معرفی و دانلود کتاب سیاه کاغذهای سیاسی و تاریخی
برای دانلود قانونی کتاب سیاه کاغذهای سیاسی و تاریخی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب سیاه کاغذهای سیاسی و تاریخی
کتاب سیاه کاغذهای سیاسی و تاریخی نوشتهی داود علی بابایی، دربردارندهی منتخبی از مطالب کمیاب نشریات گذشتۀ کشور در مورد سلسله پهلوی، سیاست و حکومت ایران از سال 1304 تا 1357 است.
مطبوعات آینهى تمامنماى یک جامعه هستند. آینهای که تاریخ را در مقابل چشمان نسل امروز عیان خواهد کرد. بنابراین روزنامهها و مطبوعات مختلف تاریخی، سیاسی از اهمیت ویژهای برخوردارند. این مطبوعات هستند که فسادها را کشف و آشکار مىسازند. میتوان دهها حادثهی تاریخی نام برد که در دوران انقلاب و بعد از انقلاب در ایران خودمان اتفاق افتاد و از دیدگان مردم پنهان ماند، اما خبرنگاران و روزنامهنگاران آنها را براى مردم آشکار ساختند.
عنوان این کتاب، بدون دلیل و منطق انتخاب نشده است. همچنان که مترلینگ مىگوید: «تاریخ بیانگر حقیقت است، اما برداشت هر کسى از آن متفاوت خواهد بود». هر کس از تاریخ برداشت خاص خود را دارد، پس میخواهد آن را به نفع خود و یا گروه خود تفسیر نماید.
شوربختانه افرادی که تاریخ را بررسى مینمایند دوستی و دشمنی خود را در آن دخالت مىدهند و جای خادم و خائن را عوض میکنند. به عنوان نمونه، ناصرالدین شاه به میرزا مهدیقلىخان هدایت دستور داد درباره او و قاجاریه تاریخى تدوین کند. هدایت گفت، من سه نوع تاریخ مىنویسم: براى قبله عالم، مردم و خودم!
این بدان مفهوم است که مورخین متأسفانه ایدئولوژى و مسلک و مرام خود را در تدوین مسائل تاریخى دخالت مىدهند و تاریخ را از مسیر حقیقت منحرف میسازند. پس اگر بخواهیم مطبوعات تاریخى و سیاسى را گذشتهاى براى راهبرد حال و آینده قرار دهیم، باید با معلومات گسترده تاریخى و اندیشهاى سیاسى به مسائل نگاه کنیم و سعى نماییم از قضاوت عجولانه اجتناب ورزیم.
در بخشی از کتاب سیاه کاغذهای سیاسی و تاریخی میخوانیم:
نیناى بخت برگشته همین که على را دستگیر و خود را در سقف اتاق خانه مجاور تنها یافت، گرفتار حالت عجیبى شد.
بر اثر کمى هواى قابل تنفس نزدیک بود دچار بىهوشى گردد و قوه جنبش را از دست بدهد با هزار زحمت بار دیگر به فعالیت پرداخت. همین که خواست خود را از فاصله دیوار قطور بین دو سقف خارج ساخته در وسط سقف اتاق دیگر جاى گیرد، دستش به جسم سردى خورد. ترس شدیدى در خود احساس کرد. مىترسید مارى را در برابر خود ببیند. با چشمان فراخ اطراف را مىنگریست ولى چون به اشتباه خویش پى برد، بار دیگر دست به جلو برد و با آن که در آن لحظه به هواى آزاد و نجات از آن تنگنا، بیش از هر چیز احتیاج داشت، معهذا حس کنجکاوى که شاید بر اثر گفتههاى على در او ایجاد شده بود وى را تحریک نمود تا بداند آن شی سرد و لیز چیست؟
آن جسم یک ظرف مسین بزرگ بود که نیمى از آن در دیوار جاى داشت و نینا پس از قدرى تلاش توانست سرپوش آن را کمى بلند کرده دست به درون ظرف برد. وقتى به محتویات در آن ظروف پى برد حالتى آمیخته با خوشحالى و یأس به وى دست داد. با خود مىاندیشید (شاید هرگز از این ذخایر که به رایگان نصیبم شده، بهرهاى ببرم)، آرزو داشت آن ظرف را که مملو از احجار و سکههاى گرانبها بود با خود ببرد ولى اجرا نمودن چنین تصمیمى امکان نداشت، ناچار قدرى پوشال و قطعات نى و چوب که نزدیک دستش بود در مقابل ظرف جمع کرد. نینا کم کم حس مىکرد که دیگر یاراى مقاومت در آن سقف را ندارد.
