معرفی و دانلود رایگان کتاب سه پرسش

عکس جلد کتاب سه پرسش
قیمت:
رایگان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب سه پرسش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب سه پرسش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب سه پرسش

کتاب سه پرسش، به تألیف لئو تولستوی، داستان روزگاران دور است که چندین پرسش ذهن پادشاهی را به خود مشغول کرده بود.

پادشاه اگر می‌دانست چه وقت برای شروع کاری مناسب است، به چه کسی باید بیشتر توجه کند و از چه کسانی باید دوری گزیند و از همه مهم‌تر اینکه انجام دادن چه کارهایی در اولویت قرار دارند، بدون شک هرگز در انجام مسئولیت‌هایش دچار اشتباه نمی‌شد. پادشاه پاداشی در نظر گرفت برای هر کس که بتواند به او بیاموزد که بهترین زمان برای انجام هر کاری چیست، به چه کسی باید توجه کند و انجام دادن چه کاری از همه کارها مهم‌تر است.

در بخشی از کتاب سه پرسش می‌خوانیم:

پادشاه برگشت و مردی را دید با ریش‌های بلند که از سمت بیشه می‌دوید. مرد دستش روی شکمش بود در حالیکه خون از زیر دستانش بیرون می‌ریخت. وقتی به پادشاه رسید در حالیکه ناله می‌کرد بیهوش شد و به زمین افتاد. پادشاه و مرد عزلت نشین لباس‌های مرد را از تنش خارج کردند. جراحت بزرگی در شکمش بود. پادشاه تا جایی که می‌شد زخم را شست و آن‌ را با دستمالش و حوله‌ای که مرد عزلت نشین به او داده بود بست. اما خون بند نمی‌آمد؛ پادشاه چندین بار دستمال خونین را عوض کرد، شست و دوباره زخم را بست. وقتی خون ریزی قطع شد، مرد آرام شد و چیزی برای نوشیدن خواست. پادشاه برایش آب آورد. کم کم خورشید غروب کرد و هوا سرد شد. پس پادشاه با کمک مرد عزلت نشین مرد زخمی را به داخل کلبه بردند و روی تخت گذاشتند. مرد روی تخت خوابید چشمانش را بست و آرام گرفت. پادشاه اما از راه رفتن زیاد و رسیدگی به آن مرد به قدری خسته شده بود که همان جا در آستانه در به زمین افتاد و در جا به خواب رفت. خوابی عمیق دران شب کوتاه تابستانی. وقتی صبح از خواب بیدار شد، طول کشید تا به یاد آورد کجاست و آن مرد ژولیدهٔ غریبه‌ای که روی تخت دراز کشیده و با چشمان براقش به او زل زده است کیست؟

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب سه پرسش
نویسنده
مترجمپریسا سالارفر
ناشر چاپی خانه داستان چوک
سال انتشار۱۳۹۶
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات5
زبانفارسی
موضوع کتابکتاب‌های داستان کوتاه خارجی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب سه پرسش

