معرفی و دانلود کتاب دزد

معرفی کتاب دزد

باسابقه‌ترین دزد ژاپن نگاهی به دست‌های خودش می‌اندازد، این دست‌ها به جای آنکه پر از پول باشند، به خون پیرمردی آغشته‌اند که سیاست‌مداری نامدار است! او چطور به این دام افتاده بود؟ کتاب دزد نوشته‌ی فومی نوری ناکامورا، داستانی معمایی و جنایی از زندگی یکی از حرفه‌ای‌ترین جیب‌برهای خیابان‌های ژاپن است؛ جیب‌بری که هیچ‌کس نمی‌تواند او را به دام بیندازد، مگر سرنوشت شومی که از گذشته سایه‌ی او را دنبال می‌کرده است.

درباره‌ی کتاب دزد

باید دزد باشی تا بعضی چیزها را بفهمی. مثلاً وقتی از سرعت عمل صحبت می‌کنیم، باید حداقل یکبار از طاقچه‌ی اتاق مادربزرگت، یک ساعت عتیقه را بلند کرده باشی که بدانی خونی که قلب هیجان‌زده‌ات در رگ‌هایت پمپاژ می‌کنند چه میزان از انرژی و آدرنالین را به جسم تو وارد می‌کند. دزد چیره‌دست داستان ما، این هیجان را هر روز و هر لحظه احساس کرده بود، او با شیک‌ترین لباس‌هایش در میان مردم شهر توکیو می‌چرخید و از آن میان، شیک‌پوش‌ترین رهگذران را به عنوان طعمه‌های سرقت خود انتخاب می‌کرد. شخصیت اصلی کتاب دزد (The Thief) نوشته‌ی فومی نوری ناکامورا (Fuminori Nakamura)، چنان جیب‌بر ماهری بود که گاهی خودش هم درست متوجه نمی‌شد که چه موقعی جیب طرف مقابل خودش را خالی کرده است!

هر دزدی شیوه‌ی کاری مخصوص خودش را دارد، برخی‌ها دوست دارند تا وارد دنیای خلاف‌کارها و جیب‌برها شوند و اسم‌ورسمی برای خودشان دست‌وپا کنند، برخی هم دوست دارند تا مثل شخصیت اصلی رمان دزد، در خلوت و تنهایی، به زیستن در سکوتی آرام ادامه دهند. دزد این داستان، دوست ندارد تا هیچ اطلاعاتی از زندگی و شخصیت افرادی که به آنان دستبرد می‌زند، داشته باشد؛ او دلش می‌خواهد تا همه‌ی آدم‌ها برای او به صورت غریبگانی ناشناس باقی بمانند، همان‌طور که شخصیت خود او در داستان معمایی و جنایی دزد، برای ما همچون یک راز و معما باقی می‌ماند.

شعله‌ی آتش کوچکی از گذشته‌ی دزد داستان بیرون می‌زند و آرامش و خلوت زندگی او را به جهنمی ابدی تبدیل می‌کند. پیدا شدن سروکله‌ی دوست سابق شخصیت اصلی کتاب دزد نوشته‌ی فومی نوری ناکامورا، آن سوی سکه‌ی زندگی را برای این سارق ماهر رو می‌کند. ایشیکاوا دوست و همکار قدیمی او، با پیشنهادی آن‌چنان وسوسه‌انگیز به زندگی او قدم می‌گذارد که رد کردن آن غیرممکن است. قرار بر این است که شخصیت اصلی رمان دزد به همراه دوست خود ایشیکاوا به سراغ دزدی از خانه‌ی پیرمردی ثروتمند بروند و تنها با تهدید کردن و ترساندن او موفق شوند تا مال و اموال او را از دستش خارج کنند. برنامه‌ای که در ابتدا بسیار ساده و روان به نظر می‌رسد، اما با قدم گذاشتن در آن خانه شرایط خیلی زود دچار تغییر می‌شود.

