معرفی و دانلود کتاب شهر خفتگان در نفرین جادوگر پیر - جلد چهارم
برای دانلود قانونی کتاب شهر خفتگان در نفرین جادوگر پیر - جلد چهارم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب شهر خفتگان در نفرین جادوگر پیر - جلد چهارم
سید سعید جدیری، نویسندهی داستانهای اسرارآمیز برای نوجوانان، در کتاب شهر خفتگان در نفرین جادوگر پیر - جلد چهارم بار دیگر خوانندگان این مجموعهی فانتزی را شگفتزده خواهد کرد. سعید در آستانهی مأموریت ویژهی خود در دل سرزمینهای خیالی قرار گرفته است. او حالا به گرفتاری بزرگی دچار شده و در سیاهچال مخوف جادوگر پیر راهی برای نجات ندارد.
دربارهی کتاب شهر خفتگان در نفرین جادوگر پیر - جلد چهارم
در قسمتهای قبلی مجموعه کتاب شهر خفتگان، با سعید، قهرمان نوجوان کتاب، ماجرای رویاهای آشفتهی او و آغاز مأموریت هیجانانگیزش آشنا شدیم. حال در قسمت تازه و جلد آخر این مجموعهی خواندنی، یعنی کتاب شهر خفتگان در نفرین جادوگر پیر- جلد چهارم، سید سعید جدیری، بخشهای تازهای از زندگی پرآشوب و پرهیاهوی این پسر را برای ما روایت خواهد کرد.
سفر رازآلود سعید به دل تاریخ، به اوج هیجان و حوادث خود رسیده است. او حالا در میانهی یک ماجراجویی بزرگ، در دام جادوگری پیر و خبیث گرفتار شده و چارهای ندارد جز آنکه به راهی برای فرار از این مخمصه بیندیشد. البته او هرگز در این موقعیت تنها نیست. دیگر رفقای سعید، ازجمله مجید و افسون و هیرداد، در دل جنگلهای تاریک به دنبال او هستند و برای نجات سعید از دستان جادوگر نقشههای تازهای دارند. اما رهایی از نفرین جادوگر و پیروز شدن بر قدرتهای شرور چندان که در ابتدا بهنظر میرسد، کار سادهای نیست.
داستان در کتاب شهر خفتگان در نفرین جادوگر پیر - جلد چهارم، همچون دیگر قسمتهای این مجموعه در بستری از حوادث رویاگونه و تخیلی و در پیرنگی سورئالیستی شکل میگیرد. سید سعید جدیری نویسندهی این داستان، با نگاه به رخدادهای تاریخی و اسطورههای فرهنگی ایران، معجونی از حوادث اسرارآمیز و مهیج میسازد و آن را به زندگی پسری نوجوان سرازیر میکند.
داستان کتاب شهر خفتگان در نفرین جادوگر پیر - جلد چهارم، در کنار روایت ساده و البته پرکشش خود برای مخاطب نوجوان، درونمایهای عمیق و قابلتأمل دارد. نویسندهی این مجموعه با نمایش دادن یک پسر معمولی بهعنوان قهرمان سلسله اتفاقات خارقالعاده، به ارزشهای درونی او و همچنین نقش دوستی و رفاقت در حل مشکلات اشاره میکند و از پیروزی نهایی نیروی خیر و نیکی بر شرارت و سیاهی خبر میدهد. این کتاب قسمت چهارم و جلد آخر از مجموعهی شهر خفتگان است و با تلاشهای انتشارات طلایه به دست شما میرسد.
