معرفی و دانلود کتاب صوتی در اهمیت مرگ بی‌مورد آقای بادیاری: یک داستان نه چندان بلند

معرفی کتاب صوتی در اهمیت مرگ بی‌مورد آقای بادیاری: یک داستان نه چندان بلند

آقای بادیاری جان خودش را می‌گیرد و تمامی اعضای خانواده‌اش را در حیرت رها می‌کند. این داستان کتاب صوتی در اهمیت مرگ بی‌مورد آقای بادیاری است. این کتاب که یک رمان یا نوولای ایرانی در سبک رئالیسم جادویی محسوب می‌شود، توسط میلاد روشنی پایان به رشته‌ی تحریر درآمده و به مسئله‌ی خودکشی آقای بادیاری می‌پردازد و از خلال آن، گذشته‌ی او و خانواده‌اش را در کنار لحظات هولناک و عجیبی از زندگی پس از مرگش وصف می‌کند.

درباره‌ی کتاب صوتی در اهمیت مرگ بی‌مورد آقای بادیاری

در نیمه‌های شب بیست و چهارم دی ماه، آقای بادیاری خودکشی کرد. این شروع ناگهانی کتاب صوتی در اهمیت مرگ بی‌مورد آقای بادیاری، به قلم میلاد روشنی پایان، نویسنده‌ی جوان ایرانی، است که همان ابتدا حقیقت دردناک مرگ را به صورت خواننده می‌کوبد و او را در بهت و حیرت فرو می‌برد. بهت و حیرت دقیقا احساساتی است که خانواده‌ی آقای بادیاری نیز پس از مرگ او با آن مواجه شده‌اند. حقیقت خودکشی آقای بادیاری برای خانواده و دوستانش قابل هضم نیست، بنابراین هر کس به نوبه‌ی خود تلاش می‌کند علل این اقدام او را بکاود و به پاسخ این پرسش دردناک برسد: به‌راستی آقای بادیاری چرا خودکشی کرد؟

کتاب صوتی در اهمیت مرگ بی‌مورد آقای بادیاری هفده فصل دارد. همانطور که گفتیم، داستان با خودکشی آقای بادیاری شروع می‌شود. آقای بادیاری یک جنتلمن مودب و ثروتمند بود که زندگی آرام و باثباتی داشت. با آرامش کامل از همسر سابقش، طاهره، جدا شده، دو پسر و یک دختر داشت و با زنی به نام الیکا در رابطه بود. نویسنده در هر فصل از کتاب به اشخاص نزدیک زندگی آقای بادیاری می‌پردازد و باید گفت در امر شخصیت‌پردازی بسیار موفق نیز هست. پسر بزرگ آقای بادیاری که کوهیار نام دارد، چیزهای غیرعادی را می‌شنود و می‌بیند. پسر کوچکش، سامیار، رمان‌های پرفروش می‌نویسد و دخترش، کتی، ازدواج کرده و از مادر بیمارش مراقبت می‌کند. گرچه رابطه‌ی شخصیت‌های مختلف داستان با آقای بادیاری از صمیمیت و نزدیکی تهی بود، اما مرگ او زندگی آن‌ها را مشوش می‌کند و پای پرسش‌های پیچیده‌ای را وسط می‌کشد که ذهن مخاطب را تا به آخر با خود درگیر می‌کند.

هر کدام از اعضای خانواده به دنبال راهی برای کنار آمدن با این خودکشی و پیدا کردن دلیلی مشخص برای آن می‌گردند. به این ترتیب، نویسنده به واسطه‌ی پرداختن به شخصیت‌های موثر در زندگی آقای بادیاری، به کندو کاو علل خودکشی او همت می‌گمارد و از جنبه‌های مختلفی به سراغ مرگ او می‌رود. با دقیق شدن در شخصیت‌ها و پیگیری آنچه که از سر گذرانده‌اند، لاجرم به نسل‌های پیشین خانواده می‌رسیم و در می‌یابیم سرنوشت تمامی آن‌ها به یکدیگر و به نسل‌های پیش از خود گره خورده است، نمی‌توان زندگی هیچ کدام را به صورت منفرد از دیگری بررسی کرد و زندگی آقای بادیاری نیز از این مسئله مستثنی نیست.

