معرفی و دانلود رایگان کتاب بوف کور

عکس جلد کتاب بوف کور
قیمت:
رایگان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب بوف کور و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب بوف کور و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب بوف کور

بوف کور مهمترین اثر صادق هدایت است. کتابی پر از نماد که از چنان عمق و محتوایی برخوردار است که با انواع مختلف تحلیل‌ها قابل بررسی هست. تا به حال نقدهای بسیاری، به ویژه در حوزه نقد روان‌شناسانه، از داستان بوف کور ارائه شده است. این اثر سمبولیک آنقدر عمیق است که هرکسی قادر به درک آن نیست و از دید خود آن را تفسیر می‌کند. کتاب‌های متعددی در شرح و تفسیر بوف کور نوشته شده است که هرکدام از دید همان نویسنده بوف کور را تفسیر می‌کند. شاید بتوان گفت «بوف کور» معروفترین و تنها داستان ایرانی است که هم طرفداران و عاشقان بسیار و هم در نزد بسیاری دیگر مطرود و منفور است.

از متن کتاب:

در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره در انزوا روح را آهسته در انزوا می‌خورد و می‌تراشد. این دردها را نمی‌شود به کسی اظهار کرد، چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می‌کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آمیز تلقی بکنند - زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی بتوسط شراب و خواب مصنوعی بوسیله افیون و مواد مخدره است - ولی افسوس که تأثیر این گونه داروها موقت است و بجای تسکین پس از مدتی بر شدت درد می‌افزاید.

آیا روزی به اسرار این اتفاقات ماوراء طبیعی، این انعکاس سایه‌ی روح که در حالت اغماء و برزخ بین خواب و بیداری جلوه می‌کند کسی پی خواهد برد؟ من فقط بشرح یکی از این پیش آمدها می‌پردازم که برای خودم اتفاق افتاده و به‌قدری مرا تکان داده که هرگز فراموش نخواهم کرد و نشان شوم آن تا زنده‌ام، از روز ازل تا ابد تا آنجا که خارج از فهم و ادراک بشر است زندگی مرا زهرآلود خواهد کرد زهرآلود نوشتم، ولی می‌خواستم بگویم...

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب بوف کور
نویسنده
سال انتشار۱۳۹۴
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات92
زبانفارسی
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان فلسفی ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب بوف کور

FARIBA AKBARI
۱۳۹۸/۰۲/۱۱
درود بر دوستان بهتر بعداز خواندن کتاب‌هایی مانند بوف کور نقد ادبی آن کتاب را هم خواند تا پی به اصل داستان برد هدایت در بوف کور از تنهاییش صحبت میکند و از ایرانی که دنبال ان است چرا که دوستان روشنفکرش یک دفعه به دلیل ایران دوستی و میهن دوستی او بر ضدش شدند خودش میگوید این مجتبی مینوی که تا دیروز را مجیز گوبلز میگوید امروز در مخ لندن نشسته بست و وقیحانه از چرچیل تعریف میکند (چرچیل و استالین ایران را اشغال کردند در جریان جنگ جهانی دوم) و در جایی دیگر میگوید اینها همه دوست من بودند که الان در مخ لندن نشسته‌اند و از من بدگویی میکنند چون به آنان نپیوستم من را لعن و نفرین میکنند البته لازم به ذکر است که حزب توده با هدایت درافتاد درباره خودکشی هدایت هم سوال زیادی است و برخی بر این اعتقادند که هدایت را کشتند و بعد ماجرای قتل را به شکل خودکشی نشان دادند چون هیچ نامه‌ای مبنی بر خودکشی از هدایت پیدا نشده اما درباره بوف کور، بوف