معرفی و دانلود کتاب سرو بلند گوراب
برای دانلود قانونی کتاب سرو بلند گوراب و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب سرو بلند گوراب
کتاب سرو بلند گوراب نوشتهی هادی حکیمیان، رمان برگزیده هشتمین جشنواره داستان انقلاب، روایتگر داستان دو نوجوان است که به عنوان شخصیتهای محوری همراه مردم با نیروهای رژیم ستم شاهی درگیر میشوند و این حرکت سرآغازی برای قیام روستاییان علیه ظلم و استبداد است...
این داستان با نذر خانوادهای مذهبی که در ظهر عاشورا نذری میدادند گره خورده است. پدر خانواده در دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامی درگیر سیاست شده بود و در پایان کتاب نیز جسد او را برای خانواده آوردند. این داستان در یک روستا به وقوع پیوسته است و از فعالیتهای پدر و تربیت اخلاقی دینی مادر خانواده صحبت میکند و رویکردی مذهبی و انقلابی دارد.
در بخشی از کتاب سرو بلند گوراب میخوانیم:
اسب سفید پدرم را دو تا از ژاندارمها آورده بودند؛ با زین واژگون و یال و کوپال خونین. من فقط جیغ بلند و کشدار مادرم مانده توی ذهنم که همانجا لب استخر پس افتاد. خانمآغا، مثل همیشه، تا بخواهد شال سیاهش را سر کند و عقب گالشهایش بگردد، دیر شده بود. پیرزن عصا به دست و نفسزنان وقتی رسید که ژاندارمها مشغول تعریف کردن قضیه برای شکرالله بودند. زنها هنوز سرگرم به هوش آوردن مادرم بودند که شکرالله با آن چشمهای خیسِ پُفآلود، رو به من گفت: «بدو کوچکخان، بدو خانمآغا را خبر کن.»
تنها حامی پدرم برای نگه داشتن زمینهایش خانمآغا بود. برای همین هم خیلی برایش مهم بود بداند چه بر سر پدرم آمده. یعنی راستش اصل قضیه را خود ژاندارمها هم نمیدانستند. یکیشان که دراز بود و سبزهچهره میگفت: «ما اصلاً آقا مهندس را ندیدیم. فقط همین اسب بیصاحب بود که کنار گوراب برای خودش میچرید. راستش اول فکر کردیم شاید مهندس همان دور و اطراف باشد. برای همین هم بنا کردیم به صدا زدن. اما خوب خبری نبود که نبود.»
آن یکی ژاندارم خپله با موهای فرفری، که مثلاً سعی داشت حرفهای همقطارش را تأیید کند، تند و تند سر تکان میداد، اما عاقبت هم طاقت نیاورد و پقی زد زیر گریه که «خدا نصیب هیچکس نکند خانم. وقتی که اسب را اینطور خونین و مالین دیدیم، یکهو خیال برمان داشت که اصلاً شاید آن خدابیامرز...»
به اینجا که رسید، خانمآغا اجازه نداد جملهاش را تمام کند. همینطور که عصایش را سمت ژاندارم خپله بلند میکرد، بهش توپید که «هی یارو، حواست به حرف زدنت هست یا نه! مهندس فقط یک شب خانه نیامده که شماها اینجور دور برداشتید. حالا هم بیخودی ننه من غریبم بازی درنیاور، چون مهندس هرجا که باشد تا عصر دیگر حتماً پیدایش میشود.»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب سرو بلند گوراب |
نویسنده | هادی حکیمیان |
ناشر چاپی | انتشارات سوره مهر |
سال انتشار | ۱۳۹۶ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 109 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-03-1685-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان انقلابی |