معرفی و دانلود کتاب صوتی برگ اضافی

معرفی کتاب صوتی برگ اضافی

کتابی که عاشقان تجربه‌های نو و ماجراجویی را مجذوب خود می‌کند! کتاب صوتی برگ اضافی از منصور ضابطیان، سفرنامه‌ای است که بعد از موفقیت کتاب‌های «مارک و پلو» و «مارک دو پلو» منتشر شد تا یادداشت‌های پراکنده، خاطرات کوتاه و اتفاقات جالب سفرهای این نویسنده و روزنامه‌نگارِ محبوب را به طرفداران ارائه دهد.

درباره‌ی کتاب صوتی برگ اضافی

تصور کنید به یک رستوران رفته‌اید، برای خود یک غذای پلوییِ حسابی با انواع مخلفات سفارش داده‌اید و بعد برای اینکه کِیفتان را تکمیل کنید، می‌گویید یک کباب برگ داغ و آبدار هم برایتان بیاورند! این توصیفی است که خود منصور ضابطیان، از کتاب جدیدش یعنی کتاب صوتی برگ اضافی ارائه می‌دهد. اگر دو کتاب «مارک و پلو» و «مارک دو پلو» همان غذای اصلی بوده‌ باشند، این اثر، همان کباب برگ اضافه است که زندگیتان را رنگین‌تر از چیزی که پیش از این بوده می‌کند!

ضابطیان در دو اثر قبلی خود، به‌طورمفصل شرح خاطرات سفرهایش را به نقاط مختلفِ دنیا از جمله کنیا، بلژیک، چک، هلند، آلمان، فرانسه، اسپانیا، لبنان، هند و...، با زبان گرم و صمیمی همیشگی‌اش، برای مخاطبان روایت کرده. این دو کتاب در کنار اطلاعات جالبی که از کشورهای مختلف ارائه می‌دهند،‌ جهان‌بینی ضابطیان را هم به‌عنوان یک جهان‌گرد ایرانی،‌ به‌خوبی به نمایش می‌گذارند. اما کتاب سوم که هم‌اکنون پیش روی شماست، یعنی کتاب صوتی برگ اضافی، صرفاً یک خوانش دلپذیر است که یادداشت‌ها، جذابیت‌ها، و خاطرات به‌یادماندنی سفرهای او را که در دو کتاب قبلی بر اساس نوع محتوا مجالی برای گفتنشان نبود، در اختیار مخاطب قرار می‌دهند.

تجربه‌ی گوش دادن به کتاب صوتی برگ اضافی شبیه یک دورهمی گرم و دلنشین با دوست صمیمیتان است که از قضا، نقاط زیادی از جهان را دیده و در هر نقطه خاطره و تجربه‌ای را برای خود رقم زده. گاهی با خاطراتی که می‌شنوید از ته دل می‌خندید، گاهی چشمانتان از تعجب گرد می‌شود و گاهی هم غم می‌آید و کنج دلتان می‌نشیند. هر چه هست، این کتاب می‌تواند برای ساعاتی، شما را به بهترین شکل ممکن سرگرم کند و دانستنی‌های جالبی را هم در مورد فرهنگ‌های متنوع جهان در اختیارتان قرار دهد.

در کتاب صوتی برگ اضافی با منصور ضابطیان همراه می‌شویم تا سری به تایلند بزنیم؛ سرزمینی که پر از خوراکی‌های متفاوت و جالب است. بعضی از آن‌ها مثل نارگیل‌های تروتازه کاری می‌کنند که آرزو کنید کاش همچنان یک میمون باقی می‌ماندید و بعضی هم مثل چیپس جوجه‌ی یک روزه، باعث می‌شوند از زندگی روی کره‌ی زمین سیر شوید. اما ضابطیان تعریف می‌کند که در این سرزمین عجایب، به صحنه‌ی آشنایی برخورد کرده است؛ مرد ماهی‌فروشی که به سیاق ماهی‌فروشان در نزدیکی نوروز، یک بشکه پر از آب و ماهی‌های کوچک را کنار خیابان گذاشته بود و به مردم می‌فروخت. منصور ضابطیان در ابتدا از تلاش مرد برای فروختن ماهی به خودش می‌گوید، و از اینکه چطور به مرد توضیح داده که توریست است و نه آکواریومی دارد و نه تنگ ماهی که حالا این ماهی‌های کوچک به کارش بیاید. اما کنجکاوی، نویسنده را در همان نزدیکی نگه می‌دارد تا ببیند تایلندی‌ها با این ماهی‌ها چه می‌کنند و آیا مراسمی شبیه به نوروز دارند که ماهی لازمشان شود؟ اتفاقاتی که در دقایق بعدی می‌افتند، او را از تعجب بر سر جایش میخکوب می‌کنند...

ضابطیان تعریف می‌کند که زوج جوانی به مرد ماهی‌فروش نزدیک می‌شوند و با کلی ذوق، درخواست ماهی می‌کنند. مرد فروشنده یک کیسه‌ی پلاستیکی برمی‌دارد، کمی از آب بشکه را در آن می‌ریزد و بعد با دقت، چند ماهی کوچک را با توری می‌گیرد و داخل کیسه می‌اندازد. بعد هم یک نی روی در کیسه می‌گذارد و دورش را گره می‌زند. عالی است! حتی یک نی هم می‌گذارند ماهی‌های زبان‌بسته هوای تازه بخورند! اما اندکی بعد، که زن و مرد به نوبت از نی برای نوشیدن آب درون کیسه و بعد هم خوردن ماهی‌های بخت‌برگشته به شکل زنده استفاده می‌کنند، بساط ماهی نوروز و حمایت از حقوق حیوانات در ذهن منصور ضابطیان منجمد می‌شود...

کتاب صوتی برگ اضافی کاری از نشر صوتی نوین کتاب گویا و انتشارات مثلث است. این کتاب را با صدای گرمِ خودِ منصور ضابطیان می‌شنوید.

کتاب صوتی برگ اضافی برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به سفر و ماجراجویی علاقه دارید و از شنیدن تجربه‌های تازه لذت می‌برید،‌ گوش سپردن به این کتاب کاری است که نباید از دستش بدهید!

در بخشی از کتاب صوتی برگ اضافی می‌شنویم

دیدار اول؛ پاییز 1390 است، جزیره‌ی میکونوس در یونان. تابستان تازه تمام شده و اولین باران پاییزی جزیره را غافلگیر کرده. باران که هیچ، در واقع پارگی آسمان است که جراحی می‌خواهد انگار. باید با کشتی به آتن برگردم. کشتی رأس ساعت دو راه می‌افتد و من نیم ساعت زود رسیده‌ام. یک خرت‌وپرت‌فروشی که چیپس و بیسکوییت و این‌جور چیزها دارد،‌ تنها جای مسقفی است که می‌شود پیدا کرد. می‌روم آنجا تا هم خیس‌تر نشوم و هم با نوشیدن یک قهوه وقتم را بگذرانم. بین آن چند نفر، فقط پسر حدوداً سی‌ساله‌ای دارد قهوه می‌خورد. چشم تو چشم می‌شویم. به قهوه‌اش اشاره می‌کنم و می‌پرسم: «چطوره؟»

فهرست مطالب کتاب صوتی