معرفی و دانلود کتاب رز

معرفی کتاب رز

کتاب رز داستان تلخ دخترکی را روایت می‌کند که پدرش او را در نوجوانی به‌عنوان خدمتکار به مرد ثروتمندی می‌فروشد. او از جایی به بعد تصمیم می‌گیرد آزارهای وحشتناکی را که متحمل می‌شود، در دفتر یادداشتی ثبت کند. این یادداشت‌ها زمانی توسط یک کشیش محلی کشف می‌شود که رز دیگر در این دنیا نیست. این کتاب به قلم فرانک بوییس در سال 2019 برنده‌ی جایزه‌ی des libraires شده است.

درباره‌ی کتاب رز

پدر گابریل، کشیش دهکده، بعد از شنیدن اعتراف‌های بسیاری، یک روز اعترافی عجیب می‌شنود. زنی نزد او می‌آید و از او درخواست می‌کند تا برای طلب آمرزش برای جسد زنی، به آسایشگاهی در همان نزدیکی برود. زن دلیل این درخواست را دفترچه‌ یادداشتی عنوان می‌کند که زیر لباس جسد تعبیه شده و تنها به دست کشیش می‌تواند از آسایشگاه بیرون بیاید. پدر گابریل اینطور متوجه می‌شود که دفترچه‌ یادداشت سرگذشت جسد را روایت می‌کند و خواندن آن از جنبه‌هایی اهمیت بسیار دارد. ازآنجاکه مسئولان آسایشگاه هر کسی را، به‌جز کشیش،‌ که به آسایشگاه ورود و خروج دارد، وارسی می‌کنند، گابریل تنها گزینه‌ی مناسب است. کنجکاوی گابریل را به سمت آسایشگاه و جسد زن می‌کشاند. دفترچه‌ها را که به دو نیم قسمت شده و روی زانوان او قرار دارند، برمی‌دارد. وقتی کشیش از پزشک می‌پرسد که مراسم خاکسپاری چه زمانی است، متوجه می‌شود که مراسمی در کار نیست؛ چراکه زن مرتکب جنایتی هولناک شده: فرزندکشی. بااین‌حال پدر گابریل این را شایسته‌ی هیچ روح انسانی نمی‌داند که بدون غسل و مراسم تدفین شود. او با اصرار نام زن را از پزشک می‌پرسد و در جواب می‌شنود: «رز، اسمش رز بود. این تمام چیزی‌ست که از او می‌دانم.»

کتاب رز (Né d'aucune femme) را یکی از هولناک‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین رمان‌های سال 2019 خوانده‌اند. این رمان که شهرتی جهانی یافته و میلیون‌ها نسخه از آن در سرتاسر جهان به فروش رسیده، توسط نویسنده‌ی فرانسوی، فرانک بوییس (Franck Bouysse)، به رشته‌ی تحریر درآمده است. در ادامه‌ی داستان، سوال‌های زیادی در ذهن گابریل شکل می‌گیرد، گویی پس از این‌همه سال ریاضت کشیدن برای تشخیص درست و غلط حالا بار دیگر توانایی تشخیص خود را از دست داده است. او به خانه می‌رسد و فوراً خواندن یادداشت‌ها را شروع می‌کند. رز داستانش را این‌گونه آغاز کرده: «همه چیز آرام است. دیگر فرصتی برای از دست دادن ندارم. ببین. وقت پریدن در آبِ سرد است. نامم رز است. این طور بود که رز نام گرفتم...»

گابریل در ادامه متوجه می‌شد که رز به رویایی که سال‌ها در سر می‌پرورانده رنگ تحقق بخشید و بالاخره تصمیم به نوشتن داستان زندگی‌اش گرفته است. رز از چهارده‌سالگی‌اش شروع می‌کند؛ زمانی که با پدر و مادر و خواهرانش در مزرعه زندگی می‌کنند. پدر رز دخترانش را ننگی بیش نمی‌داند، چراکه دختران نمی‌توانند نام خانوادگی‌اش را ماندگار کنند و فقر اجازه نمی‌دهد چهار دختر را اداره کند. این‌طور می‌شود که رز را به مرد ثروتمندی می‌فروشد. رز که تا امروز با فرهنگ مردسالارانه‌ی پدرش در خانه سر می‌کرده، حالا باید بی‌چون‌وچرا از مردی غریبه اطاعت کند. از این به بعد داستان هولناک زندگی این دخترک نوجوان در خانه‌ای قدیمی در اعماق جنگل آغاز می‌شود. دختری که تنها راه فرارش این است که زندگی‌اش را با تمام مصیبت‌ها و ویرانی‌هایش در صفحات دفتر خاطرات ثبت کند.

