معرفی و دانلود کتاب رهبر خودآگاه: از توانایی‌های خود بهره ببرید و پتانسیل‌های تیم خود را آزاد کنید

معرفی کتاب رهبر خودآگاه: از توانایی‌های خود بهره ببرید و پتانسیل‌های تیم خود را آزاد کنید

کتاب رهبر خودآگاه اثر دیگری از جان سی ماکسول نویسنده‌ی پرفروش نیویورک‌تایمز است که به بزرگترین مشکل و خطرناک‌ترین دشمن رهبران یعنی عدم شناخت خود می‌پردازد. مطالعه‌ی این کتاب تله‌های رایج در مسیر هدایت یک سازمان را شرح می‌دهد و عمل به توصیه‌های آن می‌تواند شما را به نسخه‌ای بهتر از خودتان بدل سازد.

درباره‌ی کتاب رهبر خودآگاه

فقدان خودآگاهی شاید سخت‌ترین مانعی است که رهبران در توسعه و اثربخشی عملکرد خود با آن مواجه می‌شوند. جان سی ماکسول که در رزومه‌ی درخشان خود سال‌ها سابقه‌ی مدیریتی دارد، اعتراف می‌کند «رهبریِ خود» دشوارترین مسئولیتی بوده که در این سال‌ها به دوش کشیده است. شاید فکر کنید اشخاصی مانند گاندی، مارتین لوترکینگ یا جرج واشنگتن هرگز با این مشکل روبه‌رو نشده‌اند اما این باور نه از قدرت فراانسانی آن‌ها، بلکه از بی‌خبری ما نسبت به چالش‌های درونی چنین افرادی نشات می‌گیرد. کتاب رهبر خودآگاه (The self-aware leader) شما را به پشت‌پرده‌ی این دنیا دعوت می‌کند تا با راز‌های ناگفته بسیاری آشنا شوید.

زمان بررسی نقش رهبر در یک سازمان، معمولا به قدرت عظیم این جایگاه برای رشد و توسعه مجموعه اشاره می‌شود: فردی نوآور می‌تواند استانداردهای جهانی را جابه‌جا کند (استیو جابز)، رهبری آرمان‌گرا قادر است مردم یک کشور را به انقلاب علیه ظلم فرا بخواند (گاندی) و یک کارآفرین موفق قادر است برای ایجاد تغییراتی پایدار در قاره‌ای به وسعت آفریقا برنامه بریزد (بیل گیتس). مواردی که گفته شد نمونه‌هایی از جنبه‌های سازنده‌ی اقتدار رهبران هستند، اما آیا این افراد جنبه‌ی تاریکی هم دارند؟ پاسخ مثبت است.

درواقع رهبری که از نقاط ضعف و قوت خود بی‌خبر است می‌تواند باعث سقوط یک شرکت یا کشور شود. قرار داشتن در این موقعیت رفیع به همان اندازه که افق‌های دور را در تیررس نگاه رهبر قرار می‌دهد، می‌تواند او را نسبت به نزدیکترین واقعیات کور بسازد. موفق‌ترین مربیان سازمانی هم متفق‌القولند که فقدان خودآگاهی بزرگترین مشکل رهبران است و حتی افرادی با سوابق درخشان هم می‌توانند در دامی چنین قدیمی و آشکار گرفتار شوند.

کتاب رهبر خودآگاه نیز با تمرکز بر این واقعیت نوشته شده تا به رهبران کمک کند خودآگاه‌تر، متمرکزتر و با اعتماد‌به‌نفس باشند. دکتر جان سی ماکسول به شما می‌آموزد چطور اثربخشی خودتان را در جایگاه رهبر ارزیابی کنید، به تصمیمات بهتری دست بزنید، خطاهایتان را اصلاح کرده و معاملاتی مناسب را به سرانجام برسانید. خودآگاهی شاید تنها ابزاری است که برای رهبران جدید و کارکشته به یک اندازه کارآمد است و هیچ زمانی برای دست یافتن به آن دیر نیست. به یاد داشته باشید که رشد شما و سازمانتان به میزانی که این ویژگی را در خود پرورش می‌دهید بستگی دارد، پس اثر درخشان رهبر خودآگاه را از دست ندهید!

کتاب رهبر خودآگاه مناسب چه کسانی است؟

تمام رهبران در هر سطح از تجربه، رده و موقعیتی که هستند می‌توانند از آموزه‌های باارزش این اثر استفاده کنند.