فضای تودرتوی داستان کتاب صوتی در اهمیت مرگ بی‌مورد آقای بادیاری در قلمرو خانواده‌ی بادیاری، به ویژه باغ خانوادگی متروکشان، می‌گذرد و در کنار صحنه‌های سورئالی که از مرگ و مردگان الهام گرفته شده است، حس و حالی هولناک به کتاب می‌دهد. مرگ در جای جای این کتاب زنده است و دائما شخصیت‌ها و خواننده را با خود مواجه می‌کند. جریان سیال ذهن و پریدن از ذهن یک شخصیت به شخصیت دیگر نیز از ویژگی‌های فرمی رمان است. بد نیست اشاره کنیم که از نظر محتوایی، کتاب به مضامین عرفانی و فلسفی نزدیک می‌شود و علاوه بر مرگ، به موضوعاتی همچون بیماری، خیانت و کودکی می‌پردازد.

کتاب صوتی در اهمیت مرگ بی‌مورد آقای بادیاری ذیل مجموعه کتاب‌های هزاردستان و به همت نشر چشمه به انتشار رسیده است. نسخه‌ی صوتی آن را به کوشش رادیو گوشه و با صدای حمید محمدی می‌شنوید.

کتاب صوتی در اهمیت مرگ بی‌مورد آقای بادیاری برای چه کسانی مناسب است؟

اگر اهل مطالعه‌ی ادبیات معاصر ایران هستید، یا به سبک رئالیسم جادویی علاقه دارید، این کتاب را از دست ندهید.

در بخشی از کتاب صوتی در اهمیت مرگ بی‌مورد آقای بادیاری: یک داستان نه چندان بلند می‌شنویم

آن روز زیر درخت چنار کهنسال، وقتی دستان کوچک کوهیار در دست‌های بادیاری قفل شده بود و کوهیار به انحنای خطوط کف دست پدرش می‌نگریست، نمی‌دانست چه زمانی باید سپری شود تا چشمان مرطوب و سوگوار پدرش دست از سر او بردارند و به جایی جز چهره‌ی کودکانه‌ی او نگاه کنند.

در آن سن و سال نمی‌توانست عمق اندوه مردی را ببیند که مقابل تصویر کودکی خود ایستاده بود. آن لحظه، بادیاری تردیدی نداشت کوهیار خود اوست که از دل تاریخی از دست رفته باز آمده است. پسرکی که دست‌های کوچکش را در دست گرفته بود، همان سن و سال و همان صورت رنگ‌پریده و چشمان کنجکاو او را داشت، وقتی از سوراخ کلید اشک‌های مادرش را روی کلاویه‌های پیانو می‌دید. با این تفاوت که کوهیار در آن سن و سال هنوز شاهد هیچ فاجعه‌ای نبود.

کوهیار تصمیم گرفت زیر نگاه عذاب‌آور و درخواست بی‌معنای پدرش باقی بماند، اما دست‌هایش را از دستان پدرش بیرون نکشد. باد پاییزی عطر کم‌جان گل‌های آهار را پخش می‌کرد و کوهیار بالاخره با صدایی ملتمسانه از پدرش خواست برود. پدرش بی‌آنکه دست او را رها کند، با او از باغ خانوادگی بیرون رفت، درش را قفل کرد و هرگز به باغ برنگشت.

از زمانی که بادیاری با کوهیار هشت‌ساله از باغ بیرون رفت، باغ خانوادگی متروکه شد و تا مرگ بادیاری باقی ماند. در تمام این مدت، بادیاری بارها و بارها تحت فشار قرار گرفت تا تکلیف باغ را مشخص کند.

فهرست مطالب کتاب صوتی