معرفی و دانلود کتاب عشق، قرنطینه، مرگ
برای دانلود قانونی کتاب عشق، قرنطینه، مرگ و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب عشق، قرنطینه، مرگ
کتاب عشق، قرنطینه، مرگ به قلم مصطفی ارشد و آیسان زنگکانی نگارش یافته است. این اثر با نیمنگاهی به ماجراها و وقایع بعد از کرونا، داستان عشقی را روایت میکند که ناخواسته به انزوا و قرنطینه کشیده میشود.
دربارهی کتاب عشق، قرنطینه، مرگ
مصطفی ارشد و آیسان زنگکانی در رمان برجستهی خود با نام عشق، قرنطینه، مرگ، پای ویروس دامنگیر کرونا را به جهان ادبیات میکشانند و به کشاکش آدمها در فضایی آمیخته با بوی مرگ و صدای خوش عشق میپردازند.
داستان با مرگ غافلگیرکنندهی مشزهرا، همسر کدخدا شروع می شود. شایعات بر سر یک بیماری لاعلاج و ناشناخته است. پچپچها کمکم بالا میگیرد و ترس میان مردم هرروز بیشتر میشود. اما قبل از آن، در گوشهی دیگری از روستا، ماجرای دو عاشق قدیمی در جریان است؛ ماجرای سوگل و عشق قدیمیاش، حامی، که حالا با دستهگُلی روبهروی خانهاش ایستاده. اما ماجرای عشق این دو دلداده به آسانی پیش نمیرود. باید دید داستان شیفتگی این دو جوان، چگونه با اخبار جدیدی که در روستا پیچیده در هم میآمیزد؟ اخباری که بوی مرگ میدهند...
رمان عشق، قرنطینه، مرگ در سال 1400، به همت نشر امتیاز در دسترس علاقهمندان فارسیزبان قرار گرفت.
کتاب عشق، قرنطینه، مرگ برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب به تمامی طرفداران ادبیات داستانی، بهویژه ادبیات داستانی فارسیِ عاشقانه پیشنهاد میشود. رمان عشق، قرنطینه، مرگ همچنین بستر جذاب و مناسبیست برای آشنایی با روایتهای بومی و روستایی.
با نویسندگان کتاب عشق، قرنطینه، مرگ بیشتر آشنا شویم
مصطفی ارشد (متولد 1369) و آیسان زنگکانی (متولد 1376) هردو از نویسندگان نسل نو و جوان ادبیات فارسی هستند. مصطفی ارشد همچنین نگارندهی چندین داستان کوتاه، مقاله، شعر و همچنین از فعالان حوزهی نشریات طنز و داستاننویسی است. از دیگر آثار منتشرشده از این نویسندهی شاعر میتوان به کتابهای «شاعرانهی عشق»، «اناردون» و«داستانهای زیرپوستی» اشاره کرد. آیسان زنگکانی نیز در کنار تألیف اثر عشق، قرنطینه، مرگ، در زمینهی داستان و متون ادبی کوتاه دستی به قلم دارد.
در بخشی از کتاب عشق، قرنطینه، مرگ میخوانیم
ننهمهین، کیفش را باز کرد. انگشتر نگینداری را درآورد و رو به حاجمحسن و ننهسارا گفت: «اجازه هست عروسم را نشون کنم؟» کسب اجازه که شد، دستای ظریف و سفید سوگل رو بالا آورد. انگار انگشتر برای دست سوگل ساخته شده بود. به قشنگی در انگشت حلقهاش نشست. دل حامی کمی قرص شد. نفسش را به آسودگی بیرون داد. همهی خانواده کف زدند و سمیه، شیرینی تعارف کرد. کریم، چای تازهدم دیگری آورد. صدای اذان بلند شد. حاجتقی و حاجمحسن به اتفاق حامی، کریم و حبیب راهی مسجد شدند که بعد نماز، از شیخ برای عقد وقت بگیرند و حبیب را بفرستند که خبر بدهد تا خانمها، با عروسخانم به مسجد بیایند. آقایون که رفتند، بچهها هم رفتند حیاط تا بازی کنند. بحث خانمها هم گل انداخت.
ننهسارا با گلایههایش و ننهمهین با درد دلهایش مشغول بودند. سوگل بلند شد و با کمک سمیه، وسایل پذیرایی را جمعوجور کردند. در آشپزخانه، سمیه محکم سوگل را بغل کرد و گفت: «تبریک میگم خواهری من، انشاءالله خوشبخت بشی.» سوگل که منتظر بهونه بود تا اشکهایش سرازیر شود، با صدای پُر بغض گفت: «فدای تو بشم.» و در بغل خواهرش گریه کرد. سمیه متعجب از گریهی سوگل، سرش را بلند کرد و گفت: «وا! این دیگه چه جورشه؟ چرا گریه میکنی؟!» سوگل بین گریه، با لبخند گفت: «چیزی نیست.»
اشکهایش را پاک کرد و ادامه داد: «استرس دارم.» سمیه هم لبخندی زد و گفت: «اینکه عادی است.»
در مسجد، حاجتقی و حاجمحسن متوجه شدند که سهنفر از اهالی، برای گچ گرفتن قسمت جنوبی دیوار مسجد آمدهاند و دارند کار میکنند. بوی گچ و کاهگل، فضای مسجد را پُر کرده بود و کارگرها، نزدیک محراب حرف میزدند و صلاح و مشورت میکردند. حاجتقی و حاجمحسن، دیدند که فضای مسجد با این تعمیرات مناسب نیست. به توافق رسیدند که شیخ را به خانه ببرند. بعد نماز، کنار شیخ آمدند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب عشق، قرنطینه، مرگ |
نویسنده | مصطفی ارشد، آیسان زنگکانی |
ناشر چاپی | نشر امتیاز |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 132 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-97846-7-9 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |