معرفی و دانلود کتاب صوتی بن بست

معرفی کتاب صوتی بن بست

کتاب صوتی بن بست نوشتهٔ صادق هدایت، داستان کوتاه مردی تنها به اسم «شریف» را روایت می‌کند که دچار ملال و پوچی شده تا زمانیکه در محل کارش با جوانی آشنا می‌شود و زندگی‌اش را تغییر می‌دهد. این داستان از مجموعه «سگ ولگرد» انتخاب شده است.

درباره کتاب صوتی بن بست:

سال‌ها پیش شریف از یک خانواده اعیان در شهرستان برای ادامه تحصیل به تهران آمد و بعد از پایان تحصیلات به شهرش بازگشت. او حالا به رئیس اداره مالیه تبدیل شده اما اهمیت چندانی به کارش نمی‌دهد. وی تمام دوستان و همکاران خود را می‌بیند که در کارشان پیشرفت کرده‌اند. اما خودش درحال درجا زدن است و تنها چیزی که آرامش می‌کند، عرق و تریاک است.

یکی از روزها که شریف در محل کارش بود، کارمند جوانی به آن‌جا می‌آید که بسیار به دوست قدیمی‌اش شباهت دارد. «محسن» دوست دوران جوانی شریف تنها مدت کمی بعد از ازدواج در دریا غرق شده بود و شریف که نتوانسته بود جلوی مرگش را بگیرد، همیشه خود را مقصر می‌دانست. اما چیزی نمی‌گذرد که شریف متوجه رابطه‌ای بین کارمند جوان و محسن می‌شود.

صادق هدایت در کتاب بن بست که یکی از داستان‌های مجموعه «سگ ولگرد» به شمار می‌آید، درواقع می‌خواهد این پیام را منتقل کند که انسان‌های خوب مثل شریف، درگیر نوعی ملال هستند؛ چراکه به دروغ و دغل‌بازی علاقه‌ای ندارند و بدون آن هم در جامعه کنونی نمی‌توان به جایی رسید. او همچنین به این نکته اشاره می‌کند که در این دنیا به جز لذت‌های سطحی و زودگذر چیزی برای ارائه وجود ندارد.

این نویسنده در کتاب حاضر به خوبی این عقیده را پیاده کرده که انسان‌ها چون می‌دانند دنیا چیزی برایشان به ارمغان نمی‌آورد، می‌خواهند با خوش‌گذرانی و لذت‌های سطحی خود را گول بزنند. هدایت همچنین حس دلسوزی که در تمام داستان‌هایش نسبت به انسان‌های طرد شده در جامعه داشته، در این داستان هم به خوبی به نمایش می‌گذارد.

در ادامه باید گفت داستان بن بست هم مثل اکثر داستان‌های هدایت دارای نوعی تفکر روان‌شناختی فرویدی است. این تفکر این موضوع را بیان می‌کند که انسان چون برخی از احساسات و عواطف خود را مدام سرکوب می‌کند، این احساسات به سمت ناخودآگاه او کشیده می‌شوند و در خواب و رویا خود را نشان می‌دهند.

برخی از نظرات درباره کتاب صوتی بن بست:

- مضمون اصلی داستان، احساس گناه عمیق شریف از بابت غرق شدن محسن در دریاست؛ گرچه او هیچ‌گونه مسئولیتی در این فاجعه نداشته است. (محمد علی همایون کاتوزیان)

- شریف نیز مانند بسیاری از آدم‌های اصلی داستان‌های هدایت (مانند داش آکل، آبجی‌خانم، داودگوژپشت، و راوی بوف کور) محکوم به‌ تنهایی است و همچنین اعتقاد او به جبر و تقدیر که پس از مرگ دوستش در جملهٔ «باید این اتفاق بیفتد» منعکس است، به صورت نخستین احساس او پدیدار می‌شود. (محمد بهارلو)

کتاب صوتی بن بست مناسب چه کسانی است؟

اگر به داستان‌های کوتاه فارسی و آثار صادق هدایت علاقه دارید، شنیدن این کتاب برایتان لذت‌بخش خواهد بود.

صادق هدایت را بیشتر بشناسیم:

این نویسنده بزرگ ایرانی و از اولین بنیان‌گذاران ادبیات داستانی مدرن ایران، آثار برجسته‌ای از خود به جا گذاشته است. او در خانواده‌ای صاحب منصب و اهل‌قلم به دنیا آمد و در سال 1281 تحصیلات را از دارالفنون آغاز کرد و پس از مدتی وقفه، در مدرسهٔ فرانسوی سن‌لویی آن را ادامه داد.

صادق هدایت (Sadegh Hedayat) در داستان‌نویسی، همان جایگاهی را دارد که نیما در شعر فارسی. به شکلی که هر دو آن‌ها فرزند زمانهٔ خود بودند؛ نگاه و صدایی نو داشتند، و خواهان ایجاد تحول اساسی در فرم و محتوای ادبیات فارسی بودند.

وی آثار متنوعی در سبک‌ها و موضوعات مختلف از خود برجای گذاشته اما همواره نامش با رمان «بوف کور» گره خورده است؛ رمانی که آن را یکی از درخشان‌ترین داستان‌های معاصر ایرانی به شمار می‌آورند. هدایت همچنین مقالات، ترجمه‌ها و نوشته‌های زیادی را نوشته که از طریق آن‌ها توانسته تاثیر عمیقی روی جریان روشنفکری ایرانی‌ها بگذارد؛ افرادی چون بهرام بیضایی، هوشنگ گلشیری، عباس معروفی، غلامحسین ساعدی و... از جمله هنرمندانی بودند که به نوعی از زندگی هدایت تاثیر گرفته‌اند.

ازجمله آثار مهم و تأثیرگذار این نویسنده برجسته می‌توان به «سه قطره خون»، «علویه خانم»، «بوف کور» و «سگ ولگرد» اشاره کرد.

در بخشی از کتاب صوتی بن بست می‌شنویم:

یک روز گرم تابستانی که آسمان از ابرهای تیره پوشیده شده بود، در اداره‌ی مالیه کار فوق‌العاده‌ای پیش آمد کرد؛ از یک‌طرف مفتش تحدید تریاک از مرکز رسیده بود و از طرف دیگر کمیسیون‌های اداری مانع شد که شریف ظهر به خانه برود. ناهار را در اداره خورد و غلامرضا با تردستی مخصوصی در اتاق آبدارخانه‌ی اداره بساط فور را برپا کرد. شریف به عجله مشغول رسیدگی کارهای اداری شد و یکی دو بار مجید را احضار کرد ولی مجید به اداره نیامده بود.

هوا گرگ‌ومیش بود که غلامرضا هراسان به اداره آمد و به زور وارد اتاق کمیسیون شد. قیافه‌ی او به اندازه‌ای گرفته بود که شریف یکه خورد، از پشت میز بلند شد و به عجله پرسید: «مگر چی شده؟»

فهرست مطالب کتاب صوتی