معرفی و دانلود کتاب صوتی ویچر - کتاب ششم: برج پرستو

معرفی کتاب صوتی ویچر - کتاب ششم: برج پرستو

نبرد و گریزی برای افشای حقیقت و تغییر سرنوشت! آندژی ساپکوفسکی در کتاب صوتی ویچر - کتاب ششم: برج پرستو، ماجرای سیری را پی می‌گیرد و قصه را از جایی شروع می‌کند که تن مجروح سیری به دست فیلسوف باتلاق، ویسوگوتا، درمان می‌شود. سیری که امنیتش را در میان دستان پیرمرد یافته، هر آنچه را تابه‌حال بر او گذشته، برایش روایت می‌کند... این اثر، کتاب منتخب آمازون در دسته‌ی فانتزی به شمار می‌رود.

درباره‌ی کتاب صوتی ویچر - کتاب ششم: برج پرستو

افسانه‌ی ویچر؛ جایی که مرز میان رویا و واقعیت ناپدید می‌شود، دشمنان در قامت دوستان و دوستان در هیبت دشمنان ظاهر می‌شوند، و در نهایت کسی پیروز می‌شود که به مسیرش ایمان داشته باشد. آندژی ساپکوفسکی (Andrzej Sapkowski) داستان دختر مو سپید مجموعه‌ی ویچر، یعنی سیری را در کتاب صوتی ویچر - کتاب ششم: برج پرستو (The Tower of the Swallow) ادامه می‌دهد و قصه را از جایی شروع می‌کند که سیری برای ناپدید شدن از دید دشمنانش، خود را پنهان کرده است.

بون هارت که در این قصه نماد وحشی‌گری است، به دنبال این است که هرطور شده سیری را به دام بیندازد و از هر فرصتی برای نبرد با او استفاده می‌کند. در جریان یکی از همین نبردهاست که سیری به شدت مجروح می‌شود و به هر شکلی که شده، خود را به باتلاق پریپلوت می‌رساند تا در آنجا پنهان شود. بخت با او یار است و این باتلاق علاوه بر پناهگاه، او را در مسیر پیرمردی عالِم به نام ویسوگوتا قرار می‌دهد که از او پرستاری می‌کند و بر زخم‌هایش مرهم می‌گذارد.

فضای باتلاق به وجود خسته و پرآشوب سیری چنان آرامشی می‌دهد که تصمیم می‌گیرد قصه‌ی زندگی‌اش و هر آنچه را تابه‌حال پشت سر گذاشته برای پیرمرد بازگو کند. این روایت دوباره‌ی گذشته، به افکارش شفافیت می‌دهد و او را برای ادامه‌ی مسیرش مصمم می‌کند.

سیری خسته و تنهاست، اما می‌داند که فرصتی برای ماندن و استراحت کردن ندارد. امپراتور نیلفگارد در اقدامی فریب‌کارانه، سیری را به‌عنوان دختر و البته عروس خود معرفی کرده و حتی شخصی را به جای او جا زده است. این بدین معنی است که سیری باید خودش را به نیلفگارد برساند و حقیقت را افشا کند، اما هنوز هم خطر حمله‌ی بون‌هارت او را تهدید می‌کند. در این میان گرالت نیز به دنبال سیری که خود را از نظرها پنهان کرده می‌گردد تا بتواند او را از خطری که جانش را تهدید می‌کند، محفوظ نگه دارد...

کتاب صوتی ویچر - کتاب ششم: برج پرستو افسانه‌ای رویایی و تمام‌عیار از آندژی ساپکوفسکی است که با جزئیات بی‌نظیرش، تخیلتان را برای ترسیم آنچه می‌شنوید به چالش می‌کشد. نویسنده با سبک نگارش بی‌نظیرش، زمان‌ها را با هم ترکیب می‌کند و از یک دنیا، دری به دنیای دیگر می‌گشاید. این کتاب کاری از نشر صوتی آوانامه و انتشارات کتاب‌سرای تندیس است و شما آن را با صدای آرمان سلطان زاده، سحر بیرانوند، مریم پاک ذات، آزاده رادمهر و جمعی از گویندگان می‌شنوید. ترجمه‌ی این اثر نیز به عهده‌ی امیرحسین خداکرمی بوده است.

سریال اقتباس شده از مجموعه کتاب حماسه‌ی ویچر

لورن اشمیت هیسریچ (Lauren Schmidt Hissrich) سریالی فانتزی و درام را بر اساس داستان این مجموعه کارگردانی کرده که در سال 2019 به نمایش در آمد. این سریال هم‌نام با مجموعه‌ی چاپی این اثر نام‌گذاری شده و هنری کویل (Henry Cavill)، فریا الن (Freya Allan) و آنیا شالوترا (Anya Chalotra) در آن نقش‌آفرینی کرده‌اند.

همچنین یک بازی ویدیویی از این مجموعه نیز ساخته شده که محصول شرکت بازی‌سازی سی‌دی پراجکت (CD Projekt) است و اولین سری آن در سال 2011 عرضه شده.

جوایز و افتخارات مجموعه کتاب حماسه‌ی ویچر

• یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز
• برنده جایزه «Ignotus» در سال 2003
• برنده‌ جایزه «Tähtifantasia» در سال 2011
• ترجمه‌ شده به بیش از 20 زبان
• بهترین اثر فانتزی وب‌سایت آمازون

نکوداشت‌های مجموعه کتاب حماسه‌ی ویچر

• من این مجموعه را به دوستداران قصه‌های قهرمانانه پیشنهاد می‌کنم. (SF Book Reviews)
• یکی از برترین و جذاب‌ترین مجموعه‌های تخیلی که خوانده‌ام. (Nerds of a Feather)
• مجموعه کتاب‌های ویچر را از دست ندهید. چون این مجموعه سرشار از عناصری است که شما را عاشق قصه‌های فانتزی می‌کند. (Hypable)

کتاب صوتی ویچر - کتاب ششم: برج پرستو برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به دنیای رمان‌های فانتزی و تخیلی علاقه داشته باشید، از این کتاب استقبال خواهید کرد.

در بخشی از کتاب صوتی ویچر - کتاب ششم: برج پرستو می‌شنویم

مادیان پاهای جلویی‌اش را زمین کوبید. شیهه‌ای کشید و به پهلو چرخید، جوری که انگار می‌خواست ستایش شود. سیری با دیدن گردن باریک و صاف ولی بسیار ورزیده، پیشانی کوتاه اما زیبا، سرکول‌های بلند و بدن متناسب اسب، نتوانست جلوی آه تحسین‌آمیزش را بگیرد. او با احتیاط به اسب نزدیک شد و دست‌بندی که دور مچش بسته بود را به او نشان داد. مادیان بازدمی کرد و گوش‌هایش را تیز نگه داشت. اما به سیری اجازه داد که دهنه‌اش را بگیرد و بینی مخملی‌اش را لمس کند. سیری گفت: «کلپی تو به سیاهی و باهوشی یه کلپی دریایی هستی. تو مثل یه کلپی جادویی هستی. پس اسمت باید کلپی باشه. اصلاً هم برام مهم نیست این اسم زیاده‌روی هست یا نه.»

فهرست مطالب کتاب صوتی