معرفی و دانلود کتاب دونده‌ی هزارتو 1: لانه‌ی گریورها

معرفی کتاب دونده‌ی هزارتو 1: لانه‌ی گریورها

کتاب دونده‌ی هزارتو 1: لانه‌ی گریورها نوشته‌ی جیمز دشنر داستان زندگی پسری به نام توماس را نشان می‌دهد که در یک محیط مرموز بیدار می‌شود و هیچ خاطره‌ای از گذشته‌اش ندارد. او به زودی متوجه می‌شود که در یک هزارتوی خطرناک گرفتار شده است. این کتاب نامزد جایزه‌ی تایمز برای بهترین رمان فانتزی/ ماوراء الطبیعی نوجوانان در سال 2009 شد.

درباره‌ی کتاب دونده‌ی هزارتو 1: لانه‌ی گریورها

کتاب دونده‌ی هزارتو 1: لانه‌ی گریورها (The Maze Runner) نوشته‌ی جیمز دشنر (James Dashner)، یکی از آن رمان‌هایی است که نوجوانان را به دنیایی پر از ماجراهای هیجان‌انگیز و پررمز و راز می‌برد. دونده‌ی هزارتو 1: لانه‌ی گریورها، اولین جلد از مجموعه‌ای است که توانسته با جذابیت خود، علاقه‌مندان بسیاری را به خود جلب کند. داستان از جایی شروع می‌شود که پسری به نام توماس در محیطی تاریک و ناشناخته به هوش می‌آید و هیچ چیز از گذشته‌اش به خاطر نمی‌آورد. این فضای سرد و تاریک، با دیوارهای فلزی و هوای غبارآلود، آغازگر ماجرایی بزرگ برای او و دیگر شخصیت‌های داستان است.

توماس در ابتدای داستان با ترس و وحشتی عجیب از خواب بیدار می‌شود و نمی‌داند کجاست و چرا اینجاست. حس کلافگی و گیجی او از همان ابتدا در خواننده اثر می‌گذارد و او را به دنبال پاسخ‌هایی برای این سوالات بی‌شمار می‌کشاند. در ادامه، توماس به جمعی از نوجوانان دیگر می‌پیوندد که آن‌ها نیز همانند او به این مکان عجیب منتقل شده‌اند و هیچ یک گذشته‌ی خود را به خاطر ندارند. این مکان با دیوارهای بلند سنگی احاطه شده و به نظر نمی‌رسد راهی برای خروج داشته باشد.

جیمز دشنر در کتاب دونده‌ی هزارتو 1: لانه‌ی گریورها با بهره‌گیری از توصیف‌های دقیق و جزئیات فوق‌العاده، دنیای هزارتو را به شکلی باورپذیر و همزمان ترسناک به تصویر می‌کشد. توماس در طول داستان با چالش‌های بسیاری مواجه می‌شود که هر کدام از آن‌ها به گونه‌ای خاص و مرموز طراحی شده‌اند. او و دوستان جدیدش باید راهی برای فرار از این هزارتو پیدا کنند، اما این کار به‌هیچ‌وجه آسان نیست. گریورها، موجودات ترسناکی که در هزارتو پرسه می‌زنند، یکی از بزرگ‌ترین موانعی هستند که نوجوانان با آن‌ها مواجه می‌شوند.

یکی از نکات جالب در کتاب دونده‌ی هزارتو 1: لانه‌ی گریورها، توجه نویسنده به تعاملات انسانی و رفتارهای گروهی است. نوجوانان در هزارتو نه‌تنها باید با تهدیدات خارجی مانند گریورها مقابله کنند، بلکه باید یاد بگیرند چگونه در یک جامعه‌ی کوچک و محصور، قوانین و نظم را برقرار کنند. این جنبه از داستان، بر جذابیت و عمق روایت می‌افزاید و خواننده را به تفکر درباره‌ی مفاهیمی همچون رهبری، همکاری و اعتماد وا می‌دارد.

کتاب دونده‌ی هزارتو 1: لانه‌ی گریورها توسط نشر افق و با ترجمه‌ی مینا موسوی به فارسی برگردانده شده است.

