معرفی و دانلود کتاب آذرخش
برای دانلود قانونی کتاب آذرخش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب آذرخش
کتاب آذرخش نوشتهی لیلا رعیت، روایتی عاشقانه با جنبههای روانشناسانه است که اتفاقات و جریانات گوناگونی را دربرمیگیرد. کتابی که شاید بتواند کمک مناسبی برای افرادی که دچار وابستگیهای عاطفی شدید هستند، باشد.
آذرخش داستان دختری به نام سارا است که در کودکی پدر و مادرش را بر اثر سانحه رانندگی از دست میدهد. اتفاقی که باعث دشمنی عمیق بین خانواده پدری و مادری او شده. دلایل این دشمنی در جریان رمان و در برخی از اتفاقات آن توضیح داده شده است.
اما داستان در یک کلانتری آغاز میشود، جایی که از سارا به علت فحاشی شکایت شده و او باید در کلانتری حاضر تا به موضوع رسیدگی شود. موضوع شکایت از سارا و حضور او در کلانتری که به دایی او هم بیارتباط نیست در آغاز کتاب شاید چندان مخاطب را جذب نکند اما برای پردهبرداری از رازهای بسیاری، خواننده باید کتاب را تا آخر بخواند.
سارا پس از تصادف پدر و مادرش، نزد پدربزرگ و مادربزرگ مادریاش بزرگ شده و زندگی میکند. در طول این مدت دایی سارا که نام او بهرام رستگار است، همواره از خواهرزادهاش حمایت کرده و همیشه آماده کمک کردن به او است. بعد از مدتی سارا به همراه بهرام خانهای جدا گرفته و زندگی خود را ادامه میدهند. بهرام برای بهتر شدن آینده سارا همه کار کرده و سارا نیز استاد دانشگاه و مترجم بودن خودش را مدیون بهرام میداند.
لیلا رعیت در کتابش دو داستان عاشقانه که یکی مربوط به سارا و دیگری مربوط به دایی سارا است را با خود دنبال کرده. اما داستان سارا در قیاس با داستان بهرام بسیار ساده و سرراست بوده و روایت عاشقانهی بهرام بسیار هولناک و همراه با پیچیدگیهای خاص خودش است. روایتی که رنج زیادی برای بهرام و سارا به همراه خواهد آورد.
نویسنده در این کتاب مسائل دیگری را هم به جز مسائل عاشقانه از قبیل حوادث ماوراءالطبیعه، وجود معمای مرموز در روابط، پیشگویی آینده و… را نیز دنبال کرده تا خواننده را با خود همراه کند.
در بخشی از کتاب آذرخش میخوانیم:
حرف بزن عزیزم، حرف بزن. تا ابد حرف بزن. دوست دارم تو بگویی و من گوش کنم، تو بخندی و من لذت ببرم، تو راه بروی و من تماشا کنم. دوستت دارم، بیش از آنکه فکرش را بکنی، به مراتب بیشتر از آنکه در ذهنت بگنجد در قلب من فضا داری. همه عشقم، روحم، جانم، وجودم متعلق به توست. تو نیمه گمشده منی، گمشدهای که پیدا شده است و من خیال ندارم از دستش بدهم. بگو از دنیا چه میخواهی؟ همه را برایت میآورم، حتی اگر لازم باشد برای به دست آوردنش به آنسوی قله کوه قاف بروم.
حرفهایش که به جای قابل قبولی رسید، نوبت را به شعبانی داد. لحن شعبانی کمی تحکمانه و همراه با غرغر بود. برعکس فدایی که از کیفیت کار معلمها ابراز رضایت میکرد و ممنونشان بود، شعبانی عیب و ایرادهای ریز و درشت زیاد گرفت. حتی دوسه تا از معلمها را به نام خواند و ایراد تدریسشان را همانجا در جمع گفت. احساس کردم یا شعورش پایین است یا اصرار دارد مدیریتش را ثابت کند وگرنه هیچکس در حضور جمع از کسی انتقاد نمیکند. شعبانی بود دیگر، یک موجود غیر دوست داشتنی! این قبیل رفتارهایش هم به دلیل عقدههای روانیاش بود.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب آذرخش |
نویسنده | لیلا رعیت |
ناشر چاپی | انتشارات نسل نواندیش |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 528 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-220-030-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان روانشناسی ایرانی |