با جان سی مکسول بیشتر آشنا شویم

جان سی ماکسول (John C. Maxwell) نویسنده و کشیش اهل آمریکاست که در آثار خود توجه فراوانی به موضوع مدیریت و رهبری داشته است. او تاکنون سمینارهایی در پانصد شرکت در سراسر جهان برگزار کرده و از این طریق دانش ارزشمند خویش را در اختیار علاقه‌مندان قرار داده است. ماکسول همچنین شرکتی به نام "INJOY" را بنا نهاده، که فعالیت‌هایش معطوف به افزایش آگاهی درباره‌ی موضوع مدیریت و رهبری در تمام سطوح جامعه است.

لازم به ذکر است که آثار جان سی ماکسول تاکنون بارها در صدر پرفروش‌های نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال و بیزنس ویک قرار گرفته و همواره از اقبالی بالا برخوردار بوده‌اند. برخی از شناخته‌شده‌ترین کتاب‌های او عبارتند از: «افراد موفق چگونه فکر می‌کنند، 10 قانون موفقیت، درجا زدن ممنوع، اخلاق حرفه‌ای در تجارت».

در بخشی از کتاب رهبر خودآگاه می‌خوانیم

وقتی برای اولین‌بار حرفه‌ام را شروع کردم، فکر می‌کردم رهبری یک مسابقه است. هدفم این بود خودم را اثبات کنم و رتبه‌ام را ارتقا دهم. به‌سختی کار می‌کردم و هر سال بی‌صبرانه منتظر گزارش سالانۀ آمار رهبران در سازمان ملی‌مان بودم. خودم را با تک‌تک رهبران دیگر مقایسه می‌کردم. پیشرفتم را ترسیم می‌کردم. چک می‌کردم تا ببینم از چه کسانی سبقت گرفته‌ام. یادداشت‌برداری می‌کردم که چه رهبرانی از من جلوتر هستند و چگونه می‌توانم به آن‌ها برسم. هر سال یک سانت به جلو نزدیک‌تر می‌شدم و همین به من احساس رضایتمندی و شعف می‌داد.

من در حال بالا رفتن از قله قدرت بودم اما این طرز فکر بسیار اشتباه بود. من تحت‌تأثیر دو تصور غلط قرار گرفته بودم: 1) فکر می‌کردم عنوان رهبری از من یک رهبر می‌سازد. 2) فکر می‌کردم بالا رفتن از نردبان رهبری برای من مهم‌تر از ارتباط برقرار کردن با افراد و ارتقا دادن آنهاست. درواقع متوجه نبودم که رهبری بیشتر به ارتباط مربوط است تا سِمت و موقعیت و کمک کردن به تیم برای رسیدن به پیروزی مهم‌تر از پیروزی‌های شخصی است.

اولین تلنگر زمانی به من وارد شد که اولین جلسۀ هیئت‌مدیره را رهبری می‌کردم. حق من این بود که مانند یک رهبر رفتار کنم؛ اما توجهی به روابط نداشتم. افرادی که در جلسه بودند مؤدبانه به حرف‌هایم گوش می‌دادند؛ اما از من حرف‌شنوی نداشتند. آن‌ها بیشتر از کلودی تبعیت می‌کردند. کلودی کشاورز بود و از قبل از تولد من در آن شرکت کار می‌کرد. وقتی می‌دیدم افراد دنباله‌روی ارتباط هستند و اهمیتی به موقعیت و مقام من نمی‌دهند، عصبی می‌شدم. تقریباً یک دهه طول کشید تا فهمیدم مردم به دانش شما اهمیت نمی‌دهند، مگر اینکه بدانند به آن‌ها اهمیت می‌دهید.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه
1- مهارت در خودرهبری
2- نقاط قوت خود را بشناسید و روی آن‌ها کار کنید
3- به‌جای پیشرفت شخصی، تیمتان را در اولویت قرار دهید
4- وقتی افرادتان استعفا می‌دهند، نگاهی به خودتان بیندازید
5- به‌جای حرف زدن، بیشتر گوش دهید
6- انتقاد را با آغوش باز و متانت بپذیرید
7- اشتباهات خود را بپذیرید و از آن‌ها درس بگیرید
8- از زیر ذره‌بین گرفتن افراد دست بردارید و اولویت‌هایتان را مدیریت کنید
9- بهترین دانش‌آموز کلاس شوید
10- رهبری خود را با موفقیت تیمتان قضاوت کنید
11- مسیر طولانی‌تر را انتخاب کنید تا شما را به بالاترین سطح رهبری سوق دهد
12- برای موفقیت خود به دیگران بها دهید
سخن آخر
درباره نویسنده