره. درسته که طلسم جادو در دنیا وجود داره اما همون هم شرایط خاص خودش رو داره و در نهایت هیچ قدرتی بالاتر از قدرت پروردگار نیست. یه مرد بلا تکلیف با عنوان کاذب پهلوان هزار و یک جور ظلم و بدی کرد و نویسنده اصرار داشت که بی ثباتی این شخصیت حقیر همه ش به طلسم و جادو نسبت داده بشه. حتی تعریفی که از عشق در داستان شد قابل تامل هست. چطور منور به اسم عشق هر رذالتی رو مرتکب شد و متن داستان اصرار بر این داشت که تمام این رذالت‌ها بخاطر این هست که منور تحقیر شده جامعه بود. در کل تمام داستان موجی از احساسات منفی و دردناک رو به انسان منتقل میکرد. احساساتی که حتی انسان رو به گریه و رقب قلب هم نمی‌انداخت. امیدوارم نویسنده‌های ما دقت بیشتری روی مطالب داشته باشند. چون این رمان‌ها توسط نسل نوجوان هم خونده میشه و خدا میدونه چه تاثیر نامطلوبی بر روح و روان این غنچه‌ها که در حال شکوفایی هستند میگذاره
سارا مجیدزاده
۱۴۰۳/۰۱/۰۵
باید بگم که از خوندن داستان لذت بردم. داستان‌هایی که از دید و نگاه دو شخصیت مختلف روایت میشن جذاب تر هستن به نظرم حتی میتونم بگم داستان از روایت منور قشنگ تر بود و ادم بیشتر به خوندنش تمایل پیدا میکرد. ‌ به نظر من بیشتر از گیس سیاه منور مظلوم تر بود و زندگی سخت تری داشت درسته که به خیلی ها بد کرد و ولی اون هم تو زندگیش خیلی سختی کشید چرا باید به خاطر ظاهرش همه اون طوری باهاش رفتار میکردن خب یک ادم سیاه پوستم هزار تا ارزو داره دوست داره زندگی خوبی تجربه کنه ولی بیچاره فقط به خاطر ظاهرش اون همه اذیت شد دست به اون کارای وحشتناک زد. ولی واقعا نامرد‌ترین شخصیت داستان صالح بود. ادمی به شدت ریاکار دورو قاتل و خوب نما که خودشم نمیدونست تکلیفش با خودش چیه. بیچاره رئوف چه کلاهی سرش گذاشت صالح. ولی خدایی اخر داستان یک خورده دور از انتظار نوشته شده اخه بعد از این همه کینه و غضب چه جوری میشه دو تا هوو این جوری باهم کنار بیان. در کل کتاب خوبی بود به نویسنده عزیز خسته نباشید میگم چون به هر حال مارو با حوادث دوره‌ای از تاریخ ایران آشنا کرد.
دبیر راه عشق
۱۴۰۲/۰۸/۰۶
خسته نباشید، طرح اصلی داستان خوب بود ولی نیاز شدید به بازنویسی و بازآفرینی دارد کتابی نوشتن اثر را ماندگارتر می‌کند و این گفتاری نوشتن به پیکر اثر ضربه وارد کرده است، اثر در ژانر تخیلی بود شش تا کودک به دلایل نامعلوم کشته می‌شدند و در اینجا به خرافات و افراد ماورایی مثل جن و پری بیشتر پرداخته بود و تا خالق هستی که در کتاب هم اشاره شد (تا خدا نخواد برگی از درخت نمیافته) ولی داستان بر پایه تخیل خرافات و باورهای غلط بود. آخر داستان با تصورات من به عنوان خواننده خیلی متفاوت بود چون منور بعد از مصائب فراوانی که بر سر تقریبا همه شخصیتهای داستان آورد زنده ماند و به خوبی خوشی با هووش زندگی کرد!
کاش اسم پهلوون و لوطی را ابتدای اسم صالح نمی‌گذاشتید چون با کاری که با رئوف کرد پهلوونی و لوطی بودن زیر سوال برد!
سرگذشت اشخاص دیگر مثل مثل مراد هم مشخص نشد کسی که وجدان درد داشت و تا آخر با اون درگیر بود چرا حرکتی مثبتی انجام نداد چرا؟!
در کل شخصیتها ایستا بودن و تا انتها هیچ پویایی در وجود آن‌ها پدید نیامد و تاریخی بودن که نقطه قوت داستان بود به طور کامل پرداخته نشده بود و با کلی گویی از اتفاقات آن سالها می‌گذشت.
کتاب را تا انتها خواندم به امید تحول یا تغییر در روند داستان اما بی حاصل بود!