کور داستان ایران گمشده و ایران قدرتمندی است که هدایت عاشق آن است نیلوفر، نیلوفری که او روی قلمدان میکشد و از سوراخ روف او را می‌بیند و عاشقش میشود همان ایرانی است که مورد هجوم اسکندر و عرب و مغول اواقع شده، نیلوفری که با چشمان سیاه و درشت به او خیره شده و وقتی به هدایت میرسد می‌میرد و هدایت بقدری عاشق این ایران است که جسد او را تکه تکه میکند و در قبرستانی در ری دفن میکند تا همیشه به یادش باشد بعد ما نیلوفر دیگری را می‌بینیم نیلوفری که زن لکاته‌ای شده و با هدایت ازدواج کرده ولی با همه نرد عشق میبازد جز هدایت نیلوفر دوم در حقیقت ایرانی است که مرود هجوم حمله اسکندر و عرب و مغلو ل واقع شده و دیگر وفادار نیست هدایت دنبال نیلوفر پاک و باکره و دست نخورده‌ای است که در ابتدای داستان در مقابل چشمانش ظاهر میشود ولی نیلوفر دوم که زن لکاته‌ای شده که با همه هست جز هدایت در حقیقت ایرانی است که دیگر از بکر بودن درامده است بوف کور داستان جغد کوری است که بر خرابه‌های ایران باستان نشسته و به آن مینگرد
Masi Fasi
۱۳۹۷/۱۲/۲۸
ﺻﺎﺩﻕ هدایت در کتاب بوف کور از سیزده درد مشترک ایرانیان چنین مینویسد:

١ - ﺍﮐﺜﺮ ﻣﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ‌ﻫﺎ ﺗﺨﯿﻞ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻔﮑﺮ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯿﻢ.
٢ - ﺩﺭ ﻫﺮ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺷﺨﺼﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻠﯽ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯿﻢ.
٣ - ﺑﺎ ﻃﻨﺎﺏ ﻣﻔﺖ ﺣﺎﺿﺮﯾﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭ ﺑﺰﻧﯿﻢ.
٤ - ﺑﻪ ﺑﺪﺑﯿﻨﯽ، ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺧﻮﺵ ﺑﯿﻨﯽ ﺗﻤﺎﯾﻞ ﺩﺍﺭﯾﻢ.
٥ - ﻧﻮﺍﻗﺺ ﺭﺍ ﻣﯽ‌ﺑﯿﻨﯿﻢ، -
ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺭﻓﻊ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻗﺪﺍﻣﯽ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ.
٦ ﺩﺭ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻓﻀﻞ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦ ‌ «ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﻢ‌» ﺷﺮﻡ ﺩﺍﺭﯾﻢ.
٧ - ﮐﻠﻤﻪ‌ﯼ ‌ «ﻣﻦ ‌» ﺭﺍ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ‌ «ﻣﺎ ‌» ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﯽ‌ﺑﺮﯾﻢ.
٨ - ﻏﺎﻟﺒﺎً ﻣﻬﺎﺭﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺶ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯿﻢ.
٩ - ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﯽ‌ﺑﺮﯾﻢ ﻭ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ.
١٠ - ﺍﺯ ﺩﻭﺭﺍﻧﺪﯾﺸﯽ ﻭ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ‌ﺭﯾﺰﯼ ﻋﺎﺟﺰﯾﻢ ﻭ ﺩﭼﺎﺭ ﺭﻭﺯﻣﺮﮔﯽ ﻣﯽ‌ﺷﻮﯾﻢ.
١١- ﻋﻘﺐ ﺍﻓﺘﺎﺩﮔﯽ‌ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻭ ﺗﻮﻃﺌﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯﯾﻢ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﺁﻥ ﻫﻢ ﻗﺪﻣﯽ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﺭﯾﻢ.
١٢ - ﺩﺍﺋﻤﺎً ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﺼﯿﺤﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ، ﻭﻟﯽ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﯽ‌ﮐﻨﯿﻢ.
