معرفی و دانلود کتاب غرامت دل
برای دانلود قانونی کتاب غرامت دل و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب غرامت دل
کتاب غرامت دل نوشتهی کاظم سلطانی داستان عاشقانهی پرشوری دارد و عظمت دو عشق عمیق را برایتان به تصویر میکشد. رمان حاضر، شما را با این پرسش بزرگ روبرو میکند که آیا غرامت دلدادگی خویش را پرداختهاید؟
معرفی کتاب غرامت دل:
عشق آرامشبخشترین هدیهی خداوند به انسانها است، هدیهای که میتواند طوفانی عظیم در قلب ایجاد کند. عشق توانایی این را دارد تا دنیای شما را تغییر دهد. این موهبت الهی را میتوان به نوعی منبع هر تغییر و تحولی دانست. عشق چنان قدرتمند است که حتی میتواند سربازان اندکی را در برابر سپاهی بزرگ به مبارزه وادارد.
غرامت دل که به عشق بزرگی میبخشد، رمان بینظیری است که باید مطالعه شود. این رمان داستان دو عشق بزرگ را روایت میکند. این عشقها به قدری بزرگ و لطیف هستند که حتی مرگ هم جلودار عشاق حکایت نیست.
لیمان رمک تور برای یادگیری نویسندگی به منزل یکی از بازماندگان زندیه میآید و در آنجا شیفتهی دختری زیبا میشود که یکی از نوادگان لطفعلی خان زند محسوب میشود. در همان خانه، نشانههای عشق دیگری از دل تاریخ پیدا میگردد. این عشق تاریخی زمان جنگهای عباس میرزا با روسیه شکل میگیرد و... .
رمان جذاب و خواندنی غرامت دل ستایش بیپایانی از عشق است و بخشهای مربوط به جنگ ایرانیها و روسها با کمال ظرافت و دقت نوشته شده است.
کاظم سلطانی را بیشتر بشناسیم:
کاظم سلطانی در رشتهی کارگردانی سینما در سال 1369 فارغالتحصیل شد. وی نویسندهی با سابقهای است که از میان آثارش میتوان به مواردی مانند داستانهای دست چپ، سنگها همچنان خواهند چرخید، اوه چه رفاقتی و... اشاره کرد.
در بخشی از کتاب غرامت دل میخوانیم:
آن روز هوا آفتابی و آسمانی صاف و بیابر، چشمها را به سوی خود میکشید. یحیی به همراه سی تفنگچی زبده، بعد از صحبت با حسین خان قصد خروج از قلعه را داشت که حادثهای عجیب رخ داد. اهالی قلعه همه جمع بودند و رفتن مردان را تماشا میکردند.
مه پاره بی خیال به آنچه در بیرون میگذشت، در اطاق خود، سرش به لباسی گرم بود که دانههای منجوق را رنگ به رنگ بر سینۀ آن مینشاند و زیباییاش را فزونی میداد.
در آسمان صاف و آبی بالای قلعه، یک قوچ سر در پی کبوتر سفید فامی نهاده بود. کبوتر که در آغاز خود را به باد سپرده و از لذت پرواز آزادانه در آن هوا سرمست بود ناگهان سایۀ مهیب پرندهای را دید که با پنجههای گشوده و ترسناک به سمت او میآید.
کبوتر وحشت زده رو به گریز نهاد و تنها راه نجات را در چرخیدن و فراز و فرود دید. حتماً آموختههای مادرش بود. چند کودک که سرگرم بازی بودند متوجه شدند، سر به آسمان گرفته و با هیاهو، قوچ و پرنده را نشان دادند.
کم کم سرهای دیگر نیز بالا رفت و همه به آسمان چشم دوختند تا ببینند سرانجام کار چه خواهد شد. مبارزهای میان مرگ و زندگی که التهاب آن همه را گرفته بود بطوری که حسین خان نیز به آن صحنه مینگریست.
مه پاره به کنار پنجره آمد و خطاب به مادرش گفت: «چه خبر شده همه آسمان را نگاه میکنند!»
و چون سر بلند کرد، قوچ و کبوتر را دید، دل نوجوانش لرزید و به درد آمد.
با صدای بلند گفت: «یک نفر پیدا نمیشود این پرنده را از چنگال آن قوچ خون آشام نجات دهد؟! بیچاره پرنده، او هم مثل آدمهای مظلوم و بی پناه است!»
در آن لحظات چون همه ساکت چشم به آسمان داشتند، حرفهای پر شور مه پاره که از دل بر میآمد، به گوش یحیی رسید و بر دلش نشست. از روی اسب به عقب برگشت و مه پاره را کنار پنجره دید، به سرعت تفنگ از دوش برداشت و به سمت آسمان گرفت.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب غرامت دل |
نویسنده | کاظم سلطانی |
ناشر چاپی | انتشارات ویکتور هوگو |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 250 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-964124-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی ایرانی |