درباره‌ی مجموعه‌ی کتاب دونده‌ی هزارتو

مجموعه کتاب دونده‌ی هزارتو نوشته‌ی جیمز داشنر، داستان گروهی از نوجوانان را در یک دنیای پساآخرالزمانی روایت می‌کند. این نوجوانان، که هر کدام حافظه‌ی گذشته‌ی خود را از دست داده‌اند، در مکانی با دیوارهای محصور بیدار می‌شوند؛ جایی که در میان هزارتویی پیچیده و مرگبار محصور شده است. هر شب هزارتو تغییر می‌کند و موجودات خطرناکی به نام "گریور" در آن پرسه می‌زنند. اما با خروج نوجوانان از هزارتو، تهدیدات جدی‌تری در دنیای بیرون انتظارشان را می‌کشد. پیش‌درآمدهای این مجموعه نیز به توضیح چگونگی شکل‌گیری هزارتو و تهدیدات دنیای بیرون از هزارتو می‌پردازند. این مجموعه با ترکیب عناصر تعلیق، رمز و راز و ماجراجویی، نوجوانان را به خود جذب کرده و به یک پدیده‌ی فرهنگی تبدیل شده است.

اقتباس‌های فرهنگی و سینمایی از کتاب دونده‌ی هزارتو 1: لانه‌ی گریورها

مهم‌ترین اقتباس از مجموعه‌ی دونده‌ی هزارتو شامل یک سه‌گانه‌ی سینمایی است که از سال 2014 تا 2018 به کارگردانی وس بال تولید و منتشر شده‌اند. این فیلم‌ها با بازی بازیگرانی مانند دیلن اوبرایان در نقش توماس، کایا اسکودلاریو در نقش ترزا و توماس سنگستر در نقش نیوت، داستان پرهیجان کتاب‌ها را به تصویر کشیده‌ و با استقبال خوبی از سوی مخاطبان و منتقدان روبرو شده‌اند.

همچنین، یک بازی ویدئویی موبایلی به نام دونده‌ی هزارتو: دویدن برای بقا بر اساس این مجموعه ساخته شده که بازیکنان را در دنیای پرخطر هزارتو قرار می‌دهد.

جوایز و افتخارات کتاب دونده‌ی هزارتو 1: لانه‌ی گریورها

• نامزد جایزه‌ی منتقدان رمانتیک تایمز (جایزه‌ی RT) برای بهترین رمان فانتزی/ ماوراء الطبیعی نوجوانان (2009)؛
• نامزد جایزه‌ی خوانندگان جوان پنسیلوانیا (2011)؛
• نامزد جایزه‌ی کتاب نوجوان شهرستان میلواکی (2011)؛
• نامزد جایزه‌ی کتاب یوتا برای بزرگسالان جوان (2009)؛
• برنده‌ی جایزه‌ی کتاب نوجوان اورگرین (2012)؛
• برنده‌ی جایزه‌ی کتاب هلو جورجیا (2011)؛
• برنده‌ی جایزه‌ی خوانندگان ترومن (2012)؛
• برنده‌ی جایزه‌ی شارلوت (2012)؛
• برنده‌ی جایزه‌ی لینکلن (2012).

​​​​​​​

نکوداشت‌های کتاب دونده‌ی هزارتو 1: لانه‌ی گریورها

• این داستان مرموز و هیجان‌انگیز درمورد بقا، طرفداران پرشوری را به خود جذب کرده است. نوجوانان این اثر را داستانی بی‌نظیر، جذاب و نفس‌گیر توصیف می‌کنند. این ترکیب خلاقانه، داستانی منحصر به فرد و گیرا خلق کرده که خوانندگان را مجذوب خود می‌سازد. (Entertainment Weekly)