نشر ناهونته کتاب رز (Born of No Woman) را با ترجمه‌ی سعیده سادات سیدکابلی منتشر کرده است.

جوایز و افتخارات‌ کتاب رز

• پرفروش‌ترین کتاب بین‌المللی؛
• برنده‌ی جایزه‌ی des libraires در سال 2019؛
• برنده‌ی جایزه‌ی des lectrices de Elle در سال 2019؛
• برنده‌ی جایزه‌ی Babelio در سال 2019.

نکوداشت‌های کتاب رز

• کتاب رز ثابت می‌کند که داستان هنوز می‌تواند جادو کند. (Le Monde des livres)
• یک داستان زنده و مسحورکننده. (L’Express)
• کمتر کسانی هستند که مثل فرانک بوییس بتوانند با این دقت و ظرافت، از ناگفتنی‌ها بنویسند. این رمان با همه‌ی سیاهی‌اش، عمیقاً درخشان و تکان‌دهنده است. (La Libre)
• داستانی خیره‌کننده و دلخراش از ظلم و رحمت، اسرار و وحشت. رمان رز بهترین کتاب سال من شد. (کیم تیلور)
• یکی از آزاردهنده‌ترین و درعین‌حال غنایی‌ترین داستانی‌هایی است که اخیراً خوانده‌ام؛ جسورانه و گاه وحشتناک. (اسی فاکس)
• داستانی پرتعلیق و پرکشش از فرانسه‌ی قرن نوزدهم. فرانک بوییس به وضعیت اسفبار زنان و تضاد طبقاتی به‌خوبی پرداخته است. کتاب رز استقامت روح انسان را برای غلبه بر تراژدی‌های تاریک به تصویر می‌کشد. (دبی هربرت)

کتاب رز برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای تمام کسانی که به داستان‌های ترسناک و ادبیات گوتیک علاقه دارند، تجربه‌ای لذت‌بخش فراهم می‌کند.

در بخشی از کتاب رز می‌خوانیم

علفزارهای نیمه‌خشکی را می‌پیمود که دیگر به او تعلق نداشتند؛ زیرا هیچ چیز به او تعلق نداشت، جز خانه‌اش، یک اصطبل، یک کلبه، و نیز کمی اعتبار که هنوز برایش مانده تا از آن دفاع کند، هرچند اخیراً بخش زیادی از آن را از دست داده بود. زمین کس دیگری را کشت می‌کرد. زندگی‌اش در سطح خودش بود و دارایی او از دنیا اندک. فقط اگر گره این بسته پول را باز می‌کرد، شاید اوضاع شکل دیگری به خود می‌گرفت و او می‌توانست مقداری زمین بخرد که پنجره‌ای بود رو به آزادی دخترش. در نومیدی مطلق مجبور شده بود به این قرارداد شیطانی تن بدهد و پاره‌ی تنش را در قبال مقداری زمین مبادله کند و دخترش را با دریافت چند سکه به مردی بسپارد که از او تنها یک نام می‌دانست و دیگر هیچ.

از جنگل عبور کرد، از گودال‌ها و حفره‌ها گذشت، به دلِ خارزارهای پرپشت زد و شاخه‌های کوتاه و خارهای تمشک‌های وحشی همچون تازیانه‌ای بر بدنش فرود ‌آمدند. بعد در نهری فرو رفت که در کرانه‌اش‌ درختان نامنظم بلوط قرار گرفته بودند و به آدم‌های لنگی شباهت داشتند که در میدان جنگ در انتظار برانکار بودند. با گام‌های بلند از روی سنگ‌های هم‌سطح آب می‌پرید و با گام‌های بلند جریان آب را پشت سر می‌گذاشت. بعد چهاردست‌وپا از تپه‌‌ی شیب‌دار دیگری بالا رفت و دست‌هایش را به هر گیاهی که سر راهش بود گرفت و پس از آن در دل جنگل فرو رفت. به تنه‌های بزرگ درختانی که پر از خزه بودند و پیش از این دیده بود اعتماد کرد تا مسیرش را گُم نکند. درنهایت به مسیری رسید که پر از ردپا و پنجه‌‌ی حیوانات و چرخ‌های درشکه بود و به‌سختی می‌شد ردپایی پیدا کرد.