ایشیکاوا و شخصیت اصلی داستان ما، دو دوست دزدی که قرار بود برنامه‌ی خود را به سادگی تمام به اجرا دربیاورند، حالا درست مقابل جنازه‌ی پیرمرد ایستاده بودند! همه‌ی برنامه‌هایی که آنان برای دزدی چیده بودند یکی‌یکی خراب شده بود و قدم‌هایی که می‌توانست آنان را به رستگاری و ثروتی کلان برساند، حالا به جهنمی ابدی ختم شده بود. سارقان حرفه‌ای رمان دزد نوشته‌ی فومی نوری ناکامورا، تنها قرار بود اقدام به ترساندن پیرمرد کنند، اما اوضاع از کنترل آنان خارج شده بود و دست‌هایشان به خون این ثروتمند مسن آلوده شده بود. برای ایشیکاوا و یار همیشگی‌اش، پذیرش چنین اتفاقی شاید آن‌قدرها هم سخت نباشد. آن‌ها می‌توانند باروبندیل خود را ببندند، وسایلشان را جمع کنند و راهی خانه‌هایشان شوند؛ اما صبح هنگام خبری را می‌شنوند که موهای تن آنان را سیخ می‌کند. آن‌ها از طریق اخبار تلویزیون باخبر می‌شوند که پیرمردی که دیشب برای دزدی در خانه‌ی او رفته‌اند، یکی از مهم‌ترین سیاست‌مداران دولت ژاپن بوده است!

کتاب دزد نوشته‌ی فومی‌نوری ناکامورا است. ترجمه‌ی این کتاب برعهده‌ی پیام غنی پور بوده است. تهیه، تولید و انتشار این رمان معمایی و جنایی برعهده‌ی انتشارات ققنوس بوده است.

جوایز و افتخارات کتاب دزد

• برنده‌ی جایزه‌ی کنزابورو اوئه (Kenzaburō Ōe) ژاپن در سال 2010؛
• نامزد جایزه‌ی کتاب منتخب لس‌آنجلس تایمز؛
• قرار گرفتن در لیست کتاب‌های برگزیده‌ی وال‌استریت ژورنال.

نکوداشت‌های کتاب دزد

• کتاب دزد داستانی زیرکانه، متقاعدکننده و بسیار تکان‌دهنده دارد که مطالعه‌ی آن را شدیداً به شما توصیه می‌کنم. (لورا ویلسون، نویسنده)
• رمان دزد تریلری روان‌شناختی است که از همان ابتدایی‌ترین صفحات کتاب ذهن شما را درگیر خود می‌کند. (Crime Ficton Lover)
• داستان دزد تفکری عمیق در مورد تنهایی راستین، ماهیت سرنوشت و اراده‌ی آزاد بشر در تصمیمات خویش است. (روزنامه‌ی The Big Issue)

کتاب دزد برای چه کسانی مناسب است؟

علاقه‌مندان به مطالعه‌ی داستان‌های معمایی و جنایی، می‌توانند با شخصیت اصلی این کتاب همراه شوند تا شاهد تغییر سرنوشت او در اثر تصمیمات اتخاذشده توسط او باشند.

در بخشی از کتاب دزد می‌خوانیم

تاچیبانا گفت: «اِمم، چند تا سؤال دارم، محض اطمینان. اول این‌که آیا ماشینِ ما امن هست یا نه؟ قفلِ درِ خونه‌اى به اون بزرگى رو چطور بشکنیم؟ بعد، کِى پولمون رو مى‌گیریم؟»

کیزاکى گلویش را صاف کرد و با قیافه‌اى کسل، سیگارش را زیر پایش خاموش کرد. دستش را تکان داد تا مرد قدبلند جواب دهد.

«ماشینِ ما یه وَنه، دزدیه، و دادیم به یه کاربلد تا شماره‌ش رو عوض کنه. حتى اگه توى ایست بازرسى نگهمون دارن، گواهینامه قلابىِ من با مدارکِ ماشین یکیه. و اگه شماره پلاک رو برداشتن، چون چنین ماشینى با چنین مشخصاتى رسماً وجود نداره، هیچ ردى به جا نمى‌ذاره. مهم‌تر از اون، ما مى‌دونیم که ایست‌هاى بازرسى امروز در کدوم قسمت‌هاست و جاى دوربین‌هاى سرعت کجاست. دیگه چى پرسیدى؟»

«قفل. نه، کِى پولمون رو مى‌گیریم؟»

«درست بعد از این‌که کارمون تموم شد، توى ماشین پول رو تقسیم مى‌کنیم. این‌جورى امن‌تره تا این‌که بعداً قرار بذاریم و جمع بشیم. ما یه کلیدِ یدکى داریم. درِ بدقلقیه، نباید اون وقت شب سر و صدا راه بندازیم.»

کیزاکى برخاست و سه نفر دیگر هم با او برخاستند. مى‌خواستم بپرسم چرا آن‌ها نمى‌توانند خودشان از پسِ اجراى این نقشه بربیایند، چرا خودشان را به زحمت انداخته‌اند و از ما استفاده مى‌کنند، اما نتوانستم بپرسم.