١٣ - ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻗﯿﻘﻪ آخر ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﯾﻢ.
yarta yaran
۱۳۹۹/۰۸/۲۷
اول از همه مطمئن بشید که نسخه یِ اصلی و کامل رو میخونید به شکلی که باید این پنج بخش اصلی رو به ترتیب داشته باشید: قسمت اول و نقاشی و سوراخ و قطعه قطعه کردن و گورکن و چال کردن و...، قسمت دوم نسب خانوادگی و دوئل پدر و عمو سر مادر و...، قسمت سوم و زن لکاته و قصاب و مرد خنزر پنزری و...، قسمت چهارم و یک خواب یا وهم کوتاه در دل قسمت سوم که اگر بخوایم توالی اتفاقات رو چنان که هدایت میخواد قبول کنیم میشه گفت خواب دیدن بیداری یا واقعیت در خواب، و قسمت پنجم و اخر که یک صفحه بیشتر نیست و برگشت به انتهای قسمت اول و تمام. اگر بتونید چاپ انتشارات صادق هدایت رو گیر بیارید همه یِ آنچه هدایت نوشته بی کم و کاست و بی پس و پیش دارید.
دوم اینکه ابتدا هیچ نقد و نماد شناسی رو نخونید (دانسته هایتان به کنار) و فقط برید سراغ خود داستان، چون آنچنان قوی و استوار نوشته شده که انچه را که باید احساس کنید خواهید کرد، و درستش هم همینه که داستان باید اول تک و تنها خواندنی و فهمیدنی باشد که به کمال خواندنی است و درک شدنی.
سوم اگر سن عقلیتان همواره زیر 30 است هرگز این کتاب را نخوانید ولی اگر به 30 رسیدید و کتابخوان نیستید به این ترتیب شروع کنید: تنهایی پرهیاهو بوهومیل هرابال، روی برف نمناک (قسمت دوم یادداشت‌های زیرزمینی) داستایوسکی، بیگانه آلبر کامو و سر آخر یگانه شاهکار ادبیات ایران بوف کور
حسین فرخی
۱۳۹۷/۰۲/۰۹
کتابی که یه بار خوندمش. نمیخوام بگم صد در صد درکش کردم. ولی چیزی که دیدم یه آدم بسیار ضعیف که داره مشکلات و بدبختی‌های خودش میلوله. آدمی که نسبت به تمام انسان‌ها تنفر داره. در کل یه آدمه تسلیم شده دیدم. بنابراین به این نتیجه رسیدم دوباره خوندن کتاب گرچه ممکنه کمک کنه کتاب رو بهتر درک کنم ولی تو به زندگی درد من نمیخوره‌. راستش دوست ندارم دنیا رو از دیدگاه صادق هدایت ببینم. حداقل ترجیح میدم دیدگاه‌های متعادل تری رو انتخاب کنم.
f h
۱۳۹۸/۰۷/۱۳
من فقط میخاستم بگم لطفا هیچ وقت در مورد هیچ کس قضاوت نکنید شما میتونید این کتابو دوست نداشته باشید یا حتی ازش متنفر باشید ولی حق ندارید به نویسنده کتاب توهین کنید چون شما هیچ وقت توی شرایط اون نبودید.
فاطمه مویدی
۱۳۹۸/۱۲/۲۸
کتاب بسیار ژرف و عمیقی هست. اینکه نویسنده از نمادها برای رسوندن منظور استفاده کرده خیلی به زیبایی اثر افزوده و به فهم بهتر و راحت تر خواننده کمک میکنه. توصیه من این هست که وقتی این کتاب رو میخونید تنها به ظاهر مطالب دقت نکنید سعی کنید از نگاهی متفاوت و عمیق استفاده کنید تا اثر رو بهتر درک کنید و به پندهای مورد نظر نویسنده دست پیدا کنید.
این نوشته ذهن را به دنیای تخیل وارد می‌کند و همانطور که می‌دانیم تخیل ذهن را به اندازه تمام جهان گسترده می‌کند، طوری که می‌توان در یک آن هم به دریا سفر کرد و هم به ماه و در حقیقت به دور‌ترین نقاط، با این شیوه می‌توان به تعالیم راحت تر دست یافت.
این اثر علاوه بر اینکه از طریق متن سودمند واقع می‌شود به طور غیرمستقیم نیز به تقویت قدرت تصور ما می‌پردازد و چون واقعیت و تخیل را با هم ادغام کرده است، ذهن را به چالش کشیده و بخش تعادلی ذهن را نیز قوی می‌کند. همچنین این وادار کردن ذهن به تفکر قدرت استدلال را نیز تقویت می‌کند.
