معرفی و دانلود کتاب صوتی خس بی سر و پا: سفرنامه‌ی اربعین 1436 ه.ق

معرفی کتاب صوتی خس بی سر و پا: سفرنامه‌ی اربعین 1436 ه.ق

کتاب صوتی خس بی سر و پا توسط حمید حسام به رشته‌ی تحریر درآمده است. او در این کتاب خاطرات شخصی خود را از پیاده‌روی اربعین روایت می‌کند و ضمن پیاده‌روی به مرور خاطرات جنگ هشت ساله‌ی ایران و عراق و زنده کردن یاد هم‌سنگرهای شهیدش می‌پردازد.

درباره‌ی کتاب صوتی خس بی سر و پا

فضای پیاده‌روی اربعین را در اثری که پیش رو دارید، کتاب صوتی خس بی سر و پا، ببینید. این اثر به قلم حمید حسام نگاشته شده است و خاطرات او را از پیاده‌روی اربعین در سال 1436 هجری قمری یا به عبارت دیگر سال 1393 هجری شمسی بیان می‌کند. او که زمانی در جنگ میان ایران و عراق شرکت داشته، تجربه‌ی حضور در کربلا را با یادآوری خاطرات جنگ همراه می‌کند و کربلا را به جنگ هفت ساله پیوند می‌دهد.

حمید حسام در سال 1340 و شهر همدان متولد شد و در جوانی در جنگ میان ایران و عراق شرکت کرده و در طول سال‌های بعد از جنگ به نوشتن کتاب‌هایی پیرامون خاطرات جنگ همت گمارد و از روزهایی که خود و هم‌رزمانش پشت سر گذاشتند بسیار گفت. کتاب حاضر نیز اگرچه سفرنامه‌ی پیاده‌روی اربعین است، اما مدام به لحظاتی در گذشته رجوع می‌کند و تصاویر جنگ را به یاد او می‌آورد.

همان اولین لحظه‌ی سوار شدن بر اتوبوس حمید حسام را به یاد خاطرات جنگ و اعزام او به جهبه انداخت تا تمام مسیر و توقف‌ها و تک تک قدم‌هایی که برمی‌داشت. یاد و خاطره‌ی دوستان شهیدش که آرزوی دیدن کربلا را داشتند هر لحظه در قلب او روشن می‌شد. نویسنده عبارت «خس بی سر و پا» را از یک بیت غزلی سروده‌ی محمدحسین طباطبایی برگرفته است که به همراه هم‌سنگرهایش به تفسیر آن می‌پرداخت. این بیت می‌گوید: «من خس بی سر و پایم که به سیل افتادم، او رفت من را هم به دل دریا برد»

کتاب صوتی خس بی سر و پا به همت حوزه هنری استان همدان و توسط انتشارات سوره مهر روانه‌ی بازار کتاب ایران شده و نشر صوتی سماوا نسخه‌ی صوتی آن را در اختیار شما قرار داده است. شما آن را با صدای مهدی طهماسبی می‌شنوید.

کتاب صوتی خس بی سر و پا برای چه کسانی مناسب است؟

کسانی که به کتاب‌های مذهبی به ویژه خاطرات شخصیت‌های مذهبی و یا ادبیات جنگ ایران و عراق علاقه دارند این کتاب را گوش بدهند.

در بخشی از کتاب صوتی خس بی سر و پا: سفرنامه‌ی اربعین 1436 ه.ق می‌شنویم

خوابم یا بیدار، نمی‌دانم. شاید در بیداری هم تحقق یک آرزوی دیرینه به خواب بماند. قریب به 1400 سال از حادثه‌ی کربلا می‌گذرد. عاشورا از پس عاشورا و اربعین از پس اربعین و حالا به من رسیده. ‌ای کاش شهید اسماعیل اکبری کنارم بود و یک سطل آب یخ مثل آن روزها روی سرم می‌ریخت و می‌گفت: «خودتو به خواب نزن! بیدار شو! شعر بخوان!» و من بیدار می‌شدم. حالا نزدیک سی سال از آن روزِ پیش از عملیات کربلای چهار می‌گذرد. آرزوی هر دومان رفتن به کربلا در اربعین بود و من وقتی خبر راهی شدن به مراسم اربعین را از یکی از دوستان می‌شنوم، اولین نکته‌ای که به خاطرم می‌دود، خاطره‌ی سی سال پیش با شهید اسماعیل اکبری است.

فهرست مطالب کتاب صوتی