معرفی و دانلود کتاب وقتی مهتاب گم شد
برای دانلود قانونی کتاب وقتی مهتاب گم شد و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب وقتی مهتاب گم شد
کتاب وقتی مهتاب گم شد تالیف حمید حسام شرح زندگی سردار شهید علی خوشلفظ و روایتی عینی از یک واقعهی تاریخی است که موجب شد سرنوشت خیل وسیعی از مردمان ایران تغییر کند.
وقتی مهتاب گم شد قصه نیست. داستان پردازی و اسطوره سازی هم نیست، بلکه واقعیتی است شبیه اساطیر. واقعیت زندگی و رزم مردی که «خود واقعی اش» را در «شبی که مهتاب گم شد»، پیدا کرد.
علی خوش لفظ که نامش را بخاطر نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشتهاند، سالها بعد در نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی خود نیز دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمانها میشود. همین انقلاب درونی باعث میشود که او در اولین اعزام به جبهه نام خود را به علی خوش لفظ تغییر دهد و سرانجام زندگیاش هم تغییر کند.
علی خوش لفظ یک قهرمان ملی است. این را زخم های نشمرده ای که از او «علی خوش زخم» ساخته گواهی می دهد. علی خوش زخم، نیازی به مدال ملی شجاعت ندارد. بچۀ بازیگوش محلۀ «شترگلوی همدان»، که روزگاری از دیوار راست بالا می رفت، پس از یازده بار مجروحیت با تیر و ترکش و موج و شیمیایی، حالا نمی تواند روی تخت بیمارستان بنشیند. تیر کالیبر تانک در آوردگاه شلمچه و کربلای 5، پس از 26 سال، همسایۀ نخاع اوست.
سردار شهید علی خوش لفظ پس از سالها تحمل درد و رنج ناشی از مجروحیت و صبر در برابر دوری یاران و دوستان، 29 آذر ماه سال 1396 آسمانی شد و به کاروان عظیم شهدا پیوست. او به تعبیر همرزمانش «علی خوش رفیق» بود.
طی هشت سال جنگ، هشتصد نفر از رفقایش شهید شده اند که با نود نفر از آنان رفیق تر و عقد اخوت بسته بود. از این جماعت هشت نفرشان پارۀ تن او بوده اند. برادرانی چون علی محمدی، نادر فتحی، حبیب مظاهری، رضا نوروزی، عباس علافچی، بهرام عطائیان، جمشید اصلیان، و علی چیت سازیان که به رفیق اعلی رسیدند.
علی خوش رفیق برای هیچ کدام از آن ها رفیق نیمه راه نبود. کتاب خاطرات او مرام نامۀ برادری است. علی خوش لفظ، پای دو برادر شناسنامه ای، جعفر و امیر، را نیز به جبهه باز کرد. آن دو نیز خدایی شدند و شیرازۀ کتاب خاطرات علی با آن دو بسته می شود.
فهرست مطالب کتاب
«یا رفیقَ مَن لا رَفیقَ لَه»
فصل اول: کوچه باغ های محلۀ «شترگلو»
فصل دوم: پایگاه راه خون
فصل سوم: بلدچی شانزده ساله
فصل چهارم: نبرد تا آزادی خرمشهر
فصل پنجم: رمضان جنگ تشنگی
فصل ششم: برادران خوش زخم
فصل هفتم: قسم به سمّ اسبان
فصل هشتم: لبخند شفاعت
فصل نهم: من، مهتاب، مین
فصل دهم: نبرد فاو
فصل یازدهم: فرار از هیاهوی نام و عنوان
فصل دوازدهم: پاره های تنم در شلمچه
فصل سیزدهم: همۀ برادران من
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب وقتی مهتاب گم شد |
نویسنده | حمید حسام |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 651 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-175-781-5 |
موضوع کتاب | کتابهای خاطرات دفاع مقدس |
وقتی مطالعه این کتاب تموم شد، این مطلب را براش نوشتم...
معمولا یه کتاب دنبالمه و تو وقتهای پرت میخونمش... تو تاکسی، اتوبوس، شبها زیر پتو و... 😂
خلاصه که گوش شیطون کر، چشمش هم کور، مطالعه را دوست دارم..
دیشب کتاب خاطرات "علی خوش لفظ" تموم شد... از اون دوستی که واسطه خیر شد و این را کتاب معرفی کرد بسیار سپاسگزارم و شدیدا به همه توصیه میکنم این کتاب را بخونند...
کتاب "دا" خاطرات سیده زهرا حسینی، راجع به زندگی مردم جنوب، در روزهای ابتدائی و پس از جنگه...
کتاب "من زنده ام" خاطرات معصومه آباد، راجع به اسرای جنگه
(اگه نخونیشون، نصف عمرت بر فناست)
ولی این کتاب، خود جنگه.... در متن ماجرا قرار میگیری...
نکته جالب کتاب اینه که شهادت اونقدر امر عادیای میشه و اونقدر راحت افراد به شهادت میرسند که تو پیش خودت میگی بدا به حال من... اگه رهرو اونها نباشم...
به نظرم علی خوش لفظ باید زنده میموند تا بلدچی نسلهای بعدی باشه که یه وقت پاشون نره رو مین... یه وقت به کمین دشمن نخورند... گرفتار نشوند...
خلاصه که به قول خودش یه راهکار قفل شده ارائه کرد...
راستی امشب ماه گرفت... دوست دارم تعبیر کنم به "وقتی مهتاب گم شد"
صلوات