به شخصه از کتاب راضی بودم. با تشکر از برنامه خوبتان.
romina javaheri
۱۴۰۱/۱۱/۱۸
سه دوره از زندگی هدایت با نماد عشقش به مادر و همسر و معشوقش که هیچ کدوم روهم به معنای واقعی نداشته و نتونسته بدرستی لمس کنه
ایرانی که خاکش مثل یک مادر میمونه و باعث پرورش ایرانیانش باید باشه ولی نهایتا تونسته دایه باشه شیر میده ولی محبت مادری وجود نداره (خصلت دایه)... همسری که باید مال تو باشه که
هست و نیست و نمیدانی اصلا مال توست یا توهمی بیش نیست ایرانی که نمیدانیم مال ماست یا نه ایرانی هستیم نیستیم... معشوقی که در توهمش زنده شد و در توهم مرد و و...
داستان دوره‌های ایران ایران ایران و باز هم ایران در بستر حکایتی که در ظاهر جنائیست پر از هرزگی و تن پارگی مثل ایرانی که تکه تکه شده و پر از خون و... صادق هدایت عاشق ایران بود. باید از تفکراتش از زبان نویسندگان و همدوره‌ای هایش بشنویدش کمی با روحیاتش اشنا شوید بعد به سمت نبض قلمش برید.. وگرنه مفاهیم و درک کتاب براتون سخت میشه و درنهایت درحد یه کتاب جنایی با توهمات مردی معتاد یا مست با پاره‌ای از توضیحات مندرآوردی در ذهنتون میمونه...
گریز دیگه هم این هست که مثل یه داستان بخونید و لذت ببرید و بعدا نقد و بررسیهاشو بخونید و ببینید چقدر شگفت زده میشید و واستون چندین برابر جالب میشه و دوسدارید احتمالا یبار دیگه بخونیدش!
کتاب بوف کور کتابیه که هنوز هم در جهان نقدش میکنند پس من هم که دارم مینویسم شاید بدرستی هنوز به عمق افکار و قلم هدایت راه نیافته باشم، من هم در حد فهم و دونسته هام برای کتابراهی‌های عزیز نوشتم بلکه براتون راهگشای خوندن و درک بهتره بوف کور باشه... سپاس از هرکه وقت گذاشت و این نظر رو خوند🌸 روحت شاد صادق هدایت 🍃و سپاس از کتابراه جان🙏🏻
فاطمه رئوفی
۱۴۰۱/۰۸/۳۰
رمان بوف کور رمان نمادین و پیچیده‌ای است که برای درک بهتر باید چند مرتبه آن را خواند و تحلیل‌های موجود بر این رمان را مطالعه کرد. جایی که این رمان شهرت جهانی دارد و نویسندگان مشهور دنیا (برتون، موراویا و میلر) از آن نام برده اند، حیف است که خواننده ایرانی آن را نخوانده بگذارد!!رمان‌هایی هستند که و سطر اولشان شُهره عام خاص است. در تاریخ ادبیات داستانی ایران، «بوف کور» صادق هدایت یکی از اینهاست. [ «در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد» ]. این جملۀ اول رمان «بوف کور» بر تارک ادبیات داستانی ایران می‌درخشد و انگار که نوری می‌تاباند بر زخم و جراحت تاریخی انسان ایرانی و همچنین بر زخم و جراحت انسان‌هایی در تمامی جهان که با مسائلی چون عشق و مرگ و ناکامی و تحقیر و وصل و فراق و ترس و اضطراب و وحشت و تهدید و تنهایی درگیرند. راوی «بوف کور» مردی ست که گویی تاریخی پر از مرگ و ناکامی و خون و کُشتار و عقده و تحقیر و زنانِ مثله شده را در درون خود و در ناخودآگاهش حمل می‌کند. «بوف کور» روایت وزنِ سنگین تاریخ و فجایع تاریخی بر پیکرِ اکنون است. راوی، عشق می‌جوید اما مرگ به کف می‌آورَد و این مرگ را البته به دست خودش رقم می‌زند، چرا که اوست که مانند پادشاهِ قصه‌های «هزار و یک شب» زن‌ها را به خلوت خود می‌برد و به قتل می‌رساند تا انتقام خیانت یک زن را از همۀ زن‌ها بگیرد. راوی، گویی با مرگ زندگی می‌کند و با خاطره و حافظۀ تاریخی که از مرگ و خشونت انباشته است. او این تاریخ را انگار در لحظه‌ای که با تنِ مُرده زن اثیری روبه رو می‌شود در وجود خود احساس می‌کند و همۀ کلمات و افکاری را که به نوعی وابسته به این تاریخ کهن و بیانگر آن‌اند می‌بیند.
