معرفی و دانلود کتاب صوتی حوض خون: روایت زنان اندیمشک از رختشویی در دفاع مقدس
برای دانلود قانونی کتاب صوتی حوض خون و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی حوض خون: روایت زنان اندیمشک از رختشویی در دفاع مقدس
کتاب صوتی حوض خون نوشتهی فاطمه سادات میرعالی و روایت گروهی از زنان اندیمشک در سالهای دفاع مقدس است. در هر قسمت از این کتاب به خاطرهی یکی از بانوان پشت خط جبهههای نبرد گوش میسپاریم. هر روایت حالوهوا و ماجرای مخصوص به خود را دارد، اما همگی آنها در یک ویژگی مشترک هستند: تمامی این خاطرات در رختشویی بیمارستان شهید کلانتری رخ میدهد، درست کنار حوض آبی که در آن لباسهای خونین رزمندگان اسلام شسته و از نو برای جبهههای جنگ آماده میشود.
دربارهی کتاب صوتی حوض خون
جنگ چهرههای پنهان زیادی دارد. اغلب با شنیدن نام هشت سال دفاع مقدس به یاد جبهههای خونین جنگ و سربازان مظلوم آن میافتیم، اما در پشت سنگرهای خط مقدم، زنان نیز دوشادوش مردان برای پیروزی حق علیه باطل تلاش میکردند. فاطمه سادات میرعالی در کتاب صوتی حوض خون خاطرات تعدادی از این بانوان بلندمرتبه را روایت میکند.
نقش بانوان اسلام در سالهای جنگ به یک یا دو مورد خلاصه نمیشد؛ از پرستاری و امدادگری و تهیهی خوراک گرفته تا حضور در واحدهای فرهنگی و تبلیغاتی و حتی مراقبت از خانوادههای رزمندگان و شهدا. در این بین، گروهی از بانوان نیز خالصانه برای تأمین پوشاک رزمندگان اسلام در تلاش بودند. آنها باید لباسهای آغشته به خونی را که از جبهههای جنگ میرسید از نو شستوشو و مرمت میکردند تا تمیز و پاکیزه دوباره راهی خط مقدم کنند.
کتاب صوتی حوض خون در یکی از این رختشوییهای نظامی در بیمارستان اندیمشک و از زبان بانوانی که برای انجام این کار خیر داوطلب شده بودند، روایت میشود. این کتاب بیش از شصت راوی دارد. هریک از روایتگران این خاطرات با گذشتهای متفاوت به بیمارستان اندیمشک پای گذاشته بودند، اما همه آرمان و هدف مشترکی داشتند که گویی روح و قلب آنها را از اعماق وجود به هم وصل میکرد.
زنان انقلابی، قهرمانانی در سایه
در بخشی از کتاب صوتی حوض خون شنوندهی روایت زهرا ملکنژاد حسینپور هستیم؛ زنی از اندیمشک که با وجود شهادت و جراحت فرزندان و آوارگی خانهاش در بمبارانها، همچنان روزهای خود را در بیمارستان شهید کلانتری به پاک کردن رخت خونین رزمندگان میگذراند. در سوی دیگر، خاطرات پوراندوخت یازدهساله را میشنویم که روزهایش را به بازی کنار حوض رختشویی بیمارستان میگذراند و به مادر و دیگر زنان در سروسامان دادن به کارها کمک میکرد. یا روایت ننه قربان که با وجود وسواس شدید و ترس از دیدن خون، زندگی خود را وقف شستوشوی پتو و لباسهای رزمندگان میکرد.
کتاب صوتی حوض خون از آن دسته روایتهای خاص و متفاوت از سالهای دفاع مقدس است. در این کتاب با جنبههایی پنهان و کمتر دیدهشده از جنگ روبهرو میشویم و به عشق و خلوص زنان در آن روزهای سخت و دلخراش ایمان میآوریم. قهرمانان این روایتها از کوچه و بازار و درست از میان مردم برخاستند و باوجود تلاطمهای زندگی در آن سالها، همچنان پای حق ایستادند. برای همین است که میتوان این کتاب را نمونهای الهامبخش از ارزشهای راستین انقلاب اسلامی و فداکاری زنان و مردان آن دانست.
این کتاب حاصل همکاری مشترک دفتر تاریخ شفاهی اندیمشک و واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است و با تلاش نشر صوتی سماوا و با صدای مهرخ افضلی به گوش شما میرسد.
کتاب صوتی حوض خون برای شما مناسب است اگر
- مشتاق به دنبال کردن تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و روایتهای مردمی از سالهای جنگ علیه رژیم بعث هستید.
در بخشی از کتاب صوتی حوض خون: روایت زنان اندیمشک از رختشویی در دفاع مقدس میشنویم
همه میگفتند زن و بچهها باید از شهر بروند بیرون. شوهرم عالمپور رئیس قطار بود. باید قطار پر از رزمنده و مهمات را به اهواز و خرمشهر میبرد. شیفت استراحتش هم کار میکرد و نمیآمد خانه. پنج دختر و دو داشتم. پسرهایم با بچههای بسیج و مسجد بودند. گفتم: «خودمم میمونم، من هیچجا نمیرم.» فامیلها شب و روز بهم اصرار میکردند. میگفتند: «شوهرت که خونه نیست. اگه بریزن تو خونت، با این بچههای کوچیک میخوای چیکار کنی؟» اصرارم برای ماندن بیفایده بود.
خانه یکی از فامیلهای شوهرم نزدیک ایستگاه بالارود بود. با ماشین ربع ساعتی تا خانهی ما فاصله داشت. رفتیم آنجا. زهرا، خواهر شوهرم، همسایه ما بود. شوهرش پایگاه چهارم شکاری کار میکرد. زهرا و بچههایش را هم با خودم بردم. بچهها توی خاک و بیآبی روستا مریض شدند. کامران هفتماهه بود. اسهال شدیدی گرفت. خیلی بیقرار بود. نتوانستیم آرامش کنیم. زهرا گفت: «میترسم بلایی سر بچم بیاد، میبرمش دکتر.» گفتم: «کامبیز و کاترین رو بذار پیش من.» پنج و هفت ساله بودند. گفت: «نه، اونا رو میخوام حموم ببرم.»
بچههایم، فرج و ایرج، با عمهشان برگشتند خانه. نگران بودم و چشمبهراه. دو روز بعد، یکی از اقوام خبر آورد: «امروز موشک زده تو محلهتونه. زهرا و بچههاش شهید شدن.» نفهمیدم چطور آمدم اندیمشک. خانهمان پشت مسجد امام حسین توی منطقه ساختمان بود. رسیدم سر خیابان. اکثر خانهها شده بودن تَل خاک. نشستم کنار یکی از خرابهها. زجه زدم و مشتمشت از خاکهای آوار ریختم روی سرم. «چرا گذاشتم تنها بیان؟ چرا منم نیومدم؟»
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی حوض خون: روایت زنان اندیمشک از رختشویی در دفاع مقدس |
نویسنده | فاطمه سادات میرعالی |
راوی | مهرخ افضلی |
ناشر چاپی | انتشارات راه یار |
ناشر صوتی | گروه فرهنگی سماوا |
سال انتشار | ۱۴۰۴ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۱۷ ساعت و ۳۹ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای صوتی خاطرات دفاع مقدس |