به امید پیشرف نویسنده عزیز در عرصه نوشتن و نویسندگی
مژگان س
۱۴۰۲/۰۵/۲۰
این کتاب علاوه براینکه اطلاعات خوبی درموردزندگی مردم ایران درسالهای جنگ جهانی دراختیارخواننده قرارمیده ازجنبه روانشناسی هم حرفی برای گفتن داره زیاده خواهی میتونه یک انسان رو به شیطان تبدیل کنه حسادت طوری آدم رو کورمیکنه که ازیک لوطی وجوانمرد مردی رو میسازه که راحت به برادرخودش پشت کنه تهمت بزنه وبه اعتمادش خیانت کنه ولی آنچه که مسلمه اینه که هرخطایی تاوانی داره وهربدی بازتابش به خودت برمیگرده داستان اززبان دوتاشخصیت اصلی ورقیب تعریف میشه هرکدوم حق رو بخودشون میدن دونفربادودیدگاه که هرکدام حوادث روبه گونه‌ای جداتعریف وتفسیر میکنندمنوربه خودش این اجازه رو میده اونچه که حق خودش میدونه وسهم خودش ازخوشبختی رو بدست بیاره ولوبازبرپاگذاشتن انسانیت وباجادوی سیاه یا گیس سیاه که بخاطرحسادت با تحریک کردن رقیب آتش خشم وکینه اون رو شعله ورمیکنه وخودش هم در اون آتش میسوزه
مهسا دودانگه
۱۴۰۲/۰۵/۲۸
بسیار بسیار داستان را دوست داشتم. اما یک سری کوتاهی‌هایی در پرداخت به داستان شده بود. مثلا گاهی زمان بندی مناسب نبود. یا به یک سری جزئیات نپرداخته بود. اما در کل داستان قشنگی بود. درست است که جادو و خرافات را دوست ندارم. اما در این کتاب با مهارت به اینها پرداخته بود. در کل داستان قشنگی بود. شخصیت و منور که زخم خورده از روزگار بود یک روانپریشی واقعی بوده. و دختری به نام گیس سیاه که اسیر دست زیاده خواهی و عقده‌های این زن سیاه دل و روانپریش شد. واقعا این همه بدبختی و بلا برای یک انسان بسیار سخت و دردناک بوده ولی گیس سیاه دردای زیادی رو تحمل کرد و خیلی سختی کشید. موقعی که داستان از زبان منور روایت میشه واقعا آدم پی به شخصیت دیوانه و عقده‌ای منور میبره که چقدر قلب سیاه و عقده داشته.
ز . مالکی
۱۴۰۲/۰۵/۰۸
با تشکر از نویسنده محترم
داستان زیبا بود ولی روح آدم رو می‌آزرد ازاین نظر که کودکان در این داستان قربانی نادانی افراد خودخواه شدند افرادی مثل گیس سیاه و منور
البته این دونفر هم خود قربانی مردی بی اراده مثل لوطی صالح شدند که خود قربانی شهواتش بود ولی خوب بود که نویسنده روایت رو از هردو رقیب نوشته
بود که انسان بفهمه نباید یه طرفه به قاضی بره دیگه اینکه زمان قحطی رو خوب توصیف کرده بود چون من از مادر بزرگم هم شنیده بودم
ازنظر نوشتاری غلط املایی ودستوری زیاد داشت از نویسندگان محترم که تو کار ادبیات هستند بعیده که قوانین دستور فارسی را رعایت نکنند
خاطره
۱۴۰۲/۰۳/۲۶
به شدت توصیه میکنم بخونید. این داستان عالی و بی نظیر با قلمی روان و عامیانه و درست مثل زندگی واقعی خود ماست. من این داستان رو تو اینستا خوندم و در واقع اخرهای فصل دوم بودم که مشکل مهسا و فیلتر شکن پیش اومد و نویسنده دیگه ادامه نداد و منم پیحش رو گم کردم. ولی ذهنم همش درگیر اخراین داستان جذاب و بود دلنشین و تا دیدمش اینجا اول کلی ذوق کردم وبی معطلی خریدمش. این منور سیاه سوخته یه عفریته به تمام معناست. یه خونه خراب کن و اگر بدونید چی‌ها به سر گیس سیاه نمیاره. داستان رو که شروع کنیددیگه نمیتونیدیه دقیقه رها کنید. ازکتابراه برای این داستان بی نهایت ممنونم
ستاره
۱۴۰۲/۰۷/۱۳
ابتدا تشکر زیاد ار خانم پوراسلامی برای نگارش این رمان زیبا. نکته‌ی بسیار جالب و ارزشمند این که در فصل دوم به جای ادامه سرگذشت شخص اول داستان یا همان راوی، داستان از دید شخصیت منفی روایت می‌شود. البته مساله‌ی بسیار دردناک اعتقادات و باورهای غلط و گاهی بسیار کفرآمیز در بین عموم مردم و سطح درک و فهم و پایین خیلی مشکل ساز بوده از قبیل برتری‌های جنسیتی نژادی همانند رفتاری که افراد در مواجهه با این دختر سیاه رو داشتند. این هم از نکات مثبت در این رمان. هست. در آخر توصیه می‌کنم خواندن این رمان زیبا و پر کشش را به همه‌ی اهل مطالعه.