reza tasooji
۱۳۹۸/۰۵/۱۵
بخش زیادی از نسخه اصلی کتاب در این نسخه حذف شده! پیشنهاد میکنم که نسخه اصلی کتاب رو تهیه کنین و بخونین. فضای کتاب یک فضای نمادین هست که برداشت‌های مختلفی ازش میشه. کتاب رو به دو بخش میشه تقسیم کرد زمانی که زن به عنوان فرشته شناخته میشه و به منزل راوی وارد میشه و از بین میره و پیرمرد با خوشحالی قبر تکه تکه شده زن رو میکنه و بخش دوم که زن به همه تعلق داره به جز راوی و شخصیت دایه و قصاب در کنار پیرمرد معرفی میشن. داستان در دو زمان مختلف جلو میره و به نظر من زن هویت ایران هست که نابود میشه و فرهنگی که از بین میره و بی‌فرهنگی فرهنگ جدید میشه. این برداشت ساده‌ترین برداشت از این کتاب هست و برداشت‌های زیادی میشه از کتاب کرد. صادق هدایت به بهترین شکل ممکن این فضای مرگ و پوچی این بی‌هویتی و تبدیل شدن خودش به پیرمرد داستان رو بیان میکنه.
F.M
۱۴۰۲/۰۱/۰۷
کتاب بوف کور کتاب بسیار جالب و تامل برانگیزی است که برای هر سنی و هرفردی توصیه نمی‌شود و باید حداقل دو بار اونو خوند تا متوجه اون وغرق در اون شد ومن خودم قصد دارم یکبار دیگر این کتاب رابا دید متفاوت تری بخونم و آنرا درک کنم. در این کتاب شاهد رفتار جنون آمیز هستیم و داستان در مورد مردی که در جایی که هیچکس در اطراف آن نیست زندگی میکند و بجز یک بطری شراب چیزی برای پذیرایی از مهمانانش ندارد و این مرد بسیارتا بسیار تنها است ودرد‌های زیادی را در زندگی تحمل کرده است ک یک شب یک زن با ظاهری عجیب و آشفته در این ویرانه را میزندو.....
این کتاب بسیار مشهور است و به چند زبان مختلف ترجمه شده است. پیشنهاد میکنم این کتاب را با دید متفاوت تری بخوانید در ابتدا که این کتاب را خواندم نظری نداشتم جز اینکه این مرد دچار جنون رفتاری شده است اما نظرهارو که دیدم و خواندم میخواهم اینبار با دید بهتری آنرا بخوانم وغرق آن شوم.
ممنون از کتاب راه.
م ف
۱۴۰۱/۱۰/۱۸
من این کتاب و براساس تعاریفی که از صادق هدایت شنیده بودم و رای بالایی که گرفته بود خوندم و اصلا خوشم نیومد و قلم نویسنده را نپسندیدم
تم پوچی و افسردگی و ناامیدی داره. موقع خوندن کتاب حس خوبی نداشتم.
داستان خیلی گیج و نامفهوم شروع شد بعضی فعل‌ها در جملات مشابه پشت سر هم تکرار میشدند! لزوم تکرارها
را نمیفهمیدم. ضد و نقیضها زیاد و اغراق آمیز بود نمیفهمیدم راوی قصد داره راجع چی حرف بزنه!