دربارهی مجموعه کتاب شهر خفتگان
«شهر خفتگان» نام یک مجموعه داستان چهارجلدی فانتزی و سورئال به قلم سید سعید جدیری، نویسندهی ادبیات نوجوانان است. شخصیت اصلی این داستان یعنی سعید، همچون دیگر همسنوسالهای نوجوان خود با دغدغهها و دلمشغولیهای مختلفی دستوپنجه نرم میکند. او بهتازگی با چالشهای تازهای در خانوادهی خود روبهرو شده و به این فکر میکند که هرچه زودتر خود را از این اوضاع نجات دهد. اما در میانهی این روایت رئالیستی، بهیکباره زندگی سعید با حوادث عجیبوغریب و فراواقعی مختلفی گره میخورد و او را به دل سفری خیالی به اعماق تاریخ هدایت میکند؛ سفری که تنها راه نجات از آن، مبارزه با موجودات ناشناخته و جادوگرهای شرور است. «شهر خفتگان در طالع نحس»، «شهر خفتگان در پسر عموهای افسانهای»، «شهر خفتگان در گردنبند جادویی»، «شهر خفتگان در نفرین جادوگر پیر» نام قسمتهای این مجموعه هستند که با ماجراهایی بههمپیوسته روایت میشوند.
کتاب شهر خفتگان در نفرین جادوگر پیر - جلد چهارم برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب را به نوجوانانی که اهل داستانهای تخیلی و روایتهای جادویی و پرهیجان هستند پیشنهاد میکنیم.
در بخشی از کتاب شهر خفتگان در نفرین جادوگر پیر - جلد چهارم میخوانیم
مجید درحالیکه با سرعت از میان شاخ و برگهای درختان در حال حرکت بود و خودش را از میان ریشهها بیرون میکشید و به آنها جای خالی میداد تا نتوانند او را گیر بیاندازند؛ به افسون که روی شانه او نشسته بود نیمنگاهی انداخت و فریاد زد: گردنبند رو محکم بچسب که میخوام مثل برق و باد از اینجا بیرون ببرمت. او مثل رعد و برق از جنگل تاریک بیرون رفت و خودش را جلوی عمارت رساند که یکدفعه صدای صاعقه مهیب بلند شد و پشت بندش صدایی مثل ترکیدن بمب از وسط جنگل، نورهایی روشن میشد و بعد به اوج آسمان میرفت و دوباره خاموش میشد، افسون و مجید هر دو درحالیکه وحشت کل وجودشان را برداشته بود مات و مبهوت از دور به صحنهای نگاه میکردن که هیچیک نمیتوانستن به آنجا برگردند؛ سعید آنجا در حال جنگ با جادوگر پیر بود.
افسون درحالیکه گردنبند را به مجید میداد گفت:
- من باید برگردم پیش سعید تا بهش کمک کنم، اون خودش الان در این حالت به تنهایی نمیتونه با جادوگر بجنگه!
مجید درحالیکه گردنبند را از افسون میگرفت با قیافه سردرگم گفت:
- مگه نشنیدی سعید چی گفت؟ ما نباید به اونجا برگردیم چون...
- چون چی؟ من میرم...
بعد درحالیکه از داخل حبابش بیرون آمده بود به طرف جنگل پر زد تا وارد شود که ناگهان صدای گرومپی آمد و ریشههای خشک درختان خاکستری از بین خاکها بیرون زدند و دیواری سر به فلک جلوی آنها کشیدند و شروع کردند از خود دودی سبز رنگ بیرون دادن.
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
فصل اول: جادوگر پیر
فصل دوم: قصهی جادوگر پیر
فصل سوم: صدای ناشناس
فصل چهارم: گردنبند جادویی و عصا
فصل پنجم: بازگشت ارباب
فصل ششم: ماجرای پیرزن
فصل هفتم: ساحرهی جزیره
فصل هشتم: گردنبند جادویی
فصل نهم: شکسته شدن طلسم قلعه
فصل دهم: بیداری مردم ایران زمین
فصل یازدهم: آرمیتا و نیروی کمکی
فصل دوازدهم: اژدها
فصل سیزدهم: کمک از راه رسید
فصل چهاردهم: آخرین نبرد
فصل پانزدهم: بازگشت
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب شهر خفتگان در نفرین جادوگر پیر - جلد چهارم |
نویسنده | سید سعید جدیری |
ناشر چاپی | انتشارات طلایه |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 151 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6539-25-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان ترسناک نوجوان |