رضا
۱۴۰۳/۰۹/۲۰
سلام خدمت نویسنده محترم.. خوب بود ولی به شدت طولانی بود‌ای کاش خلاصه تر بود... آدم دوست داشت بدونه آخرش چی میشه.. به نظر من خود نویسنده به طلسم و جادو اعتقاد دارند چون زیاد ازش یاد کردند وخدارو فراموش کرده بودند.. اگه طلسم و جادو و مهره مار اثر داشت پس چرا رو بی بی اثر نمی‌کرد. یا مثلا جلوی زن صالح گرفتن نشد. چرا طلسم محبت نگرفت که تو دل همه عزیز بشه پس چرا کسی دوستش نداشت به نظر من همه چوب کارهای خودشون رو خوردند.. آدم باید عاقل باشه واز عقلش کمک بگیره نه دنبال خرافات بره..... موفق باشید...
موسوی
۱۴۰۲/۰۳/۳۱
نثر روانی داشت دوست داشتم کامل بخونم گرچه این حجم کینه برام جالب نبود ولی میتونه واقعی باشه البته بعضی اصطلاحات کلمات استفاده شده نمیتونه مربوط به اون دوران باشه مثلا کلمه مرسی. بی تفاوتی آدمها در مرگ عزیزانشا ن هم کمی زیادی بود حتی جایی که سایه مرگ باشه مثل دوران قحطی. ولی چیزی که جالب بود نشون ار دادن شخصیت آدمها بودکه ترکیب عجیبی خیر وشره وچقدر غرور و شیطان به آدمها نزدیکند حتی اگر خودمان باور نداشته باشیم که درون همه ما هست
مهسا برکتی
۱۴۰۳/۰۳/۰۷
ضمن خسته نباشید به نویسنده محترم این کتاب باید بگم با اینکه خیلی روان نوشته شده بود و هیجانی بابت ادامه دادن کتاب در خواننده ایجاد می‌کرد ولی خیلی وقایع از نظر من ساختگی و دور از ذهن به نظر می‌رسید به شخصه فکر می‌کنم شاید یک نوجوان در بخشی از قسمتها داستان را جلو برده و به نویسنده کمک کرده. در عین اینکه نظر من رو راجع به پهلوانان و لوطی‌های قدیم رو کاملا ویران کرد.
مریم مقدم
۱۴۰۲/۰۸/۱۸
از نظر من رمان بسیار خوبی بود، طوری که مانند یک فیلم عمل کرده و مکان و زمان را به وضوح به تصویر کشید و اگر مسائلی بیان شده از جمله وجود هوو، جادو، سنگسار و.... اینها متأسفانه واقعیات تلخی بوده که در آن زمان در کشور ما وجود داشته، ممنون از نویسنده‌ی عزیز و سیستم کتابراه، به امید روزهای روشن تر در پرتو عقل، علم و وجدانیات بیدار
محمد مرادی
۱۴۰۳/۰۵/۱۳
یکی از قشنگترین آثاری که تا الان خوندم همین کتاب بود. مخصوصا که داستان در یک مقطعی از زبان شخصیت منفی داستان گفته میشه و بسیاری از مجهولات و سوالات ذهن خواننده رو جواب میده. عده‌ای از دوستان میگن غم و ناراحتی بیش از اندازه از معایب این داستان بوده، در حالی که من معتقدم غم و اندوه هم جزئی از واقعیت زندگی ست...
Sara mp
۱۴۰۳/۰۲/۰۷
من عاشق داستانهای قدیمی و تاریخی هستم به نظرم خیلی ریبا و روان نگاشته شده بود پر از هیجان و شور و حال هر دو فصل خیلی عالی بود به شدت علاقه مند بودم که وقتی پیدا کنم و سریع بخونم کشش زیادی داشت ممنون از نویسنده و تمام عزبزان
محمودی
۱۴۰۳/۰۶/۲۳
چقدر طولانی بود، عجب حوصله ایی داشته برای نوشتن کتاب، دوتا زن روی همه چیز زندگیشون قمار کردند، البته یکی خیلی بیشتر، بدنبود، ازاینکه خیلی مسائل در بخش دو تکرار میشد کمی حوصله بر وکشداربود، خوب بود تموم شد.
مشاهده همه نظرات 62

راهنمای مطالعه کتاب عشق در سال‌های قحطی

برای دریافت کتاب عشق در سال‌های قحطی و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.