ماجراهای اولین ملاقات با عمو! عاشق شدن که اشاره میکنه یک ثانیه دید و بعد نیم ساعت راجع جزعی‌ترین اجزا و ویژگیهای ظاهری معشوق حرف میزنه! از آنچه در چشمها‌ی صورت در تاریکی او دیده، سخنها میگه و ماجرای خاک کردن جسد با چمدون و اصلا درک نکردم یعنی چی!
جوری از سر بریدن و جدا کردن دست و پا گفته که انگار داره سیب قاچ میکنه!
بعلاوه کتاب غلط املایی فراوان داشت. بعضی کلمات حروف گمشده داشتند، متوجه کلمه نمیشدم!
احساس میکردم یک نفر هذیان و پرت و پلا میگه. نه تنها راوی داستان متعادل نیست بلکه نویسنده هم موقع نوشتن کتاب، شرایط متعادلی نداشته! البته من آقای هدایت را اصلا نمیشناختم
بیشتر تعجب کردم که چطور اینقدر رای بالا گرفته بود!
سایر نظرات رو که خوندم یکی از دوستان نقد جالبی نوشته بودمتوجه شدم آقای هدایت کتاب و براساس شرایط در هم ریخته آن زمان ایران نوشته و یک جور حس خودش و نسبت به ایران بیان کرده!
با احترام به نویسنده و طرفدارانش، من هیچ جوری نتونستم با این کتاب ارتباط برقرار کنم و مفاهیم عمیقی که دوستان طرفدار به آن اشاره میکنند را درک نمیکنم. به نظرم نوشته‌های صادق هدایت سلیقه خاص میخواهد که با سلیقه من جور نیست اولین و آخرین کتاب از نویسنده بود که خوندم. شاید اگر نسخه صوتی اونو گوش میدادم بهتر بود
AzizQasemi
۱۴۰۱/۰۷/۰۶
شاید اگر ده سال پیش این کتاب رو میخوندم، به نظرم یک کتاب مزخرف وبی مفهوم مینمود، اما حالا که خوندم برای لحظه‌ای نمیتوانستم چشم ازین داستان ونمادهای بدیع واون حس توصیف درد که در زندگی یک نفر میپیچه ونمیتونه به هیچ کس بگه، بردارم، وقتی به داخل داستان میری جایی فکر میکنی این تو هستی که در اتاق اون و و مردخنزرپنزر دوقطبی داری زندگی میکنی، داری رنجی رو میکشی که اون نمیتونست به کسی بگی والبته براش مهم هم نبود که کسی بدونه ویا ندونه، من نمیخوام بگم که زندگی همش تواَم با نا امیدیه ولی این حس خوره مانند دروجود خیلی‌ها هستش، مخصوصا وقتی در خاورمیانه به دنیا آمده باشی در اطرافت پر از رجال چاپلوس وانسانهای نفهم نون به نرخ روز خور در هم بلولند.... قصه طولانی نشود، این اثر یک شاهکار بامعناست وقتی که همراه با خواندن درون آن درآیی وهرآنچه هست را خودت حس کنی.
Mah Srv
۱۴۰۱/۰۱/۲۶
بوف کور کتاب ساده و سطحى نیست مخصوصا که نویسنده‌اش هدایت باشه پس طبعا باب میل همه هم نیست. کسى که دنبال رمان عاشقانه، آموزنده و پند دهنده یا انگیزشى هست بهتره نخونه.
علارغم تمام اینها ى شاهکار ادبیه که هیچ نویسنده اى نمیتونه مشابهش رو خلق کنه. هرکسى بار اول بخونه این حس رو میده که نویسنده تو حالت
نئشگى اون رو نوشته در حالى که طبق زندگى نامه هدایت زمان زیادى صرف نوشتنش شده و کتاب خیلى عمیق و سنگینى هست. موقع خوندن این احساس رو به آدم میده که انگار توهمات راوى داستان رو در خواب تجربه کرده و این یعنى نوشته نه تنها در ضمیر خودآگاهت که به ضمیر ناخودآگاهت هم نفوذ کرده. در واقع ناامیدى و جو منفى حاکم بر داستان خاص و متفاوته و حتى به نظر من زیبا هست. مسلما خالق این اثر میتونست ى رمان آبکى و با پایان خوش و خرم تحویل مردم بده ولى بهتر که نداده.
