معرفی و دانلود کتاب زورق کوچک
برای دانلود قانونی کتاب زورق کوچک و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب زورق کوچک
کاظم سلطانی در کتاب زورق کوچک، احساسات قایقی را شرح میدهد که خود را در مرگ صاحبش مقصر میداند و میخواهد برای رهایی از احساس گناه خود به جهنم برود.
داستان زورق کوچک باوجود داشتن قالبی فانتزی، حقیقت یک داستان نمادین را به تصویر میکشد چرا که هر کدام از شما قادر هستید یک زورق کوچک در جهان باشید. زورق کوچکی که همراه صاحب خود گرفتار طوفان شده است و با مرگ صاحبش خود را مقصر میداند. به همین دلیل برای رهایی از این احساس گناه میخواهد در آتش جهنم بسوزد اما چگونه خود را به جهنم برساند؟ زمانی که به دروازه جهنم پا مینهد تا خود را نابود سازد درمییابد که ارادهی الهی چیز دیگری است چرا که خداوند ناظری دقیق بر اعمال ماست و اوست که تصمیم میگیرد.
هر کدام از شما میتوانید یک زورق کوچک باشید و در برابر اعمالی که پنهان و آشکار انجام میدهید خود را محاکمه کنید و اینکه خداوند به همهی لحظات زندگی شما ناظر و واقف است. اگر این تفکر به بشر حاکم میشد دیگر شاهد این همه ستمگریها، بیعدالتیها و جنایت نبودیم. انسانی که حضور خداوند را فراموش میکند سرکش میشود و دست به اعمال شریرانه میزند. عمل شریرانه میتواند در حد یک تهمت و دروغ درباره دیگری هم باشد.
زورق کوچک میتواند روح آدمی را صیقل دهد و از زنگاریهای شر و منفی پاک سازد و ایمان به خداوند را در ژرفای روح ما جاری سازد. زورق کوچک هر چند داستانی کوتاه و تخیلی است اما از حقایق زندگی سرچشمه میگیرد و شامل همه آدمها میشود به همین دلیل بیاد ماندنی است. زندگی همچون دریایی است بیانتها گاهی آرام و گاهی متلاطم و ما چون زورقی کوچک در آن پیش میرویم و از ورای آسمانها، نگاهی به ما مینگرد و آن نگاه خداوند است.
در بخشی از کتاب زورق کوچک میخوانیم:
زورق و ماهیگیر روی آب آمدند اما دور از هم و هر کدام در سویی در دست امواج میچرخیدند. ماهیگیر ناباور از زنده بودن خود به زورق چشم دوخت و خندید. خندهای ناشی از زنده بودن در آن هنگامه مهیب! اما این میتوانست آخرین خنده زندگیاش باشد چون زورق با ترس به صاحب جوانش مینگریست.
زورق چگونه ترس را در مییافت؟!
بیگمان ماهیگیر بی او در میان آن آبهای هول آور، گم میشد و میمرد. بیچاره خانواده ماهیگیر که در این طوفان در ساحل چشم انتظار او هستند.
ماهیگیر وقتی از ساحل دور میشد آسمان و دریا آرام بود. هنوز چهره زن جوانش را که با نگرانی نظارهگر رفتن او بود، به خاطر میآورد.
ماهیگیر خانواده بزرگی داشت. زنش، چهار بچه قد و نیم قد، مادر و پدر خودش و مادر و پدر همسرش. حالا در این طوفان که ساحل را نیز در مینوردید آنها چشم به راه ماهیگیر بودند تا به سلامت بازگردد.
زورق با این اندیشه کوشید تا خود را به ماهیگیر برساند.
فهرست مطالب کتاب
زورق کوچک
قلب باوفا
درباره نویسنده
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب زورق کوچک |
نویسنده | کاظم سلطانی |
ناشر چاپی | انتشارات ویکتور هوگو |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 57 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-96491-5-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان علمی و تخیلی ایرانی |