Mehdi Moghaddam
۱۴۰۲/۰۱/۲۲
با سلام
مگر میشود کتابی هر چند کوتاه از تولستوی خواند و محو کتابش نشد؟ کتاب بسیار خوبی بود با پیامی که بیشتر در این زمانه به کمک همه ما میآید. در این کتاب کلا طریقه زندگی کردن را نشانمان میدهد. که چه کاری در این دنیا ارزشمند تر هست. چه کاری را در چه زمانی باید انجام بدهیم. به چه کسی بیشتر توجه که
کنیم. جوابی در آخر کتاب می‌خوانیم واقعا ارزش هر روز خواندن را دارد. که آدمی قبل از اینکه از منزلش به قصد کارش بیرون می‌رود این دو صفحه آخر کتاب را بخواند. نگرشش به زندگی و کارهایش عوضش میشود. می‌فهمد که در طول روز کدام کارها مناسب تر است و باید زودتر انجامش دهد. با چه کسی وقت بیشتری بگذارد و با او باشد. بهترین زمان برای کارهایش رو میفهمد. من واقعا خیلی از این کتاب خوشم آمد و کتاب خیلی خوبی از این نویسنده قهار دیدم. امیدوارم خوانندگان عزیز با خواندن این کتاب با ارزش بتوانند به خیلی از سوالاتشان جوابی پیدا کنند. قدرتی که به گفته تولستوی در زمان حال وجود دارد در هیچ چیزی دیگر نیست. نه گذشته قدرتی دارد و نه آینده. بلکه قدرت در زمان حال هست و باید در حال کارهای مهم را انجام داد. به ضعیفان کمک کرد
در کل کتاب خیلی خوبی بود
با تشکر
Ahmad
۱۴۰۲/۰۶/۲۰
این کتاب یک کتاب بسیار خلاصه است که ماجرای یک پادشاه است که سه سوال برایش پیش می‌آید و در صدد پیدا کردن جواب آن‌ها می‌گردد و از همه دانشمندان و بزرگان آن سوال‌ها را می‌پرسد ولی هرکس یک حوالی می‌دهد تا اینکه پادشاه پیش یک فرد عارفی که تنها در یک کلبه در جنگل زندگی می‌کند می‌رود و چون این عارف فقط به افراد محلی جواب می‌دهد و پادشاه مجبور می‌شود خودش با لباس مردم عادی پیش او برود و از او سوال هایش را می‌پرسد ولی او جواب نمی‌دهد و زمینش را بیل می‌زند و پادشاه بله او کمک می‌کند و بعد از کمک دوباره سوالهایش را تکرار می‌کند که در این هنگام مرد زخمی می‌آید و پادشاه زخم او را با کمک عارف تمیز می‌کند و می‌بندد و او خوب می‌شود و روز بعد حالش خوب می‌شود و به او می‌گوید که من تو را می‌شناسند ولی پادشاه می‌گوید م تو را نمی‌شناسند و مرد می‌گوید تو برادر من را کشتی و مالش را گرفتی من برای کسانی تو آمده بودم ولی تو با نجات دادن من باعث شدی که از تو بگذرم و پادشاه خوشحال می‌شود که با دشمنش صلح کرده ومال او را بر می‌گرداند و او را به کاری می‌گمارد و باز پادشاه سوالهایش را تکرار می‌کند و عارف به او می‌گوید که تو جواب سوال هایت را گرفتی تو اگر دلت به حال من نمی‌سوخت می‌رفتی و این مرد تو را می‌کشت و اگر باز به این مرد کمک نمی‌کردی این مرد هم می‌مرد و کاری که تو برای او انجام دادی بهترین کار بود. در واقع چه کاری را کی باید انجام داد و چه کاری باید انجام داد و چگونه انجام داد جواب همه آن‌ها این است که انسان باید در حال زندگی کند و در هر زمان همان کاری که در حال حاضر دارد فقط و فقط به همان کار بپردازد انگار کار دیگری ندارد آن را به بهترین شکل انجام دهد بعد متوجه می‌شود این کار بهترین نتیجه را می‌دهد.
maniya
۱۴۰۳/۰۹/۰۲
یک داستان کوتاه اما بسیار پرمفهوم بود باید چندین بار بخوانی تا متوجه آن شوی منظورش این است که ما باید در زمان حال زندگی کنیم اینکه پادشاه می‌خواست بداند که مهم‌ترین کسی که باید به آن توجه کنیم و بهترین زمان برای انجام کار چه وقت است یا کاری از همه مهمتر است این‌ها باید در زمان حال انجام شود آن مرد عادل که در جنگل زندگی می‌کرد جواب او را داد در واقع قبلاً نیز مشاوران زیادی بودند که می‌گفتند که بهترین کسی که باید با آن توجه کنی یک مشاور است و بهترین زمان کار این است که باید برنامه‌ریزی داشته باشیم یا بهترین کسی که می‌خوای بهش توجه کنیم باید دانشمند باشه یا یه مذهبی اما آن مرد عادل که در جنگل بود گفت تو پاسخ سوالت را از کارهایت انجام دادی اینکه برای ناتوانی من دل سوزاندی و به من کمک کردی و به جای من بیل زدی مهمترین کسی که باید به آن توجه می‌کردی من بودم که آن را انجام دادی و بهترین زمان برای انجام کار همین حال است و ما در حال زندگی می‌کنیم به آن شخص زخمی را که با تلاش خود مداوا کردی دشمن تو بود که اکنون به دوست تو تبدیل شد و در واقع تو به او توجه کردی و باعث شد که دشمنی او به دوستی تبدیل شود
