معرفی و دانلود کتاب صوتی سد نصرالدین: تهران نوشتههای یک بچه طهرون
برای دانلود قانونی کتاب صوتی سد نصرالدین و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی سد نصرالدین: تهران نوشتههای یک بچه طهرون
روایتی شیرین و شنیدنی از تهران قدیم. امیر خیام در کتاب صوتی سد نصرالدین داستان زندگی خودش را در قالبی آمیخته با طنز و اصطلاحات کوچه و بازار روایت میکند.
دربارهی کتاب صوتی سد نصرالدین
امیر خیام زندگینامهی خود را از زمانی روایت میکند که در شکم مادرش بوده است. کتاب صوتی سد نصرالدین از یک شب تابستانی در مرداد ماه سال 1341 شمسی آغاز میشود. شبی که زلزلهای مهیب در آن رقم میخورد و نویسنده آن را از درون شکم مادر خود روایت میکند. چنان که داستان زندگی نویسنده را در کتاب صوتی سد نصرالدین با صدای اردشیر منظم میشنویم، او سالهای کودکی خود را در خانهای در محلهی ملکآباد و نزدیکی امامزاده سید نصرالدین سپری کرده است. خانهای 75 متری و پرقصه که به «خونهی سدنصرالدین» شهرت داشته و روایت نویسنده از زندگی در آن جا را در حد فاصل سالهای 1341 تا 1363 در این اثر میشنویم.
پدر و پدربزرگ نویسنده از اهالی صابونپزخانه بودند؛ محلهای که در قسمتی از بازار تهران واقع شده است. امیر خیام به دلیل متارکهی والدین خود در کنار عمهها و عموهایش بزرگ میشود و آنچه در این کتاب صوتی میشنویم، تجربهی زیستهی او در آن سالهاست. چنان که نویسنده در مصاحبهای با دفتر طنز حوزهی هنری میگوید، او در خاطرات خود هیچگونه دخل و تصرفی به کار نبرده است. اما این بدان معنا نیست که در این کتاب با روایتی گزارشوار و خشک روبهرو هستیم. بلکه چاشنی طنز وقایع و همچنین ادبیات کوچه و بازاری و اصطلاحات اصیلی تهرانیِ به کار برده شده، این خودزندگینامه را به اثری شنیدنی تبدیل کرده است.
«گچ خاکی»، «سه ماه تعطیلی»، «اوس باقر و هنر هفتم»، «مستأجرهای خونهی سدنصرالدین»، «روضههای بیریا» و «مسافر مهتابی» عناوین برخی از فصلهای این کتاب صوتی هستند. نشر صوتی سماوا با همکاری انتشارات سورهی مهر این اثر را در قالب کتاب گویا تهیه و منتشر کرده است.
کتاب صوتی سد نصرالدین برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به روایتهای تهران قدیم علاقه دارید، شنیدن این کتاب صوتی را به شما پیشنهاد میکنیم.
در بخشی از کتاب صوتی سد نصرالدین میشنویم
اون وقتها عزیزجون هفتهای یه بار پلو درست میکرد. بیشتر مردم همینجوری بودن. یا شب جمعه پلو میخوردن یا روز جمعه. از شنبه تا پنجشنبه هم آبگوشت و اشکنه و کلهجوش و شامی و غذاهای نونی بود. البته بیشتر شبها غذای ما آبگوشت بود و جون تکلیف غذای شبها معلوم بود، کسی از عزیزجون دربارهی غذا سؤال نمیکرد. اگر هم کسی میپرسید شام چی داریم، میگفت کوفت داریم!
بعضی وقتا عزیزجون برامون غذایی درست میکرد به اسم «دُلماج». نون خشک ریزشده و خردههای پنیر و سبزی خردشده رو با هم قاطی میکرد، میشد دلماج. بعد دستش رو نمدار میکرد و اونا رو مثل گلولههای خمپاره بیضیشکل درست میکرد و میچید کنار مجمعه. هر وقت دلماج داشتیم عزیزجون به من میگفت: «بخور ننهجون، جون بگیری. بخور که از صدتا بوقلمون هم بهتره.» منم چون به عمرم بوقلمون نخورده بودم فکر میکردم راستی راستی همینطوریه. بهخاطر همینم تا جون داشتم دلماج میخوردم. اما اسمال چون از دلماج خوشش نمیاومد بعد از خوردن میگفت: «من که دیگه نفسم بالا نمیآد. انگار یه گاو درسته خوردهم. هر وقت هم میخورم تا یه هفته شکمم کار نمیکنه.»
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی سد نصرالدین: تهران نوشتههای یک بچه طهرون |
نویسنده | امیر خیام |
راوی | اردشیر منظم |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
ناشر صوتی | گروه فرهنگی سماوا |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۳ ساعت و ۵۰ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای اتوبیوگرافی |