معرفی و دانلود کتاب عمارت مگنولیا

معرفی کتاب عمارت مگنولیا

در اوایل قرن بیستم میلادی، لیلیان کارترِ جوان در شهر نیویورک به کاری برای امرار معاش مشغول شده که نزد کم‌تر کسی پذیرفتنی بود و این اتفاق زندگی‌اش را دگرگون کرد. در کتاب عمارت مگنولیا، داستانِ زندگی دختر جوانی را می‌خوانیم که در قامت مدل کارگاه‌های مجسمه‌سازی مشغول به فعالیت است و پس از مرگ مادرش زندگی شخصی و کاری‌اش رو به افول می‌گذرد. این اثر که به قلم فیونا دیویس، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز نوشته شده، توانسته در سال 2022 عنوان نامزدی جایزه‌ی گودریدز در بخش داستان تاریخی را از آن خود کند.

درباره‌ی کتاب عمارت مگنولیا

لیلیان کارتر که در عنفوان جوانی، علی‌رغم سابقه‌ی کاری پربار خود، روزهای سختی را از نظر مالی و احساسی می‌گذراند، درگیر ماجرای درگیری و قتل زن صاحب‌خانه‌اش به‌دست شوهرش می‌شود. کتاب عمارت مگنولیا (The magnolia palace) روایت‌گر زندگی دختر کم‌سن‌وسالی‌ست که به حرفه‌ی مدلینگ و فعالیت در حیطه‌ی هنرهای تجسمی، مشغول است. او از سنین کم با توجه‌ ویژه‌ی مادرش رشد و پرورش یافته و از‌دست‌دادن او، زندگی را بیش‌ازپیش برایش دشوار می‌کند. درحالی‌که پس از مدت‌ها اندک امیدی در قلبش جان گرفته بود، در پرونده‌ی قتل زنِ صاحب‌خانه‌اش مشکوک شمرده شد و سپس فرار کرد!

فیونا دیویس (Fiona Davis) از این قسمتِ داستان، یک پرش زمانی را ایجاد می‌کند و به اواسط قرن بیستم و البته در همان فضای هنری می‌رود. عمارت مگنولیا، قصری متعلق به هنری کِلی فریک بود؛ او سرمایه‌دار و کلکسیونر عاشقِ هنر شناخته می‌شد که عمارت رازآلود مگنولیا را برای این‌که بعدها به‌عنوان موزه به شهر اهدا کند، ساخته بود. داستانِ این کتاب، بین دو نقطه‌ی زمانی در نوسان است؛ در ابتدا به زندگی لیلیانِ جوان در اوایل قرن بیستم پرداخته می‌شود و به اواسط قرن می‌رویم؛ جایی‌که افراد دیگری به داستان اضافه می‌شوند و در قصر موزه‌ی مگنولیا رفت‌وآمد دارند؛ درست همان‌جایی که لیلیان پس از فرار، به آن‌جا رفته و منشی و دستیار خانمِ عمارت شده بود.

نویسنده با ذکر جزئیات احساسات و افکار شخصیت‌ها و فضاسازی‌های کامل، به‌راحتی خواننده را به زمان‌های مختلف و بطن اتفاقات می‌برد.

رمان عمارت مگنولیا، ماجراهای هیجان‌انگیز، رازآلود و پیام‌های مخفی را سالیانی دراز در خود نگه می‌دارد؛ رازهایی که با ورودِ لیلیان به آن‌جا درهم‌پیچیدگی و عمق بیشتری پیدا می‌کنند. حدودا نیم قرنِ بعد، زمانی‌که دختر جوان دیگری در قامت مدل، به‌نام ورونیکا به عمارت مگنولیا پا می‌گذارد، همراه با جاشوآ، متصدی امور هنری، پی به رازهایی می‌برد که پرده از قتلی که در چند دهه‌ی گذشته به وقوع پیوسته بود برمی‌دارد. او به‌صورت اتفاقی در عمارت فریک گرفتار می‌شود و به نشانه‌ها و سرنخ‌هایی دست پیدا می‌کند که به الماس گم‌شده‌ی مگنولیا نیز می‌رسد.

در کتاب عمارت مگنولیا، اتفاقات و روابط درهم‌تنیده، مخاطب را برای کشف حقیقتی که سال‌ها سربه‌مُهر بوده، به‌دنبال خود می‌کشاند. سمر میرزاخانی نافچی به ترجمه‌ی اثر حاضر پرداخته و انتشارات افرا آن را به چاپ و انتشار رسانده است.