آریا آزادپور
۱۴۰۳/۰۸/۲۲
از بوف کور به عنوان یکی از بهترین رمان‌های قرن بیستم یاد می‌شود. اثری که هم به سبک کارهای ادگار آلن پو خیالی و ترسناک است و هم تحت تاثیر هزار و یک شب قرار دارد و علاوه بر این، نیم نگاهی هم به مسائل فلسفی و هستی‌شناسانه دارد. رمان بوف کور اگرچه به فرانسوی و انگلیسی هم ترجمه شده، متاسفانه هم‌چنان آن طور که باید مورد توجه مخاطبان دنیای غرب قرار نگرفته است. هدایت از پیروان جدی ژان پل سارتر بود. به همین دلیل می‌توان تایید کرد که بوف کور به نوعی با الهام از تهوع سارتر نوشته شده است. در هر دو رمان، با راوی‌ای طرف هستیم که در دنیایی سرگیجه‌آور، خیالی و پرتکرار به سر می‌برد و زاویه دید داستان به صورت پیوسته تغییر می‌کند. در ژانری که بوف کور نوشته شده است، با شاهکارهای زیادی همچون دفترهای مالده لائوریس بریگه از راینر ماریا ریلکه، نامیرا از آندره ژید، سقوط از آلبر کامو و خانواده پاسکال دوارته از کامیلو خوسه سلا طرف هستیم. این نوع داستان‌ها، با بهره‌مندی از نوعی سبک روایی که شبیه اعتراف‌های پشت سرهم می‌ماند، به تدریج خواننده را وارد اعماق جهان تکان‌دهنده راوی می‌کنند. این داستان‌ها معمولا با یک شوک به پایان می‌رسند. برای مثال در رمان سلا، مرد به یک باره تصمیم می‌گیرد مادرش را به قتل برساند.
محمد
۱۴۰۳/۰۵/۳۰
در رمان بوف کور، راوی دچار آشفتگی ای است که هر لحظه شدیدتر می شود. او معتقد است در یک حالت اغما، فضایی بین برزخ و مرگ گیر افتاده است. به قول خودش نه بیدار است نه خواب. چطور چنین اتفاقی رخ داده است؟ راوی تلاش می کند با سایه خودش صحبت کند. راوی هرگونه تماس انسانی را قطع کرده و در چاردیواری خانه اش که همچون یک تابوت می ماند، زندگی می کند. راوی اعلام می کند که از طریق نقاشی روی قلمدان زندگی اش را می گذراند. البته تمام نقاشی هایش یکی هستند، تصویر یک زن جوان که در کنار یک نهر ایستاده و یک پیرمرد رو به رویش قرار دارد. در یک داستان، بخش افتتاحیه نقش بسیار مهمی دارد، چرا که لحن داستان مشخص می شود و در همین ابتدا متوجه می شویم قرار است در بقیه اثر با چه چیزی سروکار داشته باشیم. چیزی که در این همین ابتدا توجه ما را جلب می کند، گنگ بودن قلم هدایت است. او هیچ وقت نمی گوید منظورش از زخم چیست. زخم جسمی؟ یا روحی؟ او در ادامه دوباره بر روی این درد و رنج ناشناخته راوی تاکید می کند و هم چنان ما را سردرگم نگه می دارد. ما متوجه می شویم که تنها داروی آن «فراموشی توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیله افیون و مواد مخدره است.» ولی ما می دانیم که این نوع مسکن ها در نهایت منجر به سقوط می شوند و به جای تسکین درد، باعث بدتر شدن آن می شوند. بوف کور یکی از بزرگ ترین رمان های ایرانی است که شما با خواندن آن با حجم عظیمی از نمادها و جریانات فکری آشنا می شوید. صادق هدایت سال ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد و سال ۱۳۳۰ در پاریس خودکشی کردبا تمام تفاسیر سوآلی ک پیش می اید!: چرا انقد غم آلود؟!
مشاهده همه نظرات 2145

راهنمای مطالعه کتاب بوف کور

برای دریافت کتاب بوف کور و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.