معرفی و دانلود کتاب زندیق
برای دانلود قانونی کتاب زندیق و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب زندیق
داستان کتاب زندیق، نوشتهی مصطفی جمشیدی، در دورهی اشغال ایران توسط متفقین در سال 1320 و در بحبوحهی جنگ جهانی دوم رقم میخورد. زمانی که بسیاری از مردم در شهرها و روستاهای مختلف با قحطی، گرسنگی و بیماری دست به گریبان بودند و یک واقعهی تاریخی در حال رقم خوردن بود. نویسنده در این کتاب فضایی مرموز و جادویی میسازد که از همان ابتدا خواننده را درگیر میکند.
دربارهی کتاب زندیق
در دورهی اشغال ایران توسط متفقین در شهریور سال 1320، بسیاری از مردم با مشکلات اقتصادی و معیشتی دست و پنجه نرم میکردند و در فکر فرار از مرزهای ایران بودند. این دوره از تاریخ ایران بسیار پراهمیت است. در این سال رضاشاه پهلوی مجبور به استعفا شد و این رویداد، تأثیرات گستردهای بر سیاست و اقتصاد کشور به همراه داشت. مصطفی جمشیدی در کتاب زندیق، با لحنی متفاوت و جذاب، شخصیتهایی را ساخته است که در گیر و دار تغییرات سیاسی و اجتماعی ایران، هر یک نقشی را بر عهده میگیرند و برای بقا تلاش میکنند.
شخصیتهای کتاب زندیق با گرایشهای سیاسی مختلف و بینشهای متفاوت، هر یک به نوعی خود را در اجتماعی ویرانشده مییابد و قصد دارد راه فراری به سوی آرامش و آسودگی پیدا کند. احساس گرسنگی و اضطراب جمعی در فضای داستان غالب است و مصطفی جمشیدی با شخصیتپردازی قوی و صحنهپردازی جذاب، توانسته است خواننده را به خوبی درگیر کند و تا انتهای داستان همراه روایت خود بکشاند.
کتاب زندیق روایتی جادویی از یک دورهی تاریخی است که در آن زور گرسنگی به عقاید والا میچربید و کسی نمیداند بهواقع در فکرها و ذهنها چه میگذشته است. این رمان خواندنی به همت انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده و در اختیار شما عزیزان قرار گرفته است.
کتاب زندیق برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به داستانهای تاریخی مرتبط با دورهی جنگ جهانی علاقهمند هستید، مطالعهی کتاب زندیق به شما پیشنهاد میشود. این کتاب میتواند برای علاقهمندان به داستانهای تاریخی و خوانندگان ادبیات داستانی معاصر ایران نیز جذاب باشد.
در بخشی از کتاب زندیق میخوانیم
چقدر ترسویی رفیق! بیست سال، آن کوهها را دیدیم و شنیدیم. از همه شنیدیم که آخر دنیا آنجاست، پشت هر چه ده است و شهر، پشت هر چه آبادی است و مردم، پشت هر چی...
شریعت گفته بود: «نخواستیم بابا! پشت همۀ دهها و شهرها سابلقاست. شهری که جن و پری زیاد دارد و پریوشند همگی... دستوپایت را بهزور میشویند و شام و ناهار بهت میدهند مجانی. قالیچههایی دارد که هوش از کلۀ آدمیزاد میپرانند. از آنجا هر کس که زن بگیرد تا ابدالآباد بردۀ کدخدا مهترشان میشود. زنهایش بهشتیصورتند، به قاعده و قیافۀ آدمیزادند، اما به سیرت و در اصل پریزاد. هر چی که چشم کار بکند، شتر است و مادیان و اسب. کسی محل سگ هم به مال و گوسفند نمیگذارد. همه چی مباح و حلال... همه چی کف دست آدمیزاد... البته راه دارد ها! آنقدر که کف پاهایمان صاف بشود از راه رفتن. آن سابلقاست، ینگهاش هم جابلقاست. هم توی کتابها نوشتهاند اسمشان را، هم در نقل حورلقا و بابابزرگ بود. اما تو که فکر میکنی جان آدمیزاد قد میدهد به این عمرها که برسد به آنجا؟ شوخی است مگر؟ یک چیزی توی نقلها میگویند، یک چیزی زیر پایت هست و داری میبینیاش. هر چی که چشم کار میکند زمین است. سنگلاخ است. چوپان و دار و درخت است و البته گاه آدمهایی غریبه که چپچپ بهت نگاه میکنند و اگر سلامشان نکنی، حتماً پاگیرت خواهند شد».
شب، پاییندست، به یک قهوهخانۀ مخروبه رسیدند. دور از دهکدهای بود و سرما سوز داشت آنجا؛ شاید به خاطر درهها که سرما را از اطراف میکشیدند به پایین و به سمت معبر، شاید هم طبع و خاک و بادش اینطور بود.
فهرست مطالب کتاب
کتاب اول
وقایعنگاری یک زندیق
رنج یک
رنج دو
رنج سه
رنج چهار
کتاب دوم
کتاب زندیق
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب زندیق |
نویسنده | مصطفی جمشیدی |
ناشر چاپی | انتشارات علمی و فرهنگی |
سال انتشار | ۱۳۹۵ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 227 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-121-904-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی ایرانی |