نکوداشت‌های کتاب عمارت مگنولیا

• فیونا دیویس با ادغام یک عمارتِ تبدیل‌شده به موزه، یک الماس گم‌شده، یک معما و زندگی دو زن جوان که بینشان نیم قرن فاصله است، داستانی فریبنده را به‌وجود آورده که به‌مانند یک بازی هوشمندانه به‌دنبال کشف سرنخ‌هاست. این داستان در شهر نیویورک به‌عنوان استعاره‌ای از محل ثروت و پویایی و در میان خانواده‌هایی ثروتمند با رازهایی طولانی‌مدت، اتفاق می‌افتد. (لیزا وینگیت، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز)
• فیونا دیویس در رمان جذاب عمارت مگنولیا، در مورد یک مکان دیدنی و تاریخی، یعنی عمارت فریک در شهر نیویورک، دو زن که در فاصله‌ی پنجاه سال از هم داستان‌هایشان در آن محل به‌هم می‌رسد و یک حماسه‌ی خانوادگی و هیجان‌انگیز، می‌نویسد و خواننده را در یک لذت و هیجان به‌سرعت غوطه‌ور می‌کند. (کریستینا بیکر کلاین، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز)
• عمارت مگنولیا، رمانی سرشار از دراماهای خانوادگی، عاشقانه‌های درهم‌پیچیده، سرنخ‌هایی مرموز و رازهایی مدفون است. این کتاب مطمئنا مورد پسند خوانندگان قدیمی و جدید فیونا دیویس قرار می‌گیرد. (سارا پنر، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز برای کتاب داروخانه‌ی گمشده)
• من از خواندن رمان‌های باشکوه فیونا دیویس لذت می‌برم. کتاب عمارت مگنولیا همه‌چیز را باهم دارد. دو قهرمان جذاب، دو دوره‌ی زمانی شگفت‌انگیز که مخاطب را در خود غرق می‌کنند و یک رمزوراز دل‌چسب که ما را درگیر خود می‌کند. من هر دقیقه از آن را دوست داشتم! (مارتا هال کلی، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز)
• بار دیگر فیونا دیویس با استفاده از استعداد خود، خوانندگان را به گذشته‌ای مرموز که در لایه‌ی زیرین دنیای امروزی پنهان شده، می‌برد. (ماری بندیکت، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز)

کتاب عمارت مگنولیا برای چه کسانی مناسب است؟

خواندنِ این کتاب به خوانندگان داستان‌های بلند تاریخی و رمان‌های معمایی و هیجان‌انگیز، پیشنهاد می‌شود.

در بخشی از کتاب عمارت مگنولیا می‌خوانیم

جاشوا سرنخ‌ها را ورق زد و به نخستین سرنخ رسید. «تقریباً مطمئنم می‌دونم باید کجا بریم. سرنخ اول به اتاقی اشاره می‌کنه که الان شده اتاق میناکاری‌ها، جایی که آقای فریک به وظایفش رسیدگی می‌کنه.» به دری در انتهای اتاق اشاره کرد که از همه به خیابان پنجم نزدیک‌تر بود.

سفالینه‌های لعاب‌دار و ظروف سرامیکی رنگارنگ در اتاق به نمایش گذاشته شده بودند. جاشوا بی‌توجه به آثار هنری اتاق را دور زد و در عوض بادقت به تخته‌های چوبی دیوار خیره شد که به شکل تخته‌های چهارگوش برش خورده بودند. «منطقیه که وقتی آقای فریک اینجا کار می‌کرده، پشت این تخته‌ها گاوصندوقی چیزی بوده باشه.»

هرکدام یکی از دیوارها را انتخاب کردند، یکی‌یکی به دیوارکوب‌ها ضربه زدند و از نزدیک بررسی‌شان کردند. ورونیکا زیر این نور کم به چشمانش اعتماد نداشت، پس انگشتانش را روی سطح چوبی تخته‌ها می‌کشید. نزدیک به گوشه‌ی شمال‌شرقی اتاق به هم رسیدند. درست زمانی که انگشت ورونیکا از روی نقص کوچک گوشه‌ی یکی از پنل‌ها گذشت، جاشوا فریاد کشید.

«این یکی سوراخه، انگار قبلاً دستگیره‌ای چیزی داخلش بوده.» از داخل جیب پیراهنش خودکاری بیرون آورد و داخل سوراخ فروبرد و با کمی تلاش پنل را باز کرد. پشت دیوارکوب فضایی کوچک و تاریک بود.

جاشوا دستش را داخل برد و خیلی آرام روبانی باریک و ابریشمی به طول پنج اینچ را از داخل آن بیرون کشید که به انتهایش زنجیری ظریف و نازک آویزان بود. سر روبان به شکل هشتی بریده شده بود و آویزی با روکش طلا به وسطش متصل بود.

ورونیکا پرسید: «این چیه؟» هرچه بود، الماس صورتی نبود.

«فکر کنم بند ساعت جیبی باشه.» آن را به نور چراغ نزدیک‌تر گرفت. «با اینا راحت‌تر ساعتشون رو از توی جیب جلیقه بیرون می‌کشیدن. روی آویز نوشته ر. ج. د.»