• نویسنده با مهارتی چشمگیر، روایتی پویا و پرتحرک را به تصویر می‌کشد. سبک نگارش جیمز دشنر سریع و پرشتاب است، اما در عین حال، هوشمندی و دقت نظر فوق‌العاده‌ای در آن به چشم می‌خورد. جزئیات به دقت مشاهده و ثبت شده‌اند، و این امر باعث می‌شود خواننده خود را در قلب ماجرا حس کند. (نیوزدی)
• این کتاب چنان جذاب و گیراست که گذشتن از آن غیرممکن به نظر می‌رسد. خواننده از صفحه‌ی اول تا آخر، مجذوب داستان می‌شود و نمی‌تواند آن را کنار بگذارد. هر صفحه شما را به خواندن صفحه‌ی بعد ترغیب می‌کند. (Seventeen)
• روایت به قدری زنده و پویاست که گویی فیلمی سینمایی را تماشا می‌کنید. نویسنده با مهارت، صحنه‌ها را چنان توصیف می‌کند که خواننده می‌تواند آن‌ها را به وضوح در ذهن خود تجسم کند. این تریلر نفس‌گیر، با ریتمی سریع و پر از لحظات غافلگیرکننده، خواننده را تا انتها با خود همراه می‌کند. (پابلیشرز ویکلی)
• از ابتدا تا انتهای داستان، تنش و هیجان لحظه‌ای فروکش نمی‌کند. نویسنده با مهارت، ضرباهنگ داستان را حفظ می‌کند و خواننده را در حالت تعلیق نگه می‌دارد. این کتاب تا آخرین صفحه، ضربان قلب خواننده را بالا نگه می‌دارد و او را در انتظار وقایع بعدی، مشتاق و هیجان‌زده باقی می‌گذارد. (Kirkus Reviews)

کتاب دونده‌ی هزارتو 1: لانه‌ی گریورها برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب دونده‌ی هزارتو 1: لانه‌ی گریورها نوشته‌ی جیمز دشنر مناسب نوجوانانی است که به داستان‌های پرهیجان و ماجراجویی علاقه دارند. این کتاب همچنین برای کسانی که از کتاب‌های تخیلی و معمایی و داستان‌های رازآلود و پرپیچ‌وخم لذت می‌برند، انتخابی عالی است.

در بخشی از کتاب دونده‌ی هزارتو 1: لانه‌ی گریورها می‌خوانیم

نیم ساعتی گذشت.

نه مینهو و نه توماس یک سانتی‌متر هم از جای‌شان تکان نخوردند.

توماس بالاخره دست از گریه ‌برداشت، برایش مهم نبود مینهو درباره‌ی او چه فکری می‌کند یا اگر به دیگران بگوید همه چه اسمی رویش می‌گذارند. هیچ قدرتی برای کنترل خودش نداشت و خوب می‌دانست نمی‌تواند جلوی اشک‌هایش را بگیرد. با وجود فراموشی‌، گذشته از دست‌وپای دردناک و خستگی درونی‌اش، مطمئن بود که دلخراش‌ترین شب زندگی‌اش را گذرانده است.

به زور خودش را دوباره به طرف لبه‌ی پرتگاه کشید، سرش را خم کرد تا حالا که نور بیشتر شده بود، نگاه بهتری به آن جا بیندازد. آسمان بیکران روبه‌رویش بنفش پررنگی بود که به آرامی در آبی روشن روز محو می‌شد و ته‌رنگ‌هایی از نارنجی خورشید در افقی صاف و دوردست دیده ‌می‌شد. به پایین خیره شد و دیوارهای سنگی هزارتو را دید که به صورت عمودی پایین می‌رفتند و میان هر چیزی که خیلی‌خیلی پایین‌تر از آن‌ها بود، ناپدید می‌شدند. ولی با وجود نوری که هر لحظه بیشتر می‌شد، هنوز نمی‌دید چه چیزی آن پایین است. انگار هزارتو را روی ساختمانی چند کیلومتر بالاتر از زمین گذاشته ‌بودند.

ولی غیرممکن بود. با خودش گفت: امکان نداره. این باید یه حقه باشه.

به پشت چرخید، از درد ناله‌اش بلند شد. طوری تمام بدنش درد می‌کرد که تا به‌ حال فکرش را هم نمی‌کرد چنین دردی وجود داشته‌ باشد. دست کم خوب بود که درها به زودی باز می‌شدند و آن‌ها می‌توانستند به بیشه برگردند. به مینهو نگاه کرد که کنار دیوار راهرو چمباتمه زده بود، گفت: باورم نمی‌شه هنوز زنده‌ایم.