فهرست مطالب کتاب
به بهانه پیشگفتار
(1): آقاى وزیر، با تلمبهها چطورید؟
(2): از پرونده محمد مسعود چه خبر؟
(3): ناصرالدینشاه و پیرمرد شانهفروش!
(4): قسمتى از یادداشتهاى موسولینى
(5): دستگاه جاسوسى جناب اشرف
(6): ناصرالدینشاه و آقانجفى مجتهد
(7): مقایسه بین کاندیدهاى نخستوزیرى ایران
(8): «چپ» چیست؟ «راست» کدامست؟
(9): وثوقالدوله را بشناسید (قسمت اول)
(10): وثوقالدوله را بشناسید (قسمت دوم)
(11): حکومت چند روزه مهد علیا
(12): واقعهى نایب حسین کاشى
(13): چگونه سربازان در میدان شاه، امام جمعه را سنگباران کردند
(14): تا با انتخاب غلام از ورامین موافقت نفرمایید، کفش مبارک را رها نخواهم کرد.
(15): تبرد تاج...؟!
(16): ما فقط از حیث کمى امام جمعه و شیخالاسلام در مضیقه هستیم!
(17): وقتى که یک ولیعهد به سلطنت مىرسد
(18): قتل یک نفر گدا
(19): تاجگذارى ناصرالدینشاه و صدارت عظمى امیرکبیر
(20): شبهاى وحشتناک حرم ناصرالدینشاه
(21): امروز این نامه دوباره باید تکرار شود
(22): مردى که سبیل مظفرالدینشاه را چرب مىکرد!
(23): من آزادکردهى اشرف پهلوى هستم
(24): دل تریاکیان بهدست آور / دل شکستن هنر نمىباشد
(25): آیتالله کاشانى را بشناسید
(26): تیمورتاش و دختر آسورى
(27): مراسم تاجگذارى رضاشاه چگونه انجام شد... ؟
(28): هنوز هم مردم جنوب ایران این جاسوس آلمانى را دوست دارند
(29): اولین سفیرى که از آلمان به ایران آمد
(30): نزدیک بود رئیسالوزرا از ترسِ کوچکخان جنگلى سکته کند
(31): میرزا ابراهیمخان کلانتر شیرازى
(32): خاطرات رضاشاه
(33): تازهترین اخبار و اطلاعات درباره ناصر فخرآرائى
(34): عقیده خارجىها درباره سوءقصد
(35): کشته شدن اتابک
(36): رضاشاه به سرلشکر شفائى گفت: اسلحه تو مرا زنده کرد
(37): مصاحبه با آقاى حکیمى
(38): جزئیات تیراندازى به ناصرالدینشاه
(39): سایه به سایه نخست وزیر در خیابان اسلامبول
(40): میرزا رجب در کاخ مرمر
(41): قاجاریه چگونه سقوط کرد؟
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب سیاه کاغذهای سیاسی و تاریخی |
نویسنده | داود علی بابایی |
ناشر چاپی | انتشارات امید فردا |
سال انتشار | ۱۳۸۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 431 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-8698-07-7 |
موضوع کتاب | کتابهای تاریخ معاصر ایران |