سحر اندیشه
۱۴۰۱/۱۰/۲۴
باز هم اثری کوتاه ولی عمیق از تولستوی.
شاهی که سه پرسش به ظاهر ساده مطرح میکنه و طمع کارهایی که هر پاسخی به ذهنشون میرسه رو به طرف شاه پرت میکنند.
افراد با وعده‌ی پول گرفتن از شاه، نزد شاه میان و هر کسی سعی میکنه جوابی در خور بده تا پاداشی دریافت کنه
ولی در آخر پاسخ نزد کسیه که بی هیچ سعی و در
تلاشی جهت دادن جوابی خور و بدون قصد و غرضی از پول ستاندن از شاه در کمال سخاوتمندی یک روزش رو با شاه شریک میشه و کمکش میکنه تا خود شاه، فقط با زندگی کردن، به جواب برسه.
شاید بشه نتیجه گرفت که زندگی جواب همه‌ی سوال‌های ما رو داره و هر روز داره به سوالات ما پاسخ میده. و ما تنها در زمان و مکان مناسب، بدون این که حتی تقلایی کنیم تا جوابی بگیریم، جواب رو دریافت خواهیم کرد.
در این داستان کوتاه و ساده میشه چکیده و عصاره بسیاری از ادیان و طرق فکری و مذهبی رو پیدا کرد.
Amir Mohammad
۱۴۰۰/۰۱/۱۲
داستان جالبی است.
ابتدا نمادی از قدرت و ثروت به چیزی غیر از منافع خودش فکر میکند و طرح سوال فلسفی می‌کند.
سپس افرادی که برای پول زندگی میکنند پاسخ‌های سطحی میدهند که او را راضی نمیکند بعد پادشاه مال دنیا را رها کرده و خرقه‌ای کهنه میپوشد و برای کشف پاسخ سوالاتش به خرابه‌ای مرود. و...
۱. اما و
من درس‌های دیگری گرفتم از این داستان.
نباید افراد بی پول، فقیر خرابه نشین را قضاوت کرد و مهر نادانی بر آنان زد.
۲. هر کسی، دوست یا دشمن، به تو پناه آورد، تصویه حساب را بگذار برای بعد و جانش را نجات بده و کمکش کن، چون خالقش کس دیگری ست و تو حق نداری برای دیگری تصمیم بگیری.
و پیشنهادم به دوستان اهل کتاب، رباعیات خیام هست که پاسخ‌های ورای درک عوام کتاب گریز مردم به این سه سوال میدهد که بسیار زیبا تر و برای ما ملموس تر و روان تر است.
هیچ
۱۴۰۳/۰۶/۱۱
کتاب رو که دیدم اسم تولستوی و کتاب برام آشنا بود. اگر اشتباه نکنم داخل کتاب ادبیات سال دهم دبیرستانمون بود. نظرات رو که خوندم و مدت زمان کوتاهی که برای خوندن کتاب معین شده بود برام جالب بود اما فکر نمیکردم فقط پنج صفحه باشه!
داستان ماجراب پادشاهیه که دنبال جواب ۳ تا سواله و برای پیدا کردن جواب به
این سوال‌ها دست کارهای مختلفی میزنه اما با اتفاقاتی که می‌افته زندگی پاسخش رو بهش میده... در کل چون اهل داستان کوتاه نیستم و از طرفی ماجرای این داستان رو هم میدونستم طبیعیه خیلی برام جذاب نباشه اما میشه گفت بد نبود.
اما نتیجه گیری پایان باعث شد با خودم فکر کنم که آیا واقعا جواب این سوالات رو پیرمرد درست داد؟ و باید بگم نمیدونم! مطمئن نیستم!
Adib
۱۴۰۲/۰۹/۲۶
خیلی قشنگ بود. داستان کتاب در مورد شاهی که چندین پرسش ذهنش را درگیر کرده پادشاه برای کسی که بتواند پاسخ سوال هایش را بدهد جایزه‌ی زیادی گذاشته اما تمام کسانی که به طمع پول به دربار می‌آیند و پاسخ‌هایی می‌دهند پولی دریافت نمی‌کنند آخر سر پادشاه پاسخ سوال هایش را از کسی می‌گیرد که نه تنها هیچ طمعی به پول نداشت بلکه به دربار هم نیامده بود و پادشاه خودش برای دیدن اون رفته بود اون شخص پاسخ سوال‌های پادشاه رو..... به نظر من مهمترین نکته این بود که زندگی خودش پاسخ همه‌ی سوال‌های ما رو می‌ده و ما فقط باید توجه داشته باشیم تا بتوانیم پاسخ‌های سوالات رو ببینیم داستان کتاب هر چند کوتاه اما با نکات فروان هست پیشنهاد میکنم حتما بخونید. متشکرم
نازسمن جعفرپور
۱۴۰۲/۰۶/۱۲
داستان کتاب در مورد شاهی که چندین پرسش ذهنش را درگیر کرده پادشاه برای کسی که بتواند پاسخ سوال هایش را بدهد جایزه‌ی زیادی گذاشته اما تمام کسانی که به طمع پول به دربار می‌آیند و پاسخ‌هایی می‌دهند پولی دریافت نمی‌کنند آخر سر پادشاه پاسخ سوال هایش را از کسی می‌گیرد که نه تنها هیچ طمعی به پول نداشت بلکه به دربار هم نیامده بود و پادشاه خودش برای دیدن اون رفته بود اون شخص پاسخ سوال‌های پادشاه رو..... به نظر من مهمترین نکته این بود که زندگی خودش پاسخ همه‌ی سوال‌های ما رو می‌ده و ما فقط باید توجه داشته باشیم تا بتوانیم پاسخ‌های سوالات رو ببینیم داستان کتاب هر چند کوتاه اما با نکات فروان هست پیشنهاد میکنم حتما بخونید
Kiyavash_
۱۴۰۲/۰۲/۰۹
کتاب بسیار زیبا و کوتاهی بود. واقعا لذت بردم. داستان سرشار از تمثیل و نماد بود.
سه پرسش به ظاهر ساده‌ای که پادشاه مطرح کرد و جواب‌های گوناگون غیر قابل قبول دریافت کرد ولی در انتها جواب‌هایی که مرد فرزانه و عزلت نشین به آن‌ها داد هوشمندانه‌ترین و بهترین بود‌ که مورد قبول شاه هم واقع شد.
واقعا و
قدیمی‌ها درست می‌گفتن اینکه زندگی معلمه به ما درس میده و پادشاه هم در بطن زندگی و فعالیت‌هایی که داشت انجام می‌داد جواب پرسش‌های بی جوابش رو گرفت.
البته غلط‌های نگارشی داشت ولی محتوای کتاب عالی بود.
soheila farahani
۱۳۹۶/۱۲/۱۳
بسیار عالی، کتابهای زیادی در باره‌ی درک لحظه‌ی حال و حضور در زمان واقعی که همان اکنون باشد خوانده‌ام که البته برایم بسیار مفید بوده‌اند. اما این کتاب کوچک به ساده‌ترین شکل راهکار عملی و ساده‌ی درک اکنون را بیان می‌کند. بعد از تمام بحث‌های تعقلی و تحلیلی در مورد ضرورت حضور در اکنون، انسان امروزی که نیاز دارد راهکاری عملی و ساده برگزیند، چرا که درگیری‌های زندگی وقتی برای تمرینات طولانی و وقتگیر ندارد.
سما جعفری
۱۴۰۳/۰۷/۲۵
فکر میکنم این داستان را در کودکی خوانده بودم، اما چیز زیادی از آن یادم نمیامد. خیلی داستان پندآموز و مفیدی بود. اینکه ما برای کارهایمان برنامه ریزی کنیم، خیلی خوب است اما در زندگی گاهی حوادث غیرمترقبه‌ای پیش می‌آید و نمیتوان کاملا طبق برنامه پیش رفت. بهترین کار سپردن خود به زمان حال و لحظه اکنون است. مفهوم این داستان میتواند سرلوحه زندگی ما باشد.
🌱📚Andia
۱۴۰۳/۰۷/۱۱
عالی بود خلاصه مهمترین کارت. به یاد داشته باش: تنها یک زمان است که بسیار ارزشمند است و ان "اکنون" است. این مهمترین زمان است زیرا تنها در این زمان است که تو قدرت داری. مهم ترین شخص برای تو انست که با او هستی، زیرا کسی نمی داند ایا با کس دیگری مراوده ای خواهد داشت یا خیر و مهمترین کار انجام کار نیک است، زیرا انسان برای این کار به این دنیا فرستاده شده است".
الهام حمیدی
۱۴۰۰/۱۰/۱۷
اینکه زمان حالو دریابیم وگذشته که از دست رفته و دیگه نمیشه براش کاری کرد و آینده که هنوز بدست نیامده ومال ما نیست رو رها کنیم بهتره، وآدما رو در لحظه دریابیم، وکاری رو انجام بدیم که در همون لحظه حال لازمه و ازش فرار نکنیم البته اگه! اینا رو انجام بدیم همه هم اینکاررو بکنیم شاید دنیای بهتری و زندگی بهتری داشته باشیم 😉😉
محمدرضا مولاءی
۱۴۰۲/۱۱/۱۹
داستان کوتاه دوست نداشتم ولی با فکر اینکه این داستان بلند است. خواندم و خیلی عالی بود ولی خیلی خلاصه شده‌ بود. با این حال خواننده را آگاه می‌کند که تصمیمات خود را مناسب با موقعیتی که قرار می‌گیرد، بگیرد. و اگر تصمیمات و اقدام فیزیکی یا مادی و معنوی صورت گرفته بدون چشمداشت و به نیت انسانیت باشد بازتاب مثبت آن به خود شخص حتمی است. متشکرم
Paradigm
۱۴۰۱/۰۴/۱۲
این کتاب که یکی از درسهای کتاب فارسی کلاس دهم هم درباره آن هست بسیار مفیده و ممکن نیست از خواندنش پشیمان شوید زیرا پندی که در انتهای آن داده میشه واقعا مهم و تاثیر گذاره. این نسخه ترجمه قابل قبولی هم دارد و زمان کمی از شما میگیرد درکل خواندنش را پیشنهاد میکنم.
مشاهده همه نظرات 263

راهنمای مطالعه کتاب سه پرسش

برای دریافت